English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 116 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
flank observation U دیدبانی جناحی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
flanker U عده مامور تک جناحی استحکامات جناحی یکان
bilateral spotting U دیدبانی مضاعف محل اصابت گلوله دیدبانی دو جانبه
spots U پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
spot U پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
scans U دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scanned U دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scan U دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
out flanking U جناحی
flanking fire U اتش جناحی
flank development U گسترش جناحی
flank U احاطه جناحی
flanked U احاطه جناحی
flanking U احاطه جناحی
lateral U جنبی جناحی
to roll up the enemy line U حمله جناحی
abutment U پایه جناحی
pinions U چرخ دنده جناحی
pinion U چرخ دنده جناحی
alate U دارای قسمتهای جناحی
pinioning U چرخ دنده جناحی
flank openings U گشایشهای جناحی شطرنج
epaulement U استحکام موقتی جناحی مترس
abutment U پایه جناحی پشت بند دیوار
flank observation U دیدبانی جانبی دیدبانی از دیدگاه جانبی
night vision U دیدبانی در شب دید شبانه دیدبانی شبانه
wingman U خلبانی که خارج از فرمان دسته هوایی حرکت میکند خلبان جناحی
espial U دیدبانی
observation U دیدبانی
observations U دیدبانی
astronomic observation U دیدبانی نجومی
army of observation U عده دیدبانی
beacons U برج دیدبانی
radar quardship U دیدبانی بارادار
air observation U دیدبانی هوایی
aerial observation U دیدبانی هوایی
o o line U خط تقسیم دیدبانی
bilateral observation U دیدبانی مضاعف
ground observation U دیدبانی زمینی
direct observation U دیدبانی مستقیم
observing sector U قطاع دیدبانی
observation sector U قطاع دیدبانی
observing sector U منطقه دیدبانی
observation post U پست دیدبانی
bilateral observation U دیدبانی دوجانبه
o o line U خط دیدبانی سپاه
observes U دیدبانی کردن
loophole U سوراخ دیدبانی
observing U دیدبانی کردن
neglected U دیدبانی نکنید
observed U دیدبانی کردن
observe U دیدبانی کردن
reports U گزارش دیدبانی
reported U گزارش دیدبانی
report U گزارش دیدبانی
neglects U دیدبانی نکنید
loop-hole U سوراخ دیدبانی
loopholes U سوراخ دیدبانی
watchtower U برج دیدبانی
watchtowers U برج دیدبانی
observation U دیدبانی اتش
observations U دیدبانی اتش
visual observation U دیدبانی با چشم
visual observation U دیدبانی بصری
watch tower U برج دیدبانی
neglect U دیدبانی نکنید
beacon U برج دیدبانی
neglecting U دیدبانی نکنید
tetrapterous U دارای چهار بال چهار جناحی
observed fire U تیر دیدبانی شده
radar beacon U برج دیدبانی رادار
snooper scope U دوربین تعقیب و دیدبانی
tog method U روش دیدبانی محوری
terrain spotting U دیدبانی کردن زمین
pilothouse U اطاق دیدبانی کشتی
apex angle U زاویه راسی دیدبانی
astronomic station U ایستگاه دیدبانی نجومی
surveillance U دیدبانی و مراقبت از منطقه
scope U وسیله دیدبانی یا بینایی
optical U مربوط به دیدبانی بصری
infrared viewer U دوربین دیدبانی شبانه
ground observation U دیدبانی ازروی زمین
visibility range U شعاع عمل دیدبانی یا دید
weather observation U مشاهدات هواشناسی دیدبانی جوی
air spot U تنظیم تیربا دیدبانی هوایی
folded optics U وسیله عکاسی یا دیدبانی تاشونده
tog method U روش دیدبانی در خط توپ هدف
spotting U دیدبانی کردن دید زدن
observed chart U طرح تیر دیدبانی شده
snooper U هواپیمایی که در حال تعقیب یا دیدبانی است
spotting U تنظیم تیر و دیدبانی اتش درتوپخانه دریایی
air spot U تنظیم تیر توپخانه با استفاده از دیدبانی هوایی
neglected U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglecting U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglects U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglect U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
pibal U دیدبانی بصری بالن هواسنجی برای تعیین سمت باد
spotting line U خط دیدبانی توپخانه دریایی یازمینی خط تنظیم تیر ودیدبانی اتش
intermediate area U منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
seen fire U اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
spotting charge U خرج مشقی برای تصحیحات دیدبانی خرج مخصوص تنظیم تیر
sniper scope U دوربین تیراندازی بوسیله تیراندازان ماهر دوربین مادون قرمز دیدبانی در شب
pibal U تعیین جهت وزش باد به طریقه بصری دیدبانی بصری
crested U دیدبانی غیر ممکن غیر قابل دید به وسیله مانع
rawin U دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
interocular distance U فاصله بین عدسیهای یک وسیله دیدبانی یا بین دوچشم
area search U کاوش منطقه با دیدبانی بصری کاوش منطقهای
reduction coefficient U ضریب کاهش استعداد ضریب دیدبانی
out flank U دور زدن جناح دشمن احاطه کردن جناح دشمن احاطه جناحی کردن
observations U دیدبانی کردن مشاهده کردن
observation U دیدبانی کردن مشاهده کردن
visualreport U گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
screened U دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screening, screenings U دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screen U دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screens U دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com