Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 189 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
relation learning
U
رابطه اموزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
psychomancy
U
رابطه با روح رابطه ارواح باهم
equation of exchange
U
همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
underachievement
U
کم اموزی
learning to learn
U
یادگیری اموزی
skill learning
U
مهارت اموزی
sign learning
U
علامت اموزی
cue learning
U
نشانه اموزی
sensitivity training
U
حساسیت اموزی
place learning
U
مکان اموزی
probationership
U
کار اموزی
overachievement
U
پیش اموزی
omission training
U
حذف اموزی
conceptual learning
U
مفهوم اموزی
mastery learning
U
تسلط اموزی
enculturation
U
فرهنگ اموزی
avoidancae training
U
اجتناب اموزی
assertive training
U
جرات اموزی
noviciate
U
کار اموزی
novitiate
U
کار اموزی
concept learning
U
مفهوم اموزی
tameness
U
دست اموزی
nexus
U
رابطه رابطه داخلی
sensitivity training group
U
گروه حساسیت اموزی
t group
U
گروه حساسیت اموزی
sex typing
U
نقش اموزی جنسیتی
probation
U
دوره ازمایش وکار اموزی
probational
U
دوره ازمایش و کار اموزی
unschooled
U
تعلیم نگرفته کار اموزی نکرده
I am done with you.
U
رابطه بین من و تو تمام شد!
[رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am
[have]
finished with you.
U
رابطه بین من و تو تمام شد!
[رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
paideutics
U
روش کار اموزی فن تعلیم علم تعلیم
bond
U
رابطه
relevancy
U
رابطه
contingence
U
رابطه
equations
U
رابطه
linkages
U
رابطه
correlation
U
رابطه
linkage
U
رابطه
equation
U
رابطه
relationships
U
رابطه
connexions
U
رابطه
relevance
U
رابطه
relation
U
رابطه
connection
U
رابطه
respects
U
رابطه
relationship
U
رابطه
respect
U
رابطه
negative relation
U
رابطه منفی
linear relationship
U
رابطه خطی
flow formula
U
رابطه جریان
mil formula
U
رابطه میلیمی
relationship
U
رابطه
[ریاضی]
equivalence relation
U
رابطه هم ارزی
lead lag relation
U
رابطه سبقت
fiduciary relationship
U
رابطه امانی
interrelation
U
رابطه متقابل
incommunicable
U
بدون رابطه
functional relationship
U
رابطه تابعی
functional relation
U
رابطه تابعی
mil relation
U
رابطه میلیمی
mil relation
U
رابطه میلیم
sonship
U
رابطه فرزندی
symbiotic relation
U
رابطه همزیستی
terms of trade
U
رابطه مبادله
privity of contract
U
رابطه متعاقدین
positive relation
U
رابطه مثبت
positive relation
U
رابطه مستقیم
preattunement
U
هم آهنگی
[رابطه ای]
preattunement
U
هم کوکی
[رابطه ای]
preattunement
U
وفق
[رابطه ای]
negative relation
U
رابطه معکوس
mutual relationship
U
رابطه متقابل
monotonic relation
U
رابطه همسو
relations of production
U
رابطه تولید
liaised
U
رابطه داشتن
interrelationships
U
رابطه متقابل
interrelationship
U
رابطه متقابل
lesbianism
U
رابطه جنسی زن با زن
arithmetic relation
U
رابطه حسابی
binary relation
U
رابطه دوتایی
bode's relation
U
رابطه بود
cash nexus
U
رابطه نقدی
liaise
U
رابطه داشتن
correspond
U
رابطه داشتن
correlation
U
ضریب رابطه
liaises
U
رابطه داشتن
liaising
U
رابطه داشتن
trade off
U
رابطه جایگزینی
corresponds
U
رابطه داشتن
trade-off
U
رابطه جایگزینی
trade-offs
U
رابطه جایگزینی
transitive
U
رابطه مجازی
transitive
U
رابطه غیرمستقیم
causal link
U
رابطه سببیت
contractual relationship
U
رابطه قراردادی
commutation relation
U
رابطه جابجایی
liaison
U
رابطه نامشروع
de broglie relation
U
رابطه دوبروی
relation
U
رابطه نسبت
ties
U
رابطه برابری
definitional equation
U
رابطه تعریفی
liaison
U
بستگی رابطه
tie
U
رابطه برابری
causal relationship
U
رابطه علی
liaisons
U
بستگی رابطه
liaisons
U
رابطه نامشروع
corresponded
U
رابطه داشتن
cohering
U
رابطه خویشی داشتن
stress strain relation
U
رابطه تنش- کرنش
This does not apply to . . .
U
در رابطه با . . . کاربرد ندارد.
break away
U
قطع رابطه کردن
cohered
U
رابطه خویشی داشتن
cohere
U
رابطه خویشی داشتن
to make a connection
U
رابطه ای برقرار کردن
recurrence relation
[RR]
U
رابطه بازگشتی
[ریاضی]
difference equation
U
رابطه بازگشتی
[ریاضی]
oral intercourse
U
رابطه جنسی دهانی
cohabited
U
رابطه جنسی داشتن
wealth saving relationship
U
رابطه ثروت و پس انداز
coheres
U
رابطه خویشی داشتن
parent child relationship
U
رابطه پدر و پسر
cohabiting
U
رابطه جنسی داشتن
cause and effect relationship
U
رابطه علت و معلولی
mass energy relation
U
رابطه جرم و انرژی
absolute address
محل یک شی در رابطه با مبدا
cohabit
U
رابطه جنسی داشتن
price system
U
نسبت و رابطه قیمتها با هم
sexual intercourse
U
رابطه جنسی مجامعت
cohabits
U
رابطه جنسی داشتن
intimacy
U
رابطه نامشروع جنسی
denouncement
U
اعلان قطع رابطه
disconnection
U
قطع نداشتن رابطه
input output relation
U
رابطه ورودی- خروجی
habits
U
روش طرز رشد رابطه
causality
U
رابطه بین علت ومعلول
divisibility relation
U
رابطه بخش پذیری
[ریاضی]
creation of contractual tie
U
انشاء ایجاد رابطه قراردادی
causal nexus
U
رابطه میان علت و معلول
to discontinue relations
[with somone]
U
رابطه قطع کردن
[با کسی]
average marginal relationship
U
رابطه مفاهیم متوسط ونهائی
thermoelectric
U
وابسته به رابطه برق وحرارت
to correspond with
U
رابطه
[نامه نگاری]
داشتن با
filiation
U
نسل رابطه پدر و فرزندی
fisher equation
U
این رابطه عبارت است از :
habit
U
روش طرز رشد رابطه
mil rule
U
قانون مربوط به رابطه میلیمی
faulty connection
U
رابطه اشتباه
[الکترونیک مهندسی برق]
intercommunication
U
رابطه یا مخابره بین چند مرکز
to be together with somebody
U
با کسی بودن و رابطه جنسی داشتن
to have connections
U
رابطه داشتن
[با مردم برای هدفی]
trade off between inflation and
U
رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری
neutral technology
U
تکنولوژی بی طرف در رابطه با عوامل تولید
to push for an answer
[in reference to something]
U
برای پاسخ فشار آوردن
[در رابطه با چیزی]
to pull strings
U
از رابطه ها برای پارتی بازی استفاده کردن
aerodynamic shape
U
شکل یک جسم در رابطه باجریان هوا در اطراف ان
sugar daddy
U
مرد مسن و پولدار که با زن جوانتر رابطه دارد
subcontrariety
U
رابطه بین دو قیاس متقابل تشابه قیاسی
to make friends
[to make connections]
U
رابطه پیدا کردن
[با مردم برای هدفی]
sugar daddies
U
مرد مسن و پولدار که با زن جوانتر رابطه دارد
compatible
U
زیردستگاهی که در رابطه باکل دستگاه عملکرد مناسبی دارد
to make
[commit]
a faux pas
U
اشتباه اجتماعی کردن
[در رابطه با رفتار بین مردم]
hypotaxis
U
رابطه ترکیبی یا صرف ونحوی کلمه اصلی بامشتقاتش
fornication
U
رابطه جنسی
[قبل از]
بیرون از ازدواج
[دین]
[حقوق]
geocoding
U
روش تهیه یک صفحه گرافیکی اطلاعات در رابطه با یک ناحیه جغرافیایی
phenology
U
مبحث رابطه بین اب وهواوتغییرات حاصله در پدیدههای زیست شناسی
I give the programme zero
[nought]
out of ten for reality.
U
من به این برنامه در رابطه با حقیقی بودنش از ده امتیاز صفر را می دهم.
to pick up somebody
[to find sexual partners]
U
بلند کردن کسی
[زنی]
[برای رابطه جنسی]
[اصطلاح روزمره]
pareto distribution
U
در حقیقت بیانگر توزیع درامد است که بر اساس ان رابطه بین درامدشخصی و جمعیت در ان بررسی میشود
isolationism
U
سیاست مبتنی برکناره گیری و دوری جستن ازجریانات سیاسی جهان و نیزقطع رابطه اقتصادی با سایرکشورها
phillips curve
U
شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
relative income hypothesis
U
بوده و نقش اداب و رسوم در رابطه بامصرف را نشان میدهد . این تئوری ازدیگرتئوریهای جدید درباره مصرف است
supply price of capital
U
قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
coupling
U
نوعی رابطه متقابل بین سیستم هایا خصوصیات یک سیستم
bionomics
U
زیوه شناسی شاخهای از علم زیست شناسی که از رابطه موجودات زنده بامحیطبحث میکند
parts explosion
U
رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
stormbound
U
قطع رابطه شده در اثر توفان توفان زده
immanentism
U
نظریه فسلفی که معتقد است رابطه میان خدا و فکر و روح و دنیا رابطهای ذاتی است
to pair somebody off
[up]
with somebody
U
کسی را با کسی دیگر زوج کردن
[برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر]
[همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
uberrima fides
U
صفتی است که در بعضی از قراردادها که باعث برقراری انواع خاصی از رابطه بین افراد میشود وجودش از شرایط صحت عقل است
wagners law
U
براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
communication link
U
رابطه مخابراتی ربط مخابراتی
phillips curve
U
منحنی است که بر اساس ان رابطه بین نرخ بیکاری و نرخ تورم درانگلستان را نشان میدهد.شکل اولیه این منحنی
primary key
[کلید اصلی، همچنین کلید اولیه نامیده می شود، یک کلید در یک پایگاه داده رابطه ای است که منحصر به فرد برای هر رکورد است.]
okuns law
U
براساس این قانون رابطه نزدیکی بین تغییرات نرخ بیکاری وافزایش تولید واقعی وجوددارد . اوکان نشان میدهد که در امریکا برای کاهش 1درصد نرخ بیکاری تولیدواقعی باید معادل 3درصدافزایش یابد
law of demand
U
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
countershaft
U
محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
monetarists
U
طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
wage fund theory of wages
U
نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com