Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
we camw in view of that house
U
د رچشم رس ان خانه واقع شدیم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
in ken
U
د رچشم رس
we left for paris
U
عازم پاریس شدیم
we watched for his arrival
U
منتظر ورود او شدیم یا بودیم
We set off early for ...
U
ما
[صبح ]
زود به ... رهسپار شدیم.
We entered the room together .
U
باهم وارد اطاق شدیم
we are now quits
U
اکنون با هم برابر شدیم دیگرحسابی نداریم
We lost the case . We were convicted.
U
دردادگاه محکوم شدیم ( دعوی را باختیم )
We got into the wrong bus .
U
سوار اتوبوس غلطی ( اشتباهی ) شدیم
intercostal
U
واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
lady help
U
زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole
U
کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy
U
خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
it is but a step to my house
U
تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
mansion house
U
خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
honeycombs
U
ارایش شش گوش خانه خانه کردن
honeycomb
U
ارایش شش گوش خانه خانه کردن
our neighbour door
U
کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
hound's tooth check
U
طرح خانه خانه مورب پارچه
tricotine
U
پارچه زبر لباسی خانه خانه
toft
U
عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
houndstooth check
U
طرح خانه خانه مورب پارچه
homebody
U
ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
Honey comb design
U
طرح خانه زنبوری
[یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
to lie east and west
U
واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
weigh house
U
قپاندار خانه ترازودار خانه
bagnio
U
فاحشه خانه جنده خانه
garde manger
U
سرد خانه اشپز خانه
cellular
U
لانه زنبوری خانه خانه
cell
U
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
i do not know your house
U
خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
cells
U
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
formulae
U
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas
U
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formula
U
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
honey comb
U
خانه خانه کردن
ranges
U
یک خانه یا تعدادی خانه
ranged
U
یک خانه یا تعدادی خانه
range
U
یک خانه یا تعدادی خانه
the house is in my possession
U
خانه در تصرف من است خانه در دست من است
post mortem
U
پس از واقع
situated or situate
U
واقع
substantially
U
در واقع
indeed
U
در واقع
postmortem
U
پس از واقع
in reality
U
در واقع
situate
U
واقع در
situates
U
واقع در
situating
U
واقع در
bestead
U
واقع
As it were
U
در واقع
sinisteral
U
واقع درسمت چپ
situated
U
واقع شده در
sincipital
U
واقع در جلوی سر
simultaneous with each other
U
با هم واقع شونده
realist
U
واقع بین
shipside
U
واقع در کنارکشتی
haemal
U
واقع درسوی دل
intramontane
U
واقع در کوهستان
realist
U
واقع گرا
yonder
U
واقع درانجا
realists
U
واقع بین
situated
U
واقع در جایگزین
procephalic
U
واقع در جلو سر
take place
U
واقع شدن
realistically
U
واقع گرایانه
intradermal
U
واقع در زیرپوست
superjacent
U
واقع درفوق
realistically
U
واقع بین
intradermic
U
واقع در زیرپوست
sublunar
U
واقع در زیرقمر
subjacent
U
واقع در زیر
intralogical
U
واقع در حدودمنطق
realistic
U
واقع گرایانه
realistic
U
واقع بین
situated or situate
U
واقع شده
realists
U
واقع گرا
hypodermal
U
واقع در زیرپوست
lumbar
U
واقع در کمر
osculant
U
واقع شونده
down to earth
U
واقع بین
down-to-earth
U
واقع بین
hinders
U
واقع درعقب
hindering
U
واقع درعقب
located inside
U
تو واقع شده
hindered
U
واقع درعقب
hinder
U
واقع درعقب
life like
U
واقع نما
occurs
U
واقع شدن
occurring
U
واقع شدن
occurred
U
واقع شدن
onshore
U
واقع در ساحل
intervascular
U
واقع در میان رگ ها
initials
U
واقع در اغاز
initialling
U
واقع در اغاز
initialled
U
واقع در اغاز
precordial
U
واقع در پیش دل
initiatory
U
واقع در اول
nether
U
واقع در پایین
initialing
U
واقع در اغاز
nether
U
واقع در زیر
initialed
U
واقع در اغاز
postern
U
واقع درعقب
limitrophe
U
واقع در مرز
initial
U
واقع در اغاز
it lies on the east of
U
در خاور واقع
occur
U
واقع شدن
to take place
U
واقع شدن
vanward
U
واقع درجلو
setting up
U
واقع شده
centric
U
واقع درمرکز
vega
U
نسر واقع
transpontine
U
واقع در انسوی پل
capsulate
U
واقع درکپسول
covenant
U
واقع شود
covenants
U
واقع شود
vertical
U
واقع در نوک
sets
U
واقع شده
set
U
واقع شده
dereism
U
واقع گریزی
trumped up
U
خلاف واقع
trumped-up
U
خلاف واقع
objectivity
U
واقع بینی
lies
U
واقع شدن
realism
U
واقع بینی
realism
U
واقع گرایی
realism
U
واقع گرائی
lied
U
واقع شدن
lie
U
واقع شدن
mean
U
واقع دروسط
alpha lyrae
U
نسر واقع
axile
U
واقع درمحور
untrue
U
خلاف واقع
extreme position
U
واقع درمنتهاالیه
extraception
U
واقع نگری
meaner
U
واقع دروسط
to come to pass
U
واقع شدن
flight from reality
U
واقع گریزی
meanest
U
واقع دروسط
dichasial
U
واقع در دو طرف
left-hand
U
واقع در سمت چپی
midship
U
واقع درمیان کشتی
intercolumnar
U
واقع در میان دو ستون
interfacial
U
واقع در میان دورو
become entitled to
U
مصداق ..... واقع شدن
intermaxillary
U
واقع در میان ارواره ها
interjacent
U
در میان واقع شونده
interdigital
U
واقع در میان انگشتان
acceptableness
U
مقبول واقع شدن
lobar
U
واقع در قسمتهای ریه
interdental
U
واقع در میان دو دندان
worked
U
موثر واقع شدن
ventral
U
واقع بر روی شکم
interdigitate
U
واقع در میان انگشتان
mid most
U
واقع در عین وسط
middlemost
U
واقع در عین وسط
intra uterine
U
واقع در درون زهدان
midmost
U
واقع در عین وسط
intracellular
U
واقع در درون سلول
intermontane
U
واقع در میان دو کوه
intermundane
U
واقع در میان دو جهان
to keep one's feet on the ground
<idiom>
U
واقع بین ماندن
intertribal
U
واقع در میان قبیله ها
intervertebral
U
واقع در میان مهره ها
intratelluric
U
واقع در درون زمین
murals
U
واقع برروی دیوار
mural
U
واقع برروی دیوار
interurban
U
واقع در میان شهرها
left handed
U
واقع در سمت چپ ناشی
mediate
U
درمیان واقع شدن
above
U
مافوق واقع دربالا
it never occurred again
U
دیگر واقع نشد
mediated
U
درمیان واقع شدن
mediates
U
درمیان واقع شدن
work
U
موثر واقع شدن
interseptal
U
واقع در میان پره ها
laterad
U
واقع درخط افقی
intermural
U
واقع در میان دیوارها
interplanetary
U
واقع در بین سیارات
interscapular
U
واقع در میان دو کتف
citied
U
واقع شده در شهر
nocturnal
U
واقع شونده درشب
cislunar
U
واقع درجو قمر
interseptal
U
واقع در میان جدارها
ciecumoral
U
واقع درگرداگرد دهن
caudel
U
وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
caudate
U
وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
mediating
U
درمیان واقع شدن
interamnian
U
واقع در میان دو رودخانه
first world
U
واقع دراروپای غربی
southwest
U
واقع در جنوب غربی
situated to the right
U
واقع دردست راست
etesian
U
واقع شونده بطورسالیانه
equinoctial
U
واقع درنزدیکی خط استوا
head
U
دربالا واقع شدن
pragmatic
U
فعال واقع بین
haemal
U
واقع درسوی چپ سینه
endocardial
U
واقع دردرون قلب
half way
U
واقع در نیمه راه
ectochondral
U
واقع در سطح غضروف
to suffer wrong
U
مظلوم واقع شدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com