Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
principal
U
رئیس موسسه اثاثه ارثی
principals
U
رئیس موسسه اثاثه ارثی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cost center
U
قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
institutionalizing
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
lord high stew of england
U
رئیس تشریفات تاجگذاری رئیس دادگاه دادرسی
furniture
U
اثاثه
fittings
U
اثاثه
equipment
U
اثاثه
fixing
U
اثاثه
paymaster general
U
رئیس سررشته داری رئیس کارپردازی
fittings and fixtures
U
اسباب و اثاثه
fixture
U
اثاثه ثابت
luggage
U
جامه دان اثاثه
serviced
U
یکدست فروف اثاثه
upholstery
U
اثاثه یا لوازم داخلی
service
U
یکدست فروف اثاثه
plenish
U
با اثاثه انباشتن تجهیز کردن
dismantling
U
عاری ازسلاح یا اثاثه کردن
dismantles
U
عاری ازسلاح یا اثاثه کردن
dismantled
U
عاری ازسلاح یا اثاثه کردن
dismantle
U
عاری ازسلاح یا اثاثه کردن
letter of recall
U
نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
public relations officers
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
emcees
U
بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
emcee
U
بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
public relations officer
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
coparcenery
U
هم ارثی
patrimonial
U
ارثی
inherited
U
ارثی
genetic
U
ارثی
successive
U
ارثی
heritable
U
ارثی
hereditary
U
ارثی
congenital
U
ارثی
genetic endowment
U
موهبت ارثی
geneticist
U
ارثی نگر
genotype
U
سنخ ارثی
geneticists
U
ارثی نگر
geneticism
U
ارثی نگری
be in one's blood
<idiom>
U
ارثی بودن
genomotives
U
انگیزههای ارثی
hereditarianism
U
ارثی نگری
republic
U
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republics
U
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
bequests
U
ارثی که بنابوصیت رسیده
diathesis
U
بیماری پذیری ارثی
bequest
U
ارثی که بنابوصیت رسیده
prerogative
U
امتیاز مخصوص حق ارثی
genetic endowment
U
ساز و برگ ارثی
prerogatives
U
امتیاز مخصوص حق ارثی
legitimism
U
هواخواه سلطنت ارثی ومشروع
amphiploid
U
دارای حداقل کرموسوم ارثی
sex linked
U
واقع در کروموزم جنسی ارثی
dysgenic
U
مضر برای صفات وخصوصیات ارثی
legitimist
U
هواخواه اصول سلطنت با حق مشروع یا ارثی
Generosity runs in the family.
U
سخاوت دراین خانواده ارثی است
inviable
U
عاجز از ادامه بقا در اثرساختمان نژادی و ارثی
recapitulate
U
صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recombinant
U
موجود دارای صفات ارثی متشکل جدید
recapitulated
U
صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recapitulates
U
صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recapitulating
U
صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
incross
U
اختلاط و امیزش صفات ارثی یک طایفه میان افراد ان
genes
U
عامل موجود در کروموزوم که ناقل صفات ارثی است
gene
U
عامل موجود در کروموزوم که ناقل صفات ارثی است
furnishing
U
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
furnishes
U
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
furnish
U
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
recredential
U
نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
institutes
U
موسسه
establishment
U
موسسه
instituting
U
موسسه
institute
U
موسسه
instituted
U
موسسه
establishments
U
موسسه
inst
U
موسسه
stablishment
U
موسسه
corporations
U
موسسه
corporation
U
موسسه
enterprise
U
موسسه
institution
U
موسسه
enterprises
U
موسسه
installations
U
موسسه نظامی
installation
U
موسسه نظامی
translation agency
U
موسسه ترجمه
enterprise
U
موسسه اقتصادی
closed shops
U
موسسه کارشناسی
foundation
U
موسسه خیریه
enterprises
U
موسسه اقتصادی
closed shop
U
موسسه کارشناسی
pawnshop
U
موسسه رهنی
businesses
U
موسسه بازرگانی
charitable institution
U
موسسه خیریه
foundress
U
موسسه بانیه
finance house
U
موسسه مالی
discount house
U
موسسه تنزیل
economic unit
U
موسسه دولتی و ...
civilian enterprise
U
موسسه غیرنظامی
business
U
موسسه بازرگانی
entities
U
موسسه مستقل
entity
U
موسسه مستقل
bindery
U
موسسه صحافی
credit institution
U
موسسه اعتباری
installation property
U
مایملک موسسه
correctional institution
U
موسسه تادیبی
charities
U
موسسه خیریه
charity
U
موسسه خیریه
social service
U
موسسه تعاون اجتماعی
charles babbage institute
U
موسسه چارلز بابیج
sovkhoz
U
موسسه کشاورزی وروستایی
nonprofit firm
U
موسسه غیر انتفاعی
social welfare
U
موسسه رفاه اجتماعی
jobholder
U
عضو ثابت موسسه
establishments
U
موسسه دسته کارکنان
institute of materials management
U
موسسه مدیریت مواد
institute of purchasing and supply
U
موسسه خرید و عرضه
consolidation
U
ادغام دو یا چند موسسه
consolidation
U
ادغام دو یاچند موسسه
enterprises
U
موسسه یا بنگاه اقتصادی
enterprise
U
موسسه یا بنگاه اقتصادی
financial intermediary
U
موسسه مالی واسطه
shipping agent
U
موسسه حمل کالا
establishment
U
موسسه دسته کارکنان
joint enterprise
U
موسسه اقتصادی مشترک
firm
U
کارخانه موسسه بازرگانی
firms
U
کارخانه موسسه بازرگانی
firmest
U
کارخانه موسسه بازرگانی
firmer
U
کارخانه موسسه بازرگانی
wiring
U
موسسه سیم سازی
carrier
U
موسسه حمل و نقل
carriers
U
موسسه حمل و نقل
firmer
U
واحد اقتصادی موسسه تجارتخانه
firmest
U
واحد اقتصادی موسسه تجارتخانه
private enterprise
U
اقتصاد ازاد موسسه خصوصی
social audit
U
ارزیابی عملکرد اجتماعی موسسه
firms
U
واحد اقتصادی موسسه تجارتخانه
clearinghouse
U
موسسه تهاتری لندن انبار
firm
U
واحد اقتصادی موسسه تجارتخانه
actual carrier
U
موسسه حمل و نقل واقعی
international organisation for standard
U
موسسه بین المللی استاندارد
common carrier
U
موسسه حمل و نقل عمومی
contracting carrier
U
موسسه حمل و نقل موردقرارداد
american national standards institute
U
موسسه ملی استانداردهای امریکا
outsiders
U
موسسه حمل و نقل که عضوکنفرانس نیست
icot
U
موسسه تکنولوژی کامپیوتر نسل جدید
interoffice
U
مکاتبه و مراسله بین ادارات یک موسسه
haute couturer
U
موسسه طراحی لباس ومد بانوان
outsider
U
موسسه حمل و نقل که عضوکنفرانس نیست
corporation
U
شرکت ثبت شده موسسه حقوقی
business combination
U
ادغام دو یا چند موسسه دریکی از ان موسسات
corporations
U
شرکت ثبت شده موسسه حقوقی
net net worth
U
ارزش کل داراییهای یک موسسه منهای قروض و تعهداتش
entrepreneurs
U
مدیر یک موسسه اقتصادی بزرگ مقاطعه کار
institute for
U
professionals ofcomputer certification موسسه تایید متخصص
entrepreneur
U
مدیر یک موسسه اقتصادی بزرگ مقاطعه کار
discount house
U
موسسه ایکه برات و اسناد را تنزیل مینماید
admin
U
تشریفات اداری و وفایف دیگر مربوط به کارکرد یک موسسه
house organ
U
مجله یا نشریهای که بین کارمندان یک موسسه پخش شود
confirming house
U
موسسه تجارتی واسطه میان خریدار و صادر کننده
colony
U
موسسه ای دور از تمدن برای گروهی از مردم
[مانند زندان]
ieee
U
Electronics and ofElectrical Institute Engineers موسسه مهندسین الکتریسیته و الکترونیک
combination
U
توافق بین دو یا چند موسسه به منظور دست یافتن به بهره بیشتر
iee /s 00
U
مشخصه یک استاندارد که توسط موسسه مهندسین الکتریسیته و الکترونیک ساخته شده است
sheikh
U
رئیس
headmen
U
رئیس
headsman
U
رئیس
higher up
U
رئیس
superior
U
رئیس
superiors
U
رئیس
ruler
U
رئیس سر
headman
U
رئیس
chiefs
U
رئیس
chairman
U
رئیس
chairmen
U
رئیس
syndic
U
رئیس
provosts
U
رئیس
provost
U
رئیس
sheik
U
رئیس
Deans
U
رئیس
head master
U
رئیس
administer
U
رئیس
administered
U
رئیس
administering
U
رئیس
administers
U
رئیس
Dean
U
رئیس
chief
U
رئیس
rulers
U
رئیس سر
director general
U
رئیس کل
leaders
U
رئیس
leader
U
رئیس
directors general
U
رئیس کل
administrators
U
رئیس
superintendent
U
رئیس
administrator
U
رئیس
warden
U
رئیس
header
U
رئیس
headers
U
رئیس
masters
U
رئیس
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com