Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
O.K.
U
دکمه OK که برای شروع یا تایید یک عمل به کار می رود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
click
U
دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
clicked
U
دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
clicks
U
دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
programmable function keyboard
U
صفحه کلید دکمه یی برای سیستمهای گرافیکی
doubled up
U
ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
double
U
ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
doubled
U
ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
single-breasted
U
دارای دکمه در یک طرف کت کت دو یا سه دکمه
single breasted
U
دارای دکمه در یک طرف کت کت دو یا سه دکمه
dial up
U
استفاده از یک شماره گیر یا دکمه فشاری تلفن برای ایجاد مکالمه تلفنی ایستگاه به ایستگاه
seed
U
مقدار شروع برای تولید اعداد تصادفی
seeds
U
مقدار شروع برای تولید اعداد تصادفی
leading zero
U
رقم صفر برای نمایش شروع عدد ذخیره شده
execute
U
دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
executes
U
دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
executed
U
دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
executing
U
دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
references
U
مقدار نقط ه شروع برای مقادیر دیگر , معمولاگ صفر
reference
U
مقدار نقط ه شروع برای مقادیر دیگر , معمولاگ صفر
drags
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
text
U
کد ارسالی برای بیان خاتمه کنترل و اطلاعات آدرسی و شروع پیام
mode
U
وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
texts
U
کد ارسالی برای بیان خاتمه کنترل و اطلاعات آدرسی و شروع پیام
run-up
[start-up]
U
نزدیکی به مکان شروع با دویدن
[برای جهش یا پرتاب کردن]
[ورزش]
modes
U
وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
receipt notification
U
خصوصیتی در بیشتر برنامههای پست الکترونیکی که یک پیام خودکار را ارسال میکند برای تایید اینکه پیام دریافت شده است
tee
U
منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
layers
U
بخشی که موافق قالب به کدها و تقاضا برای اتصال شروع /خاتمه است
tees
U
منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
layer
U
بخشی که موافق قالب به کدها و تقاضا برای اتصال شروع /خاتمه است
teeing
U
منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
teed
U
منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
pages
U
2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
page
U
2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
paged
U
2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
first generation computer
U
کامپیوتر اصلی که از فناوری الکترونیکی بر پایه مقدار برای شروع تشکیل شده است
resets
U
برگرداندن سیستم به وضعیت اولیه برای اینکه برنامه یا فرایند مجددا شروع شوند
flags
U
ترتیب کدها در شبکه ارسال بسته برای معرض شروع و خاتمه یک فریم داده
flag
U
ترتیب کدها در شبکه ارسال بسته برای معرض شروع و خاتمه یک فریم داده
reset
U
برگرداندن سیستم به وضعیت اولیه برای اینکه برنامه یا فرایند مجددا شروع شوند
backward chaining
U
روشی برای استدلال که ازهدف مطلوب شروع و به سمت حقایق از قبل شناخته شده ادامه می یابد
means ends analysis
U
نوعی روش استدلال که در یک کوشش برای کاهش تفاوتهااز نقطه شروع تا هدف به عقب و جلو نظر می اندازد
set up
U
مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
feasibility
U
بررسی هزینه ها و مزیت برای بررسی شروع مجدد پروژه
backward
U
جستجو برای دادهای که از موقعیت نشانه گر شروع میشود یا از انتهای فایل و به ابتدای فایل می رسد
splash screen
U
صفحه نمایش ابتدایی که در زمان شروع برنامه برای مدت کوتاهی نمایش داده میشود
combustion starter
U
مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
cycles
U
زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
cycle
U
زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
cycled
U
زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
start off
U
شروع کردن شروع شدن
an fitting
U
رابطهایی برای اتصال لولههای پخدار یا قیفی شکل که دارای زاویه 73 درجه میباشند و فاصلهای بین تمام شدن دندانه ها و شروع قسمت پخدار وجود دارد
launching area
U
منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
summings up
U
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
summing up
U
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
buttoning
U
دکمه
stop knob
U
دکمه
buttons
U
دکمه
knop
U
دکمه
botton
U
دکمه
button hole
U
جا دکمه
tuberculum
U
دکمه
tubers
U
دکمه
tuber
U
دکمه
buttoned
U
دکمه
bottle flower
U
گل دکمه
knob
U
دکمه
button
U
دکمه
knobs
U
دکمه
tubercle
U
دکمه
gemma
U
دکمه
reset button
U
دکمه
shooting adjustment keys
U
دکمه
shutter release button
U
دکمه
initiation
U
شروع کار شروع
Buttonhole
U
کتی که در دو طرف دکمه دارد
buttonhole
U
سوراخ دکمه
buttonholed
U
سوراخ دکمه
push button
U
دکمه فشاری
gemmule
U
دکمه گیاهک
cuffing
U
دکمه سردست
radio button
U
دکمه رادیو
gemmiparous
U
دکمه اور
cuffs
U
دکمه سردست
buttonhook
U
قلاب دکمه
knobbed
U
دکمه دار
unbuttoning
U
گشودن دکمه
double breasted
U
کت چهار دکمه
unbuttoned
U
گشودن دکمه
flue stop
U
دکمه ارگ
buttonhook
U
دکمه انداز
buttonhook
U
سگک دکمه
unbutton
U
گشودن دکمه
cuffed
U
دکمه سردست
snap fastener
U
دکمه قابلمه
buttonholing
U
سوراخ دکمه
buttonholes
U
سوراخ دکمه
cuff
U
دکمه سردست
alarm push
U
دکمه اژیر
unbuttons
U
گشودن دکمه
snap fastener
U
دکمه فشاری
mouse button
U
دکمه ماوس
sleeve link
U
دکمه زنجیری
fine adjustment knob
دکمه تنظیم دقیق
coarse adjustment knob
دکمه تنظیم زیرین
button
U
هرچیزی شبیه دکمه
buttoned
U
هرچیزی شبیه دکمه
canopy release knob
دکمه برقراری سایبان
buttoning
U
هرچیزی شبیه دکمه
viewfinder adjustment keys
دکمه یابنده هدف
push botton
U
دکمه زنگ اخبار
olivette
U
دکمه هسته خرمایی
beater ejector
دکمه تعویض سر همزن
condenser adjustment knob
دکمه تنظیم تراکم
film advance mode
دکمه رد کردن فیلم
stud
U
دکمه سردست دسته
door stop
U
دکمه کله قندی
olivet
U
دکمه هسته خرمایی
exposure adjustment knob
دکمه نمایش تعداد فیلم
cornet a pistons
U
یکجورسازشیپوری که چندین دکمه دارد
boutonniere
U
بریدگی یاشکاف جای دکمه
tuberculous
U
دارای برامدگی یا دکمه مسلول
eye
U
دکمه یا گره سیب زمینی
eyes
U
دکمه یا گره سیب زمینی
seat back adjustment knob
دکمه تنظیم پشتی صندلی
eyeing
U
دکمه یا گره سیب زمینی
farcy button
U
دکمه یابرامدگی درناخوشی سراجه
farcy bud
U
دکمه یابرامدگی درناخوشی سراجه
double breasted
U
کتی که در دو طرف دکمه دارد
eying
U
دکمه یا گره سیب زمینی
righting
U
دکمه سمت راست از Mouse با دو یا سه کلید
etui
U
جعبهء کوچک زینتی سوزن نخ و دکمه
boutonniere
U
گلی که درسوراخ دکمه کت زده میشود
shell jacket
U
بالاتنه کوتاه دکمه دار نظامی
right
U
دکمه سمت راست از Mouse با دو یا سه کلید
righted
U
دکمه سمت راست از Mouse با دو یا سه کلید
pushbutton
U
آنچه با فشار دادن یک دکمه کار کند
pelican crossing
دکمه ای که با زدن آن عبور و مرور قطع میشود
reefing jacket
U
یکجور نیمتنه چسبان که از دوطرف دکمه میخورد
double click
U
احضار یک فرمان توسط دکمه دستگاه OUSE
acknowledgments
U
تایید
acknowledgement
U
تایید
gracing
U
تایید
graces
U
تایید
acknowledgements
U
تایید
graced
U
تایید
corroboration
U
تایید
confirmation
U
تایید
allegations
U
تایید
verification
U
تایید
allegation
U
تایید
grace
U
تایید
certification
U
تایید
approval
U
تایید
to make a typo
[American E]
U
اشتباه روی دکمه ای فشار دادن
[کلید یا تلفن]
to make a typing error
[mistake]
U
اشتباه روی دکمه ای فشار دادن
[کلید یا تلفن]
clicked
U
تلنگر زدن فرایند فشار دکمه دستگاه OUSE
click
U
تلنگر زدن فرایند فشار دکمه دستگاه OUSE
to hit the wrong key
[on the PC/phone/calculator]
U
اشتباه روی دکمه ای فشار دادن
[کلید یا تلفن]
clicks
U
تلنگر زدن فرایند فشار دکمه دستگاه OUSE
support
U
تقویت تایید
emphasizing
U
تایید کردن
emphasising
U
تایید کردن
agreed
<adj.>
<past-p.>
U
به تایید رسیده
passed
<adj.>
<past-p.>
U
به تایید رسیده
corroborant
U
تایید کننده
allowed
<adj.>
<past-p.>
U
به تایید رسیده
approved
<adj.>
<past-p.>
U
به تایید رسیده
approvingly
U
تایید شده
authorised
[British]
<adj.>
<past-p.>
U
به تایید رسیده
emphasised
U
تایید کردن
emphasizes
U
تایید کردن
authorized
<adj.>
<past-p.>
U
تایید شده
passed
<adj.>
<past-p.>
U
تایید شده
approved
<adj.>
<past-p.>
U
تایید شده
allowed
<adj.>
<past-p.>
U
تایید شده
support
U
تایید کردن
approved
U
تایید شده
emphasize
U
تایید کردن
emphasises
U
تایید کردن
authorised
[British]
<adj.>
<past-p.>
U
تایید شده
agreed
<adj.>
<past-p.>
U
تایید شده
emphasized
U
تایید کردن
corroborator
U
تایید کننده
corrobrant
U
تایید کننده
validity
U
تایید تصدیق
authorized
<adj.>
<past-p.>
U
به تایید رسیده
confirm
U
تایید کردن
confirms
U
تایید کردن
approving
U
تایید کردن
vertify
U
تایید کردن
approves
U
تایید کردن
approve
U
تایید کردن
confirmative
U
تایید کننده
social approval
U
تایید اجتماعی
approved
U
به تایید رسیده
ratified
U
تایید کردن
ratifies
U
تایید کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com