English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 163 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
causal relationship U رابطه علی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
isolationism U سیاست مبتنی برکناره گیری و دوری جستن ازجریانات سیاسی جهان و نیزقطع رابطه اقتصادی با سایرکشورها
connection U رابطه
connexions U رابطه
tie U رابطه برابری
ties U رابطه برابری
relation U رابطه نسبت
relation U رابطه
habit U روش طرز رشد رابطه
habits U روش طرز رشد رابطه
causality U رابطه بین علت ومعلول
monetarists U طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
relevance U رابطه
compatible U زیردستگاهی که در رابطه باکل دستگاه عملکرد مناسبی دارد
liaison U رابطه نامشروع
liaison U بستگی رابطه
liaisons U رابطه نامشروع
liaisons U بستگی رابطه
interrelationship U رابطه متقابل
interrelationships U رابطه متقابل
coupling U نوعی رابطه متقابل بین سیستم هایا خصوصیات یک سیستم
cohere U رابطه خویشی داشتن
cohered U رابطه خویشی داشتن
coheres U رابطه خویشی داشتن
cohering U رابطه خویشی داشتن
correspond U رابطه داشتن
corresponded U رابطه داشتن
corresponds U رابطه داشتن
liaise U رابطه داشتن
liaised U رابطه داشتن
liaises U رابطه داشتن
liaising U رابطه داشتن
trade off U رابطه جایگزینی
trade-off U رابطه جایگزینی
trade-offs U رابطه جایگزینی
respect U رابطه
respects U رابطه
relationship U رابطه
relationships U رابطه
transitive U رابطه مجازی
transitive U رابطه غیرمستقیم
bond U رابطه
nexus U رابطه رابطه داخلی
linkage U رابطه
linkages U رابطه
equation U رابطه
equations U رابطه
correlation U ضریب رابطه
correlation U رابطه
intimacy U رابطه نامشروع جنسی
cohabit U رابطه جنسی داشتن
cohabited U رابطه جنسی داشتن
cohabiting U رابطه جنسی داشتن
cohabits U رابطه جنسی داشتن
sexual intercourse U رابطه جنسی مجامعت
lesbianism U رابطه جنسی زن با زن
absolute address محل یک شی در رابطه با مبدا
aerodynamic shape U شکل یک جسم در رابطه باجریان هوا در اطراف ان
arithmetic relation U رابطه حسابی
average marginal relationship U رابطه مفاهیم متوسط ونهائی
binary relation U رابطه دوتایی
bionomics U زیوه شناسی شاخهای از علم زیست شناسی که از رابطه موجودات زنده بامحیطبحث میکند
bode's relation U رابطه بود
cash nexus U رابطه نقدی
causal link U رابطه سببیت
causal nexus U رابطه میان علت و معلول
cause and effect relationship U رابطه علت و معلولی
communication link U رابطه مخابراتی ربط مخابراتی
commutation relation U رابطه جابجایی
contingence U رابطه
contractual relationship U رابطه قراردادی
countershaft U محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
creation of contractual tie U انشاء ایجاد رابطه قراردادی
de broglie relation U رابطه دوبروی
definitional equation U رابطه تعریفی
denouncement U اعلان قطع رابطه
disconnection U قطع نداشتن رابطه
equation of exchange U همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
equivalence relation U رابطه هم ارزی
fiduciary relationship U رابطه امانی
filiation U نسل رابطه پدر و فرزندی
fisher equation U این رابطه عبارت است از :
flow formula U رابطه جریان
functional relation U رابطه تابعی
functional relationship U رابطه تابعی
geocoding U روش تهیه یک صفحه گرافیکی اطلاعات در رابطه با یک ناحیه جغرافیایی
hypotaxis U رابطه ترکیبی یا صرف ونحوی کلمه اصلی بامشتقاتش
immanentism U نظریه فسلفی که معتقد است رابطه میان خدا و فکر و روح و دنیا رابطهای ذاتی است
incommunicable U بدون رابطه
input output relation U رابطه ورودی- خروجی
intercommunication U رابطه یا مخابره بین چند مرکز
interrelation U رابطه متقابل
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
lead lag relation U رابطه سبقت
linear relationship U رابطه خطی
mass energy relation U رابطه جرم و انرژی
mil formula U رابطه میلیمی
mil relation U رابطه میلیمی
mil relation U رابطه میلیم
mil rule U قانون مربوط به رابطه میلیمی
monotonic relation U رابطه همسو
Other Matches
psychomancy U رابطه با روح رابطه ارواح باهم
I am [have] finished with you. U رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am done with you. U رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
relevancy U رابطه
preattunement U هم کوکی [رابطه ای]
positive relation U رابطه مستقیم
positive relation U رابطه مثبت
privity of contract U رابطه متعاقدین
relation learning U رابطه اموزی
relations of production U رابطه تولید
sonship U رابطه فرزندی
symbiotic relation U رابطه همزیستی
terms of trade U رابطه مبادله
negative relation U رابطه معکوس
negative relation U رابطه منفی
relationship U رابطه [ریاضی]
mutual relationship U رابطه متقابل
preattunement U وفق [رابطه ای]
preattunement U هم آهنگی [رابطه ای]
to make a connection U رابطه ای برقرار کردن
break away U قطع رابطه کردن
price system U نسبت و رابطه قیمتها با هم
stress strain relation U رابطه تنش- کرنش
wealth saving relationship U رابطه ثروت و پس انداز
difference equation U رابطه بازگشتی [ریاضی]
This does not apply to . . . U در رابطه با . . . کاربرد ندارد.
oral intercourse U رابطه جنسی دهانی
recurrence relation [RR] U رابطه بازگشتی [ریاضی]
parent child relationship U رابطه پدر و پسر
to correspond with U رابطه [نامه نگاری] داشتن با
to discontinue relations [with somone] U رابطه قطع کردن [با کسی]
divisibility relation U رابطه بخش پذیری [ریاضی]
thermoelectric U وابسته به رابطه برق وحرارت
to have connections U رابطه داشتن [با مردم برای هدفی]
faulty connection U رابطه اشتباه [الکترونیک مهندسی برق]
trade off between inflation and U رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری
to be together with somebody U با کسی بودن و رابطه جنسی داشتن
neutral technology U تکنولوژی بی طرف در رابطه با عوامل تولید
subcontrariety U رابطه بین دو قیاس متقابل تشابه قیاسی
to pull strings U از رابطه ها برای پارتی بازی استفاده کردن
sugar daddies U مرد مسن و پولدار که با زن جوانتر رابطه دارد
to push for an answer [in reference to something] U برای پاسخ فشار آوردن [در رابطه با چیزی]
to make friends [to make connections] U رابطه پیدا کردن [با مردم برای هدفی]
sugar daddy U مرد مسن و پولدار که با زن جوانتر رابطه دارد
to make [commit] a faux pas U اشتباه اجتماعی کردن [در رابطه با رفتار بین مردم]
fornication U رابطه جنسی [قبل از] بیرون از ازدواج [دین] [حقوق]
phenology U مبحث رابطه بین اب وهواوتغییرات حاصله در پدیدههای زیست شناسی
I give the programme zero [nought] out of ten for reality. U من به این برنامه در رابطه با حقیقی بودنش از ده امتیاز صفر را می دهم.
to pick up somebody [to find sexual partners] U بلند کردن کسی [زنی] [برای رابطه جنسی] [اصطلاح روزمره]
pareto distribution U در حقیقت بیانگر توزیع درامد است که بر اساس ان رابطه بین درامدشخصی و جمعیت در ان بررسی میشود
phillips curve U شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
relative income hypothesis U بوده و نقش اداب و رسوم در رابطه بامصرف را نشان میدهد . این تئوری ازدیگرتئوریهای جدید درباره مصرف است
supply price of capital U قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
parts explosion U رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
stormbound U قطع رابطه شده در اثر توفان توفان زده
uberrima fides U صفتی است که در بعضی از قراردادها که باعث برقراری انواع خاصی از رابطه بین افراد میشود وجودش از شرایط صحت عقل است
to pair somebody off [up] with somebody U کسی را با کسی دیگر زوج کردن [برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر] [همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
wagners law U براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
phillips curve U منحنی است که بر اساس ان رابطه بین نرخ بیکاری و نرخ تورم درانگلستان را نشان میدهد.شکل اولیه این منحنی
primary key [کلید اصلی، همچنین کلید اولیه نامیده می شود، یک کلید در یک پایگاه داده رابطه ای است که منحصر به فرد برای هر رکورد است.]
okuns law U براساس این قانون رابطه نزدیکی بین تغییرات نرخ بیکاری وافزایش تولید واقعی وجوددارد . اوکان نشان میدهد که در امریکا برای کاهش 1درصد نرخ بیکاری تولیدواقعی باید معادل 3درصدافزایش یابد
wage fund theory of wages U نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com