Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
one-night stand
U
رابطهی جنسی یک شبه نه مداوم
one-night stands
U
رابطهی جنسی یک شبه نه مداوم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sustained rate
U
سرعت حرکت مداوم سرعت تکرار مداوم
androgen
U
هورمونهای جنسی که باعث ایجاد صفات ثانویه جنسی درمرد
estrogen
U
هورمن جنسی زنانه که موجب بروز سفات جنسی ثانویه زنان میشود
erogenous
U
ارضاکننده تحریکات شهوانی و جنسی محرک احساسات جنسی
exhibitionism
U
نوعی انحرافات جنسی که دران شخص بوسیله نشان دادن الت جنسی خود احساسات شهوانی رافرومینشاند عریان گرائی
isogamete
U
سلول جنسی که ازنظر شکل و کار از سلول جنسی جفت خود قابل تشخیص نیست
sex
U
احساسات جنسی روابط جنسی
sexes
U
احساسات جنسی روابط جنسی
oogamete
U
سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
continuous
U
مداوم
continuing
U
مداوم
ongoing
U
مداوم
running
U
مداوم
sequential
U
مداوم
constants
U
مداوم
unremitting
U
مداوم
cyclic
U
مداوم
constant
U
مداوم
steady state growth
U
رشد مداوم
endurance time
U
سرعت مداوم
halting
U
غیر مداوم
sustained fire
U
تیر مداوم
fluctuated
U
تغییر مداوم
fluctuate
U
تغییر مداوم
fluctuates
U
تغییر مداوم
discontinuous
U
غیر مداوم
sustaining growth
U
رشد مداوم
sustained rate
U
نواخت مداوم
sustained illumination
U
روشنایی مداوم
drum roll
U
ضربات مداوم
drum rolls
U
ضربات مداوم
stand
U
دفاع مداوم
durably
U
بطور مداوم
steadiest
U
پی درپی مداوم
steady
U
پی درپی مداوم
steadying
U
پی درپی مداوم
sustained fire
U
اتش مداوم
running fire
U
اتش مداوم
steadies
U
پی درپی مداوم
continuous fire
U
اتش مداوم
continuous illumination
U
روشنایی مداوم
persistent inflation
U
تورم مداوم
persistent
U
پایا مداوم
life long education
U
اموزش مداوم
steadied
U
پی درپی مداوم
continuous duty
U
کار مداوم یکنواخت
straight pool billiard
U
بازی مداوم 1/41 بیلیاردکیسهای
stables
U
مداوم محک کردن
stable
U
مداوم محک کردن
endurance time
U
سرعت حداکثر مداوم
steady state
U
وضعیت بارشد مداوم
assiduity
U
توجه و دقت مداوم
yak
U
: بطور مداوم حرف زدن
yaks
U
: بطور مداوم حرف زدن
ribbon switch
U
مبدل فشار مداوم به الکتریسیته
Constant dripping wear away the stone .
<proverb>
U
قطرات مداوم آب سنگ را مى ساید.
uninterrupted duty
U
کار مداوم غیر یکنواخت
continuously pointed fire
U
اتش روانه شده مداوم
continuation
U
حرکت مداوم بسوی سبد
memory sniffing
U
ازمایش مداوم حافظه به هنگام پردازش
continuous strip camera
U
دوربین عکسبرداری به طریق نوار مداوم
lindy
U
رقص دارای حرکات سریع وجهشهای مداوم
continuous strip photography
U
عکاسی به طریق نوار مداوم عکسبرداری هوایی با نوارمداوم
to be exposed to a constant stream of something
U
در معرض چیزی به طور مداوم بودن
[بدون اینکه مستقیمآ به آن چیز توجه شود]
automatic terminal information service
U
ارسال مداوم اطلاعات غیرکنترلی ثبت شده در مناطق ترمینالهای دذارای ترافیک سنگین
seen fire
U
اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
creep
U
تغییر شکل تدریجی و کند ولی پیوسته یک ماده تحت تاثیرنیروی ثابت با تنش مداوم
creeps
U
تغییر شکل تدریجی و کند ولی پیوسته یک ماده تحت تاثیرنیروی ثابت با تنش مداوم
broadcast controlled air interception
U
نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
continuous strip imagery
U
عکاسی متوالی از یک نوارزمین عکاسی مداوم از یک نوار
sexual
U
جنسی
ambisexual
U
دو جنسی
homogeneity
U
هم جنسی
bisexual
U
دو جنسی
bisexuals
U
دو جنسی
generic
U
جنسی
gamic
U
جنسی
diclinous
U
یک جنسی
hermaphrodite
U
دو جنسی
hermaphrodites
U
دو جنسی
sex
U
جنسی
sexes
U
جنسی
road sense
U
جنسی
unisex
U
دو جنسی
kinds
U
جنسی
kind
U
جنسی
kindest
U
جنسی
unisexual
U
یک جنسی
inkind
U
کمک جنسی
gamete
U
یاخته جنسی
haploid cell
U
یاخته جنسی
gametangium
U
سلول جنسی
Peeping Tom
U
تماشاگر جنسی
zygosis
U
امیختگی جنسی
truckage
U
مبادله جنسی
gynandromorphy
U
ریخت دو جنسی
unisexuality
U
حالت یک جنسی
gonocyte
U
سلول جنسی
gonad
U
غده جنسی
venery
U
مقاربت جنسی
germ cell
U
یاخته جنسی
gender identity
U
هویت جنسی
taxes in kind
U
مالیات جنسی
erotomania
U
جنون جنسی
benefit in kind
U
نفع جنسی
bisexuality
U
دو گانگی جنسی
sexual orientation
U
گرایش جنسی
Sexual assault
U
تجاوز جنسی
Y chromosomes
U
کروموزوم جنسی
Peeping Toms
U
تماشاگر جنسی
commodity money
U
پول جنسی
autosomal
U
غیر جنسی
gynandrous
U
نر و ماده دو جنسی
sexiness
U
جاذبه جنسی
renifleur
U
بو پرست جنسی
psychosexual
U
روانی- جنسی
psycholagny
U
خیالپردازی جنسی
peepling tom
U
تماشاگر جنسی
payment in kind
U
پرداخت جنسی
sexual anomaly
U
نابهنجاری جنسی
parasexuality
U
نابهنجاری جنسی
scopophilia
U
تماشاگری جنسی
Y chromosome
U
کروموزوم جنسی
sexual deviation
U
انحراف جنسی
sexual aberration
U
انحراف جنسی
sex perversion
U
انحراف جنسی
sex offenses
U
جرایم جنسی
sex glands
U
غدههای جنسی
sex differentiation
U
تمایز جنسی
sex differences
U
تفاوتهای جنسی
sex chromosomes
U
کروموزومهای جنسی
paraphilia
U
نابهنجاری جنسی
pansexualism
U
جنسی نگری
heterosome
U
کروموزوم جنسی
heterophilia
U
دیگرخواهی جنسی
heteroerotism
U
دگرخواهی جنسی
heteroeroticism
U
دگرخواهی جنسی
sexual relations
U
مقاربت جنسی
sexual relations
U
روابط جنسی
sexual symbolism
U
نمادگری جنسی
tax in kind
U
مالیات جنسی
idols of the tribe
U
اوهام جنسی
impotency
U
ضعف جنسی
multure
U
مزد جنسی
sexual arousal
U
برانگیختگی جنسی
sexual delusion
U
هذیان جنسی
sexual development
U
رشد جنسی
sexual disorder
U
اختلال جنسی
sexual maturity
U
بلوغ جنسی
sexual offences
U
جرائم جنسی
sexual receptivity
U
پذیرندگی جنسی
sexual perversion
U
انحراف جنسی
impotence
U
ضعف جنسی
sodomy
U
انحراف جنسی
eroticism
U
تحریکات جنسی
potency
U
توان جنسی
raped
U
تجاوز جنسی
coitus
U
مقاربت جنسی
excitements
U
برانگیختگی جنسی
excitement
U
برانگیختگی جنسی
climaxes
U
اوج جنسی
climax
U
اوج جنسی
eroticism
U
تمایلات جنسی
sexism
U
تبعیض جنسی
sex discrimination
U
تبعیض جنسی
asexual
U
غیر جنسی
sex appeal
U
جاذبه جنسی
sexual intercourse
U
مقاربت جنسی
impotence
U
ناتوانی جنسی
sexual intercourse
U
امیزش جنسی
aphrodisiac
U
برانگیزنده جنسی
lesbianism
U
رابطه جنسی زن با زن
puberty
U
بلوغ جنسی
sexuality
U
تمایلات جنسی
heterosexuality
U
دگرخواهی جنسی
rape
U
تجاوز جنسی
aphrodisiacs
U
برانگیزنده جنسی
voyeurism
U
تماشاگری جنسی
rapes
U
تجاوز جنسی
raping
U
تجاوز جنسی
petting
U
نوازش جنسی
sex education
U
اموزش جنسی
autoeroticism
U
خودانگیزی جنسی
deviations
U
انحراف جنسی
rapists
U
متجاوز جنسی
rapist
U
متجاوز جنسی
modesty
U
شرم جنسی
anaphrodisia
U
بی میلی جنسی
libido
U
شور جنسی
autoerotism
U
خودانگیزی جنسی
sexuality
U
عطش جنسی
deviation
U
انحراف جنسی
libidos
U
شور جنسی
active algolagnia
U
ازارگری جنسی
cohabit
U
رابطه جنسی داشتن
transvestism
U
مبدل پوشی جنسی
orgasm
U
اوج لذت جنسی
cohabiting
U
رابطه جنسی داشتن
copulated
U
مقاربت جنسی کردن
passivity
U
فعل پذیری جنسی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com