English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
neutralized states U دول بیطرف کرده شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
neutralized U بیطرف کرده شده
Other Matches
scarf joint U جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
burgers U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burger U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
swiss steak U گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
neutral U بیطرف
middle-of-the-road U بیطرف
unattaiated U بیطرف
unattained U بیطرف
nonpartisan U بیطرف
unaligned U بیطرف
impartial U بیطرف
irrespective U بیطرف بی ادب
neutral zone U منطقه بیطرف
neutralization U بیطرف کردن
neutral states U دول بیطرف
o to he were importial U ای کاش که او بیطرف بود
I have a tooth abscess. U دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
it is u. to remain neutral U بیطرف ماندن کارعاقلانه یامصلحت نیست
spoliation U ضبط یا غارت کشتی بیطرف به وسیله دول متخاصم
right of search U حقی که کشتیهای دول متحارب برای جستجوی ناوگان ممالک بیطرف به منظور مطمئن شدن از بیطرفیشان دارند
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
infusions U دم کرده
souffle U پف کرده
soufflTs U پف کرده
souffles U پف کرده
i am 0 rials out of pocket U کرده ام
gelid U یخ کرده
unconscious U غش کرده
unconsciously U غش کرده
beastby U کرده
infusion U دم کرده
bloat U پف کرده
bouffant U پف کرده
puff pastry U پف کرده
puffed <adj.> U پف کرده
off the trail U پی گم کرده
puffed out <adj.> U پف کرده
turgid <adj.> U پف کرده
tumid <adj.> U پف کرده
puffy <adj.> U پف کرده
sweated U عرق کرده
rooted U ریشه کرده
mistaken U اشتباه کرده
sawn U اره کرده
airless U گرفته یا دم کرده
warm infusion U چیز دم کرده
strained U صاف کرده
pulled U خشک کرده
beheld U مشاهده کرده
ventricular U باد کرده
clarified U صاف کرده
grown U رشد کرده
self taught U تحصیل کرده
tumid U اماس کرده
smoothfaced U صاف کرده
refined U تمیز کرده
picked U پاک کرده
chose U انتخاب کرده
whey U شیرچرخ کرده
begotten U تولید کرده
swollen U ورم کرده
swollen U اماس کرده
fled U فرار کرده
purified U پاک کرده
they have done their work U را کرده اند
iced U خنک کرده
risen U طلوع کرده
educated U تحصیل کرده
I have a flat [tire] . U من پنچر کرده ام.
tinned U قوطی کرده
fretty U اماس کرده
fubsy U قوز کرده
fucate U رنگ کرده
ghee U کره اب کرده
ghi U کره اب کرده
he is worn with travel U سفراوراخسته کرده
nodular U ورم کرده
iced ppa U خنک کرده
in flower U شکوفه کرده
intumescent U باد کرده
intumescent U اماس کرده
inwrought U از تو کار کرده
let it be done U کرده شود
fecit U درست کرده
farthingale U دامن پف کرده
farcie U دلمه کرده
baggily U بطورباد کرده
restrained U لگام کرده
overage U کم رشد کرده
wedded U ازدواج کرده
bendon U نیت کرده
billowy U باد کرده
off the track U ازخط پی گم کرده
blubbery U ورم کرده
testate U وصیت کرده
deep rooted U ریشه کرده
distent U ورم کرده
enrooted U ریشه کرده
farci U دلمه کرده
it is very easily done U کرده میشود
puffed out <adj.> U باد کرده
tumid <adj.> U باد کرده
hidden U پنهان کرده
getting U کسب کرده
gets U کسب کرده
get U کسب کرده
shots U اصابت کرده
shot U اصابت کرده
puffed <adj.> U باد کرده
fried U سرخ کرده
tumescent U ورم کرده
full grown U رشدکامل کرده
full-grown U رشدکامل کرده
turgid <adj.> U ورم کرده
tumid <adj.> U ورم کرده
puffy <adj.> U باد کرده
knotted U ازدحام کرده
worked [been successful] <past-p.> U کار کرده
decorated U زینت کرده
puffed <adj.> U ورم کرده
carpeted U فرش کرده
puffed out <adj.> U ورم کرده
puffy <adj.> U ورم کرده
inveterate U ریشه کرده
grown-ups U رشد کرده
grown-up U رشد کرده
turgid <adj.> U باد کرده
blown U ورم کرده
turgid <adj.> U آماس کرده
indrawn U جذب کرده
painted U رنگ کرده
began U شروع کرده
tumid <adj.> U آماس کرده
bunged up U باد کرده
puffed <adj.> U آماس کرده
puffed out <adj.> U آماس کرده
puffy <adj.> U آماس کرده
deep-rooted U ریشه کرده
unruffled U ارام کرده
protuberant U باد کرده
cowslip tea U گل گاو زبان دم کرده
newlywed U تازه ازدواج کرده
I have lost my wallet . U کیف پولم را گه کرده ام
grenadine U مرغ دلمه کرده
Now you are picking on me. U حالادیگر به من بند کرده ای
tumid U ورم کرده متورم
self educated U پیش خودتحصیل کرده
clerisy U طبقه تحصیل کرده
cecils U قیمه سرخ کرده
shaveling U ادم اصلاح کرده
fresco a wall U دیوار سفید کرده را
He has got too big for his boots . He tends to swagger . It has gone to his head . U خودش را گه کرده است
ingrained U دیرینه ریشه کرده
they are on strike U اعتصاب کرده اند
dried fruit U میوه خشک کرده
stum U اب انگورتازه درخم کرده
The door is jammed. در گیر کرده است.
made-up U مصنوعی بزک کرده
magdalen or lene U فاحشه توبه کرده
i am f.caught U عجب گیری کرده ام
made up U مصنوعی بزک کرده
cursed with porerty U نفرین کرده به گدایی
trigmous U سه بار عروسی کرده
a fried sausage U یک سوسیس سرخ کرده
broiled meat U گوشت سرخ کرده
married U عروسی کرده متاهل
borne U تحمل کرده یاشده
school drop out U ترک تحصیل کرده
de- U کرده را خنثی کردن
foreseen U پیش بینی کرده
self-educated U پیش خودتحصیل کرده
cultured U مهذب تحصیل کرده
forgotten U فراموش کرده یا شده
tumescent U اماس کرده اماسیده
ranker U افسر سربازی کرده
begun U شروع کرده یا شده
angriest U ورم کرده دژم
the tribes are all up U طغیان کرده اند
angrier U ورم کرده دژم
hidden information U اطلاعات پنهان کرده
turgescent U باد کرده پرطمطراق
frying U گوشت سرخ کرده
angry U ورم کرده دژم
saute U در روغن سرخ کرده
you are mistaken U اشتباه کرده اید
fries U گوشت سرخ کرده
fry U گوشت سرخ کرده
he is on the wrong scent U سر رشته کار را گم کرده است
i have served in the navy U در نیروی دریایی خدمت کرده ام
rechauffe U خوراک دوباره گرم کرده
They have seized ( dominated) the country. U مملکت را قبضه کرده اند
She is blinded by passion . U شهوت او را کور کرده است
testate U متوفایی که وصیت کرده باشد
he was inured to drudgery U بجان کنی خو کرده بود
i own to having done it U اقرار دارم که ان کار را کرده ام
i was in an awkword p U بد جوری گیر کرده بودم
Her Face has swollen. U صورتش باد (ورم ) کرده
yuppie U جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
no pay nowork U پول ندهندکار هم کرده نمیشود
He has collected what the other person. <proverb> U هر چه این ریخته او جمع کرده.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com