Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
judge advocate general
U
رئیس دادگاه نظامی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
judge advocate
U
دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
lord high stew of england
U
رئیس تشریفات تاجگذاری رئیس دادگاه دادرسی
Chief Justice
U
رئیس دادگاه
president of the court
U
رئیس دادگاه
Chief Justices
U
رئیس دادگاه
police magistrate
U
رئیس دادگاه لغزش
Justices of the Peace
U
رئیس دادگاه بخش
recorder
U
رئیس دادگاه محلی
recorders
U
رئیس دادگاه محلی
magistrates
U
رئیس بخش دادگاه
magistrate
U
رئیس بخش دادگاه
Justice of the Peace
U
رئیس دادگاه بخش
magistrate
U
رئیس دادگاه بخش
magistrates
U
رئیس دادگاه بخش
court material
U
دادگاه نظامی
military tribunal
U
دادگاه نظامی
court martial
U
دادگاه نظامی
court martiall
U
دادگاه نظامی
martial court
U
دادگاه نظامی
military court
U
دادگاه نظامی
grand inquisitor
U
رئیس دادگاه رسیدگی دربرخی کشورها
general court martial
U
دادگاه عالی نظامی
court martial order
U
رای دادگاه نظامی
court martial
U
در دادگاه نظامی محاکمه کردن
provost court
U
دادگاه فرمانداری نظامی یا نیروی اشغالی
parol arrest
U
جلب و توقیف فردی که درحضور رئیس دادگاه بخش مرتکب اخلال نظم عمومی شده است
try by martial law
U
به وسیله دادگاه نظامی محاکمه شدن طبق قوانین زمان جنگ محاکمه شدن
militarism
U
روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
discharges
U
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharge
U
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
continuance
U
تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
prize courts
U
دادگاه مامور رسیدگی به مسائل مربوط به prize بدون رای این دادگاه به مال
transfer of cause
U
احاله امر از یک دادگاه به دادگاه دیگر به علل قانونی
paymaster general
U
رئیس سررشته داری رئیس کارپردازی
parquet
U
محل نشستن اعضا دادگاه در دادسرامحوطه دادگاه
purging a contempt of court
U
جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه
facing
U
یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facings
U
یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
maneuvred
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminal command
U
فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
manoeuvring
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvring
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manadamus
U
حکم دادگاه بالاتربه دادگاه پایین تر
remanet
U
احاله موضوع از یک دادگاه به دادگاه دیگر
rank and file
U
صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
terminals
U
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
terminal
U
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
letter of recall
U
نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
writ
U
دستور دادگاه حکم دادگاه
writs
U
دستور دادگاه حکم دادگاه
summary court
U
دادگاه اولیه دادگاه پادگانی
emcees
U
بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
emcee
U
بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
public relations officer
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
phantom order
U
قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
military channel
U
چانل نظامی مجرای نظامی
military government
U
حکومت نظامی فرمانداری نظامی
republic
U
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republics
U
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
arrest
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
army terminals
U
باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
military impedimenta
U
شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
recredential
U
نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
martial law
U
مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
hand salute
U
سلام نظامی دادن سلام نظامی
court martial
U
محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
provosts
U
رئیس
director
U
رئیس
chief
U
رئیس
chiefs
U
رئیس
ruler
U
رئیس سر
rulers
U
رئیس سر
administer
U
رئیس
chairman
U
رئیس
administered
U
رئیس
administering
U
رئیس
sheikhs
U
رئیس
headers
U
رئیس
header
U
رئیس
directors
U
رئیس
administers
U
رئیس
chairmen
U
رئیس
sheik
U
رئیس
commandants
U
رئیس
superior
U
رئیس
commandant
U
رئیس
sheiks
U
رئیس
sheikh
U
رئیس
headman
U
رئیس
president
U
رئیس
head
U
رئیس
Dean
U
رئیس
Deans
U
رئیس
presidents
U
رئیس
headmen
U
رئیس
wardens
U
رئیس
syndic
U
رئیس
leader
U
رئیس
masters
U
رئیس
superiors
U
رئیس
mastered
U
رئیس
master
U
رئیس
higher up
U
رئیس
superintendent
U
رئیس
warden
U
رئیس
superintendents
U
رئیس
head master
U
رئیس
headsman
U
رئیس
warden
U
رئیس
administrator
U
رئیس
administrators
U
رئیس
director general
U
رئیس کل
director generals
U
رئیس کل
directors general
U
رئیس کل
leaders
U
رئیس
mugwump
U
رئیس
provost
U
رئیس
foreign military sales
U
فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
sheik
U
رئیس قبیله
warden
U
رئیس زندان
presidents
U
رئیس دانشگاه
magistrates
U
رئیس کلانتری
sachem
U
رئیس ایل
presidents
U
رئیس جمهور
president
U
رئیس جمهور
sheikh
U
رئیس خانواده
sheiks
U
رئیس خانواده
sheiks
U
رئیس قبیله
section chief
U
رئیس قبضه
sagamore
U
رئیس ایل
leadden limbs
U
رئیس اسپ
sheikhs
U
رئیس خانواده
sheikhs
U
رئیس قبیله
ring master
U
رئیس سیرک
schoolmistress
U
خانم رئیس
schoolmistresses
U
خانم رئیس
wharfmaster
U
رئیس بندر
phylarch
U
رئیس قبیله
president
U
رئیس دانشگاه
wardens
U
رئیس زندان
veep
U
نایب رئیس
vice chairman
U
نایب رئیس
office manager
U
رئیس اداره
principals
U
رئیس مدیر
subprincipal
U
نایب رئیس
principal
U
رئیس مدیر
social secretary
U
رئیس دفتر
speaker of parliament
U
رئیس مجلس
speaker of parliament
U
رئیس پارلمان
abbot
U
رئیس راهبان
staff manager
U
رئیس کارگزینی
post general
U
رئیس کل پست
premieres
U
مهمتر رئیس
chamberlains
U
رئیس خلوت
abbots
U
رئیس راهبان
premiered
U
مهمتر رئیس
premiers
U
مهمتر رئیس
premier
U
مهمتر رئیس
Prime Minister
U
رئیس الوزرا
sheik
U
رئیس خانواده
the pro tem chief
U
رئیس موقت
podesta
U
رئیس شهربانی
wagon master
U
رئیس قطار
shipmaster
U
رئیس کشتی
site manager
U
رئیس کارگاه
chamberlain
U
رئیس خلوت
vice president
U
نایب رئیس
presidentess
U
زن رئیس جمهور
president of the republic
U
رئیس جمهور
magistrate
U
رئیس کلانتری
premiering
U
مهمتر رئیس
Prime Ministers
U
رئیس الوزرا
office manager
U
رئیس دفتر
premiere
U
مهمتر رئیس
sheikh
U
رئیس قبیله
jurat
U
رئیس شهرداری
vice president
U
معاون
[رئیس]
ringmasters
U
رئیس گود
ringmasters
U
رئیس سیرک
ringmaster
U
رئیس گود
ringmaster
U
رئیس سیرک
prior
U
رئیس صومعه
masters of ceremonies
U
رئیس تشریفات
gun captain
U
رئیس قبضه
gun captain
U
رئیس توپ
communication chief
U
رئیس ارتباطات
surgeons
U
رئیس بهداری
surgeon
U
رئیس بهداری
hierarch
U
رئیس روحانی
heresiarch
U
رئیس رافضیون
heguman
U
رئیس دیر
head of the state
U
رئیس دولت
head of business firm
U
رئیس تجارتخانه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com