English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 164 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
causality U رابطه بین علت ومعلول
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
causation U نسب میان علت ومعلول
psychomancy U رابطه با روح رابطه ارواح باهم
equation of exchange U همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
nexus U رابطه رابطه داخلی
I am done with you. U رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am [have] finished with you. U رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
relevancy U رابطه
correlation U رابطه
respect U رابطه
respects U رابطه
linkage U رابطه
bond U رابطه
linkages U رابطه
equation U رابطه
relationships U رابطه
relationship U رابطه
connection U رابطه
contingence U رابطه
equations U رابطه
relation U رابطه
connexions U رابطه
relevance U رابطه
mil relation U رابطه میلیم
commutation relation U رابطه جابجایی
mil relation U رابطه میلیمی
mil formula U رابطه میلیمی
flow formula U رابطه جریان
equivalence relation U رابطه هم ارزی
functional relation U رابطه تابعی
definitional equation U رابطه تعریفی
functional relationship U رابطه تابعی
de broglie relation U رابطه دوبروی
incommunicable U بدون رابطه
interrelation U رابطه متقابل
contractual relationship U رابطه قراردادی
lead lag relation U رابطه سبقت
linear relationship U رابطه خطی
fiduciary relationship U رابطه امانی
monotonic relation U رابطه همسو
preattunement U هم آهنگی [رابطه ای]
preattunement U هم کوکی [رابطه ای]
preattunement U وفق [رابطه ای]
terms of trade U رابطه مبادله
sonship U رابطه فرزندی
mutual relationship U رابطه متقابل
symbiotic relation U رابطه همزیستی
negative relation U رابطه منفی
negative relation U رابطه معکوس
positive relation U رابطه مستقیم
positive relation U رابطه مثبت
privity of contract U رابطه متعاقدین
relation learning U رابطه اموزی
relations of production U رابطه تولید
relationship U رابطه [ریاضی]
causal relationship U رابطه علی
liaises U رابطه داشتن
liaisons U بستگی رابطه
interrelationship U رابطه متقابل
interrelationships U رابطه متقابل
correlation U ضریب رابطه
transitive U رابطه غیرمستقیم
trade-offs U رابطه جایگزینی
trade-off U رابطه جایگزینی
liaised U رابطه داشتن
correspond U رابطه داشتن
corresponded U رابطه داشتن
trade off U رابطه جایگزینی
liaising U رابطه داشتن
corresponds U رابطه داشتن
liaise U رابطه داشتن
liaisons U رابطه نامشروع
lesbianism U رابطه جنسی زن با زن
relation U رابطه نسبت
bode's relation U رابطه بود
binary relation U رابطه دوتایی
cash nexus U رابطه نقدی
causal link U رابطه سببیت
ties U رابطه برابری
arithmetic relation U رابطه حسابی
tie U رابطه برابری
transitive U رابطه مجازی
liaison U رابطه نامشروع
liaison U بستگی رابطه
recurrence relation [RR] U رابطه بازگشتی [ریاضی]
oral intercourse U رابطه جنسی دهانی
This does not apply to . . . U در رابطه با . . . کاربرد ندارد.
cohering U رابطه خویشی داشتن
stress strain relation U رابطه تنش- کرنش
coheres U رابطه خویشی داشتن
break away U قطع رابطه کردن
to make a connection U رابطه ای برقرار کردن
difference equation U رابطه بازگشتی [ریاضی]
cohere U رابطه خویشی داشتن
cohered U رابطه خویشی داشتن
wealth saving relationship U رابطه ثروت و پس انداز
cause and effect relationship U رابطه علت و معلولی
absolute address محل یک شی در رابطه با مبدا
cohabits U رابطه جنسی داشتن
input output relation U رابطه ورودی- خروجی
cohabiting U رابطه جنسی داشتن
cohabited U رابطه جنسی داشتن
cohabit U رابطه جنسی داشتن
intimacy U رابطه نامشروع جنسی
mass energy relation U رابطه جرم و انرژی
sexual intercourse U رابطه جنسی مجامعت
parent child relationship U رابطه پدر و پسر
denouncement U اعلان قطع رابطه
price system U نسبت و رابطه قیمتها با هم
disconnection U قطع نداشتن رابطه
divisibility relation U رابطه بخش پذیری [ریاضی]
average marginal relationship U رابطه مفاهیم متوسط ونهائی
to discontinue relations [with somone] U رابطه قطع کردن [با کسی]
habits U روش طرز رشد رابطه
thermoelectric U وابسته به رابطه برق وحرارت
to correspond with U رابطه [نامه نگاری] داشتن با
creation of contractual tie U انشاء ایجاد رابطه قراردادی
habit U روش طرز رشد رابطه
fisher equation U این رابطه عبارت است از :
filiation U نسل رابطه پدر و فرزندی
mil rule U قانون مربوط به رابطه میلیمی
causal nexus U رابطه میان علت و معلول
to have connections U رابطه داشتن [با مردم برای هدفی]
faulty connection U رابطه اشتباه [الکترونیک مهندسی برق]
neutral technology U تکنولوژی بی طرف در رابطه با عوامل تولید
intercommunication U رابطه یا مخابره بین چند مرکز
to be together with somebody U با کسی بودن و رابطه جنسی داشتن
trade off between inflation and U رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری
sugar daddies U مرد مسن و پولدار که با زن جوانتر رابطه دارد
to pull strings U از رابطه ها برای پارتی بازی استفاده کردن
aerodynamic shape U شکل یک جسم در رابطه باجریان هوا در اطراف ان
subcontrariety U رابطه بین دو قیاس متقابل تشابه قیاسی
to push for an answer [in reference to something] U برای پاسخ فشار آوردن [در رابطه با چیزی]
sugar daddy U مرد مسن و پولدار که با زن جوانتر رابطه دارد
to make friends [to make connections] U رابطه پیدا کردن [با مردم برای هدفی]
fornication U رابطه جنسی [قبل از] بیرون از ازدواج [دین] [حقوق]
compatible U زیردستگاهی که در رابطه باکل دستگاه عملکرد مناسبی دارد
to make [commit] a faux pas U اشتباه اجتماعی کردن [در رابطه با رفتار بین مردم]
hypotaxis U رابطه ترکیبی یا صرف ونحوی کلمه اصلی بامشتقاتش
phenology U مبحث رابطه بین اب وهواوتغییرات حاصله در پدیدههای زیست شناسی
I give the programme zero [nought] out of ten for reality. U من به این برنامه در رابطه با حقیقی بودنش از ده امتیاز صفر را می دهم.
geocoding U روش تهیه یک صفحه گرافیکی اطلاعات در رابطه با یک ناحیه جغرافیایی
to pick up somebody [to find sexual partners] U بلند کردن کسی [زنی] [برای رابطه جنسی] [اصطلاح روزمره]
pareto distribution U در حقیقت بیانگر توزیع درامد است که بر اساس ان رابطه بین درامدشخصی و جمعیت در ان بررسی میشود
isolationism U سیاست مبتنی برکناره گیری و دوری جستن ازجریانات سیاسی جهان و نیزقطع رابطه اقتصادی با سایرکشورها
phillips curve U شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
relative income hypothesis U بوده و نقش اداب و رسوم در رابطه بامصرف را نشان میدهد . این تئوری ازدیگرتئوریهای جدید درباره مصرف است
supply price of capital U قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
coupling U نوعی رابطه متقابل بین سیستم هایا خصوصیات یک سیستم
parts explosion U رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
bionomics U زیوه شناسی شاخهای از علم زیست شناسی که از رابطه موجودات زنده بامحیطبحث میکند
stormbound U قطع رابطه شده در اثر توفان توفان زده
immanentism U نظریه فسلفی که معتقد است رابطه میان خدا و فکر و روح و دنیا رابطهای ذاتی است
to pair somebody off [up] with somebody U کسی را با کسی دیگر زوج کردن [برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر] [همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
uberrima fides U صفتی است که در بعضی از قراردادها که باعث برقراری انواع خاصی از رابطه بین افراد میشود وجودش از شرایط صحت عقل است
wagners law U براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
communication link U رابطه مخابراتی ربط مخابراتی
phillips curve U منحنی است که بر اساس ان رابطه بین نرخ بیکاری و نرخ تورم درانگلستان را نشان میدهد.شکل اولیه این منحنی
primary key [کلید اصلی، همچنین کلید اولیه نامیده می شود، یک کلید در یک پایگاه داده رابطه ای است که منحصر به فرد برای هر رکورد است.]
okuns law U براساس این قانون رابطه نزدیکی بین تغییرات نرخ بیکاری وافزایش تولید واقعی وجوددارد . اوکان نشان میدهد که در امریکا برای کاهش 1درصد نرخ بیکاری تولیدواقعی باید معادل 3درصدافزایش یابد
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
countershaft U محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
monetarists U طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
wage fund theory of wages U نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com