English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 166 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
de broglie relation U رابطه دوبروی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
de broglie wave U موج دوبروی
de broglie equation U معادله دوبروی
de broglie wave length U طول موج دوبروی
psychomancy U رابطه با روح رابطه ارواح باهم
equation of exchange U همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
nexus U رابطه رابطه داخلی
I am [have] finished with you. U رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am done with you. U رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
correlation U رابطه
equations U رابطه
equation U رابطه
linkages U رابطه
linkage U رابطه
respect U رابطه
respects U رابطه
relationship U رابطه
bond U رابطه
relationships U رابطه
connexions U رابطه
relation U رابطه
relevancy U رابطه
relevance U رابطه
connection U رابطه
contingence U رابطه
definitional equation U رابطه تعریفی
causal relationship U رابطه علی
preattunement U هم آهنگی [رابطه ای]
causal link U رابطه سببیت
contractual relationship U رابطه قراردادی
commutation relation U رابطه جابجایی
lead lag relation U رابطه سبقت
terms of trade U رابطه مبادله
symbiotic relation U رابطه همزیستی
mutual relationship U رابطه متقابل
negative relation U رابطه منفی
negative relation U رابطه معکوس
sonship U رابطه فرزندی
positive relation U رابطه مثبت
relations of production U رابطه تولید
relation learning U رابطه اموزی
privity of contract U رابطه متعاقدین
mil relation U رابطه میلیم
mil relation U رابطه میلیمی
mil formula U رابطه میلیمی
equivalence relation U رابطه هم ارزی
fiduciary relationship U رابطه امانی
flow formula U رابطه جریان
functional relation U رابطه تابعی
functional relationship U رابطه تابعی
incommunicable U بدون رابطه
interrelation U رابطه متقابل
linear relationship U رابطه خطی
positive relation U رابطه مستقیم
cash nexus U رابطه نقدی
correspond U رابطه داشتن
monotonic relation U رابطه همسو
corresponded U رابطه داشتن
corresponds U رابطه داشتن
liaise U رابطه داشتن
liaised U رابطه داشتن
liaises U رابطه داشتن
liaising U رابطه داشتن
interrelationships U رابطه متقابل
interrelationship U رابطه متقابل
tie U رابطه برابری
ties U رابطه برابری
relation U رابطه نسبت
relationship U رابطه [ریاضی]
liaison U بستگی رابطه
liaisons U رابطه نامشروع
liaisons U بستگی رابطه
trade off U رابطه جایگزینی
trade-off U رابطه جایگزینی
bode's relation U رابطه بود
preattunement U هم کوکی [رابطه ای]
lesbianism U رابطه جنسی زن با زن
liaison U رابطه نامشروع
arithmetic relation U رابطه حسابی
binary relation U رابطه دوتایی
preattunement U وفق [رابطه ای]
correlation U ضریب رابطه
transitive U رابطه غیرمستقیم
transitive U رابطه مجازی
trade-offs U رابطه جایگزینی
price system U نسبت و رابطه قیمتها با هم
recurrence relation [RR] U رابطه بازگشتی [ریاضی]
stress strain relation U رابطه تنش- کرنش
break away U قطع رابطه کردن
to make a connection U رابطه ای برقرار کردن
wealth saving relationship U رابطه ثروت و پس انداز
This does not apply to . . . U در رابطه با . . . کاربرد ندارد.
difference equation U رابطه بازگشتی [ریاضی]
oral intercourse U رابطه جنسی دهانی
cohering U رابطه خویشی داشتن
input output relation U رابطه ورودی- خروجی
sexual intercourse U رابطه جنسی مجامعت
mass energy relation U رابطه جرم و انرژی
cohabits U رابطه جنسی داشتن
cohabiting U رابطه جنسی داشتن
cohabited U رابطه جنسی داشتن
intimacy U رابطه نامشروع جنسی
cohabit U رابطه جنسی داشتن
coheres U رابطه خویشی داشتن
cause and effect relationship U رابطه علت و معلولی
denouncement U اعلان قطع رابطه
disconnection U قطع نداشتن رابطه
absolute address محل یک شی در رابطه با مبدا
cohere U رابطه خویشی داشتن
cohered U رابطه خویشی داشتن
parent child relationship U رابطه پدر و پسر
creation of contractual tie U انشاء ایجاد رابطه قراردادی
to correspond with U رابطه [نامه نگاری] داشتن با
filiation U نسل رابطه پدر و فرزندی
fisher equation U این رابطه عبارت است از :
divisibility relation U رابطه بخش پذیری [ریاضی]
average marginal relationship U رابطه مفاهیم متوسط ونهائی
causality U رابطه بین علت ومعلول
mil rule U قانون مربوط به رابطه میلیمی
thermoelectric U وابسته به رابطه برق وحرارت
to discontinue relations [with somone] U رابطه قطع کردن [با کسی]
habits U روش طرز رشد رابطه
causal nexus U رابطه میان علت و معلول
habit U روش طرز رشد رابطه
faulty connection U رابطه اشتباه [الکترونیک مهندسی برق]
to have connections U رابطه داشتن [با مردم برای هدفی]
to be together with somebody U با کسی بودن و رابطه جنسی داشتن
trade off between inflation and U رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری
neutral technology U تکنولوژی بی طرف در رابطه با عوامل تولید
intercommunication U رابطه یا مخابره بین چند مرکز
aerodynamic shape U شکل یک جسم در رابطه باجریان هوا در اطراف ان
sugar daddy U مرد مسن و پولدار که با زن جوانتر رابطه دارد
sugar daddies U مرد مسن و پولدار که با زن جوانتر رابطه دارد
to pull strings U از رابطه ها برای پارتی بازی استفاده کردن
subcontrariety U رابطه بین دو قیاس متقابل تشابه قیاسی
to push for an answer [in reference to something] U برای پاسخ فشار آوردن [در رابطه با چیزی]
to make friends [to make connections] U رابطه پیدا کردن [با مردم برای هدفی]
to make [commit] a faux pas U اشتباه اجتماعی کردن [در رابطه با رفتار بین مردم]
compatible U زیردستگاهی که در رابطه باکل دستگاه عملکرد مناسبی دارد
fornication U رابطه جنسی [قبل از] بیرون از ازدواج [دین] [حقوق]
hypotaxis U رابطه ترکیبی یا صرف ونحوی کلمه اصلی بامشتقاتش
geocoding U روش تهیه یک صفحه گرافیکی اطلاعات در رابطه با یک ناحیه جغرافیایی
phenology U مبحث رابطه بین اب وهواوتغییرات حاصله در پدیدههای زیست شناسی
I give the programme zero [nought] out of ten for reality. U من به این برنامه در رابطه با حقیقی بودنش از ده امتیاز صفر را می دهم.
to pick up somebody [to find sexual partners] U بلند کردن کسی [زنی] [برای رابطه جنسی] [اصطلاح روزمره]
pareto distribution U در حقیقت بیانگر توزیع درامد است که بر اساس ان رابطه بین درامدشخصی و جمعیت در ان بررسی میشود
phillips curve U شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
isolationism U سیاست مبتنی برکناره گیری و دوری جستن ازجریانات سیاسی جهان و نیزقطع رابطه اقتصادی با سایرکشورها
relative income hypothesis U بوده و نقش اداب و رسوم در رابطه بامصرف را نشان میدهد . این تئوری ازدیگرتئوریهای جدید درباره مصرف است
supply price of capital U قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
coupling U نوعی رابطه متقابل بین سیستم هایا خصوصیات یک سیستم
parts explosion U رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
bionomics U زیوه شناسی شاخهای از علم زیست شناسی که از رابطه موجودات زنده بامحیطبحث میکند
stormbound U قطع رابطه شده در اثر توفان توفان زده
immanentism U نظریه فسلفی که معتقد است رابطه میان خدا و فکر و روح و دنیا رابطهای ذاتی است
to pair somebody off [up] with somebody U کسی را با کسی دیگر زوج کردن [برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر] [همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
uberrima fides U صفتی است که در بعضی از قراردادها که باعث برقراری انواع خاصی از رابطه بین افراد میشود وجودش از شرایط صحت عقل است
wagners law U براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
communication link U رابطه مخابراتی ربط مخابراتی
phillips curve U منحنی است که بر اساس ان رابطه بین نرخ بیکاری و نرخ تورم درانگلستان را نشان میدهد.شکل اولیه این منحنی
primary key [کلید اصلی، همچنین کلید اولیه نامیده می شود، یک کلید در یک پایگاه داده رابطه ای است که منحصر به فرد برای هر رکورد است.]
okuns law U براساس این قانون رابطه نزدیکی بین تغییرات نرخ بیکاری وافزایش تولید واقعی وجوددارد . اوکان نشان میدهد که در امریکا برای کاهش 1درصد نرخ بیکاری تولیدواقعی باید معادل 3درصدافزایش یابد
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
countershaft U محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
monetarists U طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
wage fund theory of wages U نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com