Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
screen
U
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screened
U
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screening, screenings
U
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screens
U
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
radar comouflage
U
استتار کردن از دید رادار استتار در مقابل رادار
camouflaged
U
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaging
U
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflage
U
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages
U
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
garnishing
U
رنگ امیزی کردن برای استتار
smoke screen
U
پرده پوشش دودبرای استتار یکانهای خودی
nets
U
شبکه رادیویی تور استتار شبکه
nett
U
شبکه رادیویی تور استتار شبکه
net
U
شبکه رادیویی تور استتار شبکه
color patches
U
نوارهای رنگی تور استتار نوارهای استتار
road screen
U
پوشش و استتار جاده پوشاندن جاده
call up
U
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-ups
U
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-up
U
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
covertrace
U
منطقه عمومی پوشش شناسایی هوایی
camouflaging
U
استتار
camouflaged
U
استتار
camouflages
U
استتار
occulatation
U
استتار
disguising
U
استتار
disguises
U
استتار
disguised
U
استتار
camouflage
U
استتار
disguise
U
استتار
smokescreen
U
استتار با دود
stalking horse
U
وسیله استتار
camouflage dicipline
U
انضباط استتار
camouflage net
U
تور استتار
garlands
U
نوارهای تور استتار
garland
U
نوارهای تور استتار
guidance
U
هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
flash defilade
U
پنهان کردن برق دهانه توپ استتار برق دهانه توپ
smoke curtain
U
پرده دود برای استتار از دیدزمینی
spot
U
پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
spots
U
پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
comparative cover
U
پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
sweep
U
تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی
scan
U
دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scans
U
دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scanned
U
دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
fishnet
U
نوعی تور که برای نگهداری یاکاشتن وسایل استتار در محل خود به کار می رود
comouflage detection photography
U
نوعی عکاسی که با استفاده ازفیلم مخصوص انجام شده واستتار دشمن را کشف میکندعکسبرداری ضد استتار
observations
U
دیدبانی کردن مشاهده کردن
observation
U
دیدبانی کردن مشاهده کردن
black out
U
حرکت با چراغ جنگی در شب خاموشی شبانه استتار شبانه
transit area
U
منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل
paddocks
U
منطقه پارک کردن اتومبیل واماده کردن ان پیش ازمسابقه
paddock
U
منطقه پارک کردن اتومبیل واماده کردن ان پیش ازمسابقه
observes
U
دیدبانی کردن
observed
U
دیدبانی کردن
observe
U
دیدبانی کردن
observing
U
دیدبانی کردن
attaching
U
1-بستن یا متصل کردن 2-وصل کردن یک گره یا ورود به یک سرور در شبکه
attaches
U
1-بستن یا متصل کردن 2-وصل کردن یک گره یا ورود به یک سرور در شبکه
attach
U
1-بستن یا متصل کردن 2-وصل کردن یک گره یا ورود به یک سرور در شبکه
grates
U
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
grate
U
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
grated
U
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
terrain spotting
U
دیدبانی کردن زمین
disruptive pattern
U
اشکار سازنده هدف استتارشده وسیله اشکار ساختن هدف استتار شده روی صفحه رادار
observing sector
U
منطقه دیدبانی
spotting
U
دیدبانی کردن دید زدن
surveillance
U
دیدبانی و مراقبت از منطقه
grid zone
U
منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای
reconnoitre
U
شناسایی کردن
reconnoitred
U
شناسایی کردن
search
U
شناسایی کردن
reconnoitres
U
شناسایی کردن
reconnoitering
U
شناسایی کردن
searchingly
U
شناسایی کردن
searches
U
شناسایی کردن
reconnoitring
U
شناسایی کردن
searched
U
شناسایی کردن
reconnoitered
U
شناسایی کردن
reconnoiter
U
شناسایی کردن
identifies
U
شناسایی کردن
identify
U
شناسایی کردن
reconnaissance
U
شناسایی کردن
identified
U
شناسایی کردن
reconnoiters
U
شناسایی کردن
identifying
U
شناسایی کردن
identification
U
شناختن شناسایی کردن
ranging
U
تجسس کردن منطقه هدف با هواپیما یا گشت زنی در منطقه هدف
identifying
U
مشاهده کردن شناسایی کنید
identify
U
مشاهده کردن شناسایی کنید
identifies
U
مشاهده کردن شناسایی کنید
identified
U
مشاهده کردن شناسایی کنید
husk
U
بی پوشش کردن
husks
U
بی پوشش کردن
intermediate area
U
منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
fanning
U
پوشاندن پوشش کردن
expose
U
باز کردن پوشش
fan
U
پوشاندن پوشش کردن
fans
U
پوشاندن پوشش کردن
exposes
U
باز کردن پوشش
exposing
U
باز کردن پوشش
integument
U
پوشش دار کردن
fanned
U
پوشاندن پوشش کردن
covers
U
روکش کردن پوشانیدن پوشش
opens
U
برداشتن پوشش یا باز کردن در
cover
U
روکش کردن پوشانیدن پوشش
opened
U
برداشتن پوشش یا باز کردن در
coverings
U
روکش کردن پوشانیدن پوشش
open
U
برداشتن پوشش یا باز کردن در
squawking
U
در رهگیری هوایی یعنی روشن کردن دستگاه شناسایی دشمن و خودی و کار با ان
coverage diagram
U
دیاگرام منطقه پوشش
illuminates
U
روشن کردن منطقه
infiltrate
U
نفوذ کردن در منطقه
illuminate
U
روشن کردن منطقه
infiltrated
U
نفوذ کردن در منطقه
infiltrates
U
نفوذ کردن در منطقه
area monitoring
U
مراقبت کردن از منطقه
illuminating
U
روشن کردن منطقه
infiltrating
U
نفوذ کردن در منطقه
to shield
U
بوسیله سپر
[پوشش]
حفظ کردن
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
coverage diagram
U
نمای منطقه زیر پوشش
illumination
U
روشن کردن منطقه روشنایی
search light illumination
U
روشن کردن منطقه با نورافکن
altitude acclimatization
U
عادت کردن به ارتفاع منطقه
illuminations
U
روشن کردن منطقه روشنایی
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
body of a map
U
منطقه زیر پوشش نقشه یانمودار
pickup zone
U
منطقه بارگیری و بار کردن وسایل
illumination plan
U
طرح روشن کردن منطقه نبرد
fish out
U
تمام کردن ذخیره ماهی یک منطقه
area blocking
U
سد راه کردن رقیب در منطقه معین
cover search
U
جستجوی بهترین منطقه پوشش عکاسی هوایی
advisory area
U
منطقه پوشش اطلاعات عبور ومرور هوایی
maneuvering vent
U
شکاف بالای پوشش بالن برای رها کردن هوا
mopping up
U
پاک کردن منطقه ازوجود بقایای دشمن
wide area network
U
شبکه بلند پوشش
local area network
U
شبکه کوتاه پوشش
reticulate
U
شبکه کردن مشبک
carpet bombing
U
توزیع بمب جهت پوشش یک منطقه بمباران منطقهای
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
illumination by reflection
U
روشن کردن منطقه از طریق انعکاس یا شکست نور
area search
U
کاوش منطقه با دیدبانی بصری کاوش منطقهای
grid current limiting
U
محدود کردن جریان شبکه
sorting network
U
شبکه مرتب کردن داده ها
mulch
U
که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
mulches
U
که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
break out
U
نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
staging area
U
فاصله بین منطقه اماده کردن اتومبیل و نقطه شروع
paddock
U
منطقه اماده و زین کردن و گردش اسب پیش ازمسابقه
paddocks
U
منطقه اماده و زین کردن و گردش اسب پیش ازمسابقه
directory
U
روش لیست کردن کاربران و منابع متصل به شبکه به روش ساده و با دستیابی راحت تا کاربر بتواند کاربر دیگر را با نام و با آدرس پیچیده شبکه آدرس دهی کند
directories
U
روش لیست کردن کاربران و منابع متصل به شبکه به روش ساده و با دستیابی راحت تا کاربر بتواند کاربر دیگر را با نام و با آدرس پیچیده شبکه آدرس دهی کند
meshing
U
شبکه تور مانند یا مشبک کردن
meshes
U
شبکه تور مانند یا مشبک کردن
mesh
U
شبکه تور مانند یا مشبک کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
racking
U
تمیز کردن شبکه توری اشغال گیر
air defense action area
U
منطقه پوشش پدافند هوایی منطقه عمل پدافند هوایی
reseau
U
شبکه بندی کردن عکس برای انطباق ان با نقشه
bilateral spotting
U
دیدبانی مضاعف محل اصابت گلوله دیدبانی دو جانبه
inverts
U
معماری شبکه در آن hub مرکز شبکه است و تمام زیر شبکه ها به hub متصل اند. در شبکه قدیمی backbore زیر شبکه ها به کابل اصلی شبکه وصل بودند
inverting
U
معماری شبکه در آن hub مرکز شبکه است و تمام زیر شبکه ها به hub متصل اند. در شبکه قدیمی backbore زیر شبکه ها به کابل اصلی شبکه وصل بودند
invert
U
معماری شبکه در آن hub مرکز شبکه است و تمام زیر شبکه ها به hub متصل اند. در شبکه قدیمی backbore زیر شبکه ها به کابل اصلی شبکه وصل بودند
distributing
U
چ کردن بستههای شبکه توسط جابجایی اطلاعات بین گره ها
lattices
U
خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
distributes
U
چ کردن بستههای شبکه توسط جابجایی اطلاعات بین گره ها
AUI connector
U
اتصال D برای متصل کردن کابلهای انترنت به آداپتور شبکه
distribute
U
چ کردن بستههای شبکه توسط جابجایی اطلاعات بین گره ها
lattice
U
خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
claim frame
U
فریم مخصوص برای مشخص کردن ایستگاه آغاز کننده شبکه
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
incrust
U
با قشر و پوست پوشاندن دارای پوشش سخت کردن قشر تشکیل دادن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com