Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 100 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
zeal
U
ذوق شور وطن عشق و علاقه به وطن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
concerned
U
علاقه مند
tie
U
علاقه
ties
U
علاقه
bind
U
علاقه
binds
U
علاقه
interest
U
علاقه .
interest
U
علاقه
interests
U
علاقه .
interests
U
علاقه
feather bedding
U
مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
feather-bedding
U
مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
earnest
U
سنگین علاقه شدید به چیزی
bookworm
U
کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
bookworms
U
کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
ladies' man
U
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
ladies' men
U
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
uninterested
U
بی علاقه
enthusiastic
U
علاقه مند
enthusiast
U
علاقه مند
enthusiasts
U
علاقه مند
tendencies
U
علاقه مختصر
tendency
U
علاقه مختصر
fondness
U
علاقه
nonchalant
U
بی علاقه
hacker
U
فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
hackers
U
فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
liking
U
ذوق علاقه
affection
U
علاقه
property
U
علاقه مایملک
interested
U
علاقه مند
disinterest
U
علاقه نداشتن
disinterest
U
بی علاقه کردن بی علاقه شدن
unconcern
U
عدم علاقه خونسردی
heterosexual
U
مربوط به علاقه جنسی نسبت به جنس مخالف
heterosexuals
U
مربوط به علاقه جنسی نسبت به جنس مخالف
disinterested
U
: بی علاقه
beloved
U
مورد علاقه
disaffection
U
عدم علاقه
fondly
U
از روی علاقه
unresponsive
U
بی علاقه
apolitical
U
دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
heterosexuality
U
علاقه بجنس مخالف
renunciation
U
قطع علاقه
penchant
U
علاقه
bisexual
U
دارای علاقه جنسی به جنس مقابل وبه جنس خود
bisexuals
U
دارای علاقه جنسی به جنس مقابل وبه جنس خود
fancied
U
تفننی علاقه داشتن به
fancies
U
تفننی علاقه داشتن به
fanciest
U
تفننی علاقه داشتن به
fancy
U
تفننی علاقه داشتن به
fancying
U
تفننی علاقه داشتن به
uncommunicative
U
بی علاقه به مکالمه و تبادل فکر و خبر
adonis
U
جوان زیبایی که مورد علاقه افرودیت بود
association for women in computing
U
متشکل از افرادی که پردازش کامپیوتر علاقه مند هستند
calf love
U
علاقه دمدمی
disaffect
U
از علاقه و محبت کاستن
fancy free
U
بی علاقه عاری از عشق
idiopathy
U
علاقه خاص ناخوشی جداگانه
interested parties
U
اشخاص ذی نفع یا علاقه مند
interestedness
U
علاقه مندی
it is of interest to me
U
من در ان علاقه مندم
laceman
U
علاقه بند
lady's man
U
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
letter of intent
U
تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
localism
U
ایین محلی علاقه محلی
necrophagia
U
علاقه به اجساد
nympholepsy
U
جنون و علاقه شدید برای دسترسی به چیزهای غیرقابل حصول
ri/sme
U
سازمان تخصصی مهندسین علاقه مند در طراحی واستفاده از روبوت هاof Society the Internationalof EngineersRobotics anufacturing
self concern
U
علاقه بنفس
shebang
U
امر مورد علاقه
special interest groups
U
گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
spelunking
U
علاقه به غار شناسی
stomachy
U
بی علاقه
the iron interest
U
کسانی که در معاملات اهن علاقه مند هستند
turfman
U
صاحب اسب و علاقه مند به اسبدوانی
uniterested
U
بی علاقه بی دخل وتصرف
wanderlust
U
علاقه مند به سیاحت سفر دوستی
consuming
U
علاقه-عشق
focal point
U
علاقه - سرگرمی
To be interested in ( keen on ) some thing .
U
به چیزی علاقه داشتن
He takes ( heels) much interest in politics.
U
به سیاست خیلی علاقه دارد
It is of no interest to me at all.
U
من به این موضوع اصلا"علاقه ای ندارم
I have lost my interest in football .
U
دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
May be I can interest you in this issue .
U
شاید بتوانم علاقه شما را به این مطلب جلب نمایم
To sever ones ties . to lose interest.
U
قطع علاقه کردن
(not one's) cup of tea
<idiom>
U
علاقه ویژه
going for (someone)
<idiom>
U
علاقه کسی
put up with
<idiom>
U
علاقه مند
Absence makes the heart grow fonder.
<proverb>
U
جدایى و دورى , باعث افزایش علاقه و دوستى مى شود.
fiend
U
دارای احساسات شدید
[دیوانه وار مشتاق یا علاقه مند]
theatre fiend
U
آدم دیوانه وار علاقه مند به تیاتر
aficionado
کسی که بسیار آگاه و علاقه مند به فعالیتی است.
addict
U
کسی که بسیار آگاه و علاقه مند به فعالیتی است
shrug your shoulders
<idiom>
U
نشانه بی علاقه
[لاقید]
یا نا آگاه بودن
[اصطلاح]
gold washing
U
شستن طلائی
[نوعی سفیدگری مرسوم در افغانستان که با رنگزدائی فرش های قرمز، آنرا بصورت ترکیبی اتفاقی از رنگ های زرد و نارنجی در می آورد. این نوع زمینه رنگی، مورد علاقه بعضی از خریداران اروپایی می باشد.]
Mejidian style
U
طرح مجید
[این طرح جلوه ای از طرح محرابی و ترکیب با گل فرنگ است که بدلیل علاقه عبدالمجید، سلطان ترکیه به این طرح آنرا به او نسبت داده اند.]
Andy was never interested in school, but Anna was a completely different kettle of fish.
U
اندی زیاد به مدرسه علاقه نداشت، اما آنا کاملا متفاوت بود.
to pique
U
علاقه مند کردن
You have piqued my interest in ...
U
تو من را به ... علاقه مند کردی.
Partial phrase not found.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com