English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 92 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
The doctor is a busy man . U دکتر سرش شلوغ است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
medico U دکتر
doc U دکتر
docs U دکتر
physician U دکتر
physicians U دکتر
doctors U پزشک دکتر
doctoring U پزشک دکتر
doctored U پزشک دکتر
doctor U پزشک دکتر
physician U دکتر داروساز
physicians U دکتر داروساز
l.l.d U دکتر در حقوق
doctor in charge U دکتر پاسخگو [در بیمارستان]
physician in charge U دکتر پاسخگو [در بیمارستان]
Go and fetch a doctor! U برو یک دکتر بیاور!
practice fee U دستمزد [مثال ویزیت دکتر]
Fetch a doctor at once. U زود یک دکتر پیدا کن بیاور
He has been to see the doctor. U او [مرد] نزد دکتر بود.
ENT physician U دکتر گوش و حلق و بینی [پزشکی]
We sent for the doctor. U برای ما این دکتر را صدا کردند.
ENT specialist U دکتر متخصص گوش و حلق و بینی [پزشکی]
olio U شلوغ
pall mall U شلوغ
unquiet U شلوغ
hubble bubble U شلوغ
cramped U شلوغ
bustling U شلوغ
noisier U شلوغ
noise U شلوغ
fraise U شلوغ
noises U شلوغ
hullabaloos U شلوغ
noisiest U شلوغ
disorderly U شلوغ
hullabaloo U شلوغ
noisy U شلوغ
mOlTe U پرازجمعیت شلوغ
jammed U شلوغ کردن
get up the nerve <idiom> U خیلی شلوغ
other fish to fry <idiom> U شلوغ بودن سر
make a noise U شلوغ کردن
kerfuffles U شلوغ پلوغی
brattle U شلوغ کردن
jam U شلوغ کردن
messy U شلوغ کار
tumult U غوغا شلوغ
bustled U شلوغ کردن
bustles U شلوغ کردن
rookeries U جای شلوغ
rookery U جای شلوغ
bustle U شلوغ کردن
messy U کثیف شلوغ
pell mell U شلوغ پلوغ
kerfuffle U شلوغ پلوغی
raise a hell U شلوغ کردن
jams U شلوغ کردن
chockablock U شلوغ کیپ
raise a devil U شلوغ کردن
raise a cain U شلوغ کردن
blatant U شلوغ کننده خودنما
agoraphobia U ترس از مکانهای شلوغ
tumultuous U شلوغ بهم ریخته
beehive U جای شلوغ و پرفعالیت
beehives U جای شلوغ و پرفعالیت
busy U دست بکار شلوغ
overcrowd U بسیار شلوغ کردن
busier U دست بکار شلوغ
busies U دست بکار شلوغ
overset U شلوغ کردن واژگونی
bursting U مملو از آدم - شلوغ
busiest U دست بکار شلوغ
busied U دست بکار شلوغ
busying U دست بکار شلوغ
blatantly U شلوغ کننده خودنما
In busy (crowded) streets of Tehran . U درخیابانهای شلوغ تهران
Ask your doctor or pharmacist about any health risks and possible side effects. U در مورد هر خطرات سلامتی و عوارض جانبی احتمالی از دکتر یا داروساز خود بپرسید.
loudmouth <idiom> U شلوغ ،شخص پزبده واحمق
anomal design U طرح شلوغ و بدون تقارن
It's sheer pandemonium. <idiom> U خیلی پر سر وصدا و شلوغ است.
interweave U نقش شلوغ و درهم بافته
rush-hour traffic U وقت شلوغ رفت و آمد
(All) hell broke loose. <idiom> U خیلی پر سر وصدا و شلوغ بود.
I'm up to my ears with work. U خیلی سرم با کارهایم شلوغ است.
I am inundated with work . I am up to my eyes . I am overly occupied these days. U اینروزها سرم خیلی شلوغ است
To cause confusion . To kick up a fuss (row). U شلوغی راه انداختن (شلوغ کردن )
An apple a day keeps the doctor away. <proverb> U با خوردن یک سیب هر روز نیازی به دکتر نیست. [چونکه آدم دیگر بیمار نمی شود]
agoraphobic U شخصی که مبتلا به بیماری ترس از جاهای شلوغ است
messes U :شلوغ کاری کردن الوده کردن
mess U :شلوغ کاری کردن الوده کردن
constant U سرویس انتقال داده که بخشی از ATM است و برای تضمین نرخهای مشخص ارسال داده روی شبکه حتی شبکههای شلوغ است
constants U سرویس انتقال داده که بخشی از ATM است و برای تضمین نرخهای مشخص ارسال داده روی شبکه حتی شبکههای شلوغ است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com