English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Kremlin U دولت شوروی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
potsdom agreement U موافقتنامه پوتسدام موافقتنامه منعقده بین امریکاو شوروی و انگلیس پس ازپایان جنگ جهانی دوم به سال 5491 که در ان سه دولت خط مشی خود را نبست به المان اشغال شده
Other Matches
identic notes U منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
retorsion U عملی است که یک دولت در مقابل عمل دولت دیگری انجام میدهد وعمل اخیر کاملا" مشابه رفتاری است که از دولت اولی سر زده بوده است
open market operation U عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
unfriendly act هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
dependent state U دولت تابع و وابسته به دولت یا قدرت دیگر
federal state U دولت متحده یا دولت اتحادی
Soviet U شوروی
Soviets U شوروی
deliberative U شوروی
consultative U شورایی شوروی
soviet economy U اقتصاد شوروی
Soviet Union U اتحاد شوروی
the soviet republics U جماهیر شوروی
real will U مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
pay as you go principle U اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
Union of Soviet Socialist Republics U اتحادجماهیر شوروی سوسیالیستی
sovietization U انطباق با رژیم شوروی
social contract U اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
gosplan U سازمان برنامه ریزی شوروی
bears U لقب روسیه ودولت شوروی
bear U لقب روسیه ودولت شوروی
sovietize U مطابق رژیم شوروی کردن
authoritarainism U نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
dumbarton oaks conference U شوروی و چین ضمن مذاکراتی شالوده سازمان ملل متحد را ریختند
the big three U ترومن و استالین وهم چنین به انگلستان امریکا و شوروی اطلاق میشود
exchange control U نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
rapallo treaty U قرارداد یا معاهده راپالو قرارداد دوستی منعقده بین دولتین المان و شوروی به سال 2291 در محل راپالوواقع در ایتالیا
Marasali U ماراسالی [این روستا که به شیروان معروف بوده در آذربایجان شوروی قرار داشته و نمونه جالبی از فرش محرابی به همراه بته جقه ها در آن بافته می شود.]
caucasus U منطقه قفقاز و یا آذربایجان و ارمنستان امروزی در شوروی که قالی آن با گره ترکی و نقوش هندسی همراه بوده و به نام قالی قفقازی معروف است
government U دولت
respublica U دولت
governments U دولت
states U دولت
power U دولت
state- U دولت
stated U دولت
stating U دولت
powered U دولت
state U دولت
powering U دولت
powers U دولت
mammon U دولت
filikli U [نوعی فرش با پرز بلند و نسبتا زبر و خشن و بیشتر از جنس پشم بز که در مناطق عشایری ترکیه و آذربایجان شوروی بافته شده، گره ها بدور نخ تار زده شده و کل فرش پس از اتمام بافت رنگرزی می شود.]
government stock U سهام دولت
head of the state U رئیس دولت
government expenditures U هزینههای دولت
territory of state U قلمرو دولت
state budget U بودجه دولت
nation-states U دولت ملی
nation-state U دولت ملی
government budget U بودجه دولت
state government U دولت مرکزی
state property U دارائی دولت
the body politic U ملت و دولت
forfeit to the state U ضبط دولت
national state U دولت ملی
enemy state U دولت دشمن
military government U دولت نظامی
mandatary U دولت قیم
Ottawa U دولت کانادا
pillars of the state U ارکان دولت
chief of state U رئیس دولت
public debt U بدهی دولت
public servant U مستخدم دولت
buffer state U دولت حایل
puppet government U دولت پوشالی
quirinal U دولت ایتالیا
lese majestyodhkj &odhkj fvqn U پادشاه یا دولت
independent state U دولت مستقل
government treasury U خزانه دولت
money bag U دارایی دولت
official U کارمند دولت
cabinet U هیات دولت
cabinets U هیات دولت
government department U وزارتخانه دولت
stateless U بی دولت بی وطن
states U دولت استان
officer U کارمند دولت
public officer [American E] U کارمند دولت
state U دولت استان
state- U دولت استان
stated U دولت استان
stating U دولت استان
civil servant [British E] U کارمند دولت
nation state U دولت ملی
the policy of the government U رویه دولت
ambassador U ماموررسمی یک دولت
ambassadors U ماموررسمی یک دولت
mafias U دولت ستیزی
mafia U دولت ستیزی
Downing Street U دولت انگلیس
Warsaw U دولت لهستان
war state U دولت جنگی
vassal atate U دولت پوشالی
totaliarian state U دولت توتالیتر
the policy of the government U سیاست دولت
office-holder U کارمند دولت
govt U government دولت
Whitehall U دولت انگلیس
loyalist U دولت دوست
loyalists U دولت دوست
office-holders U کارمند دولت
secret service money U اعتبار سری دولت
protected state U دولت تحت الحمایه
peculation U دستبرد در مال دولت
civil servants U مستخدم یا کارمند دولت
stratocracy U حکومت یا دولت نظامی
government transfer payments U پرداختهای انتقالی دولت
vassal atate U دولت دست نشانده
plateform U اعلامیه سیاست دولت
He rose against the regime. U بر ضد دولت قیام کرد
non serverign acts U اعمال تصدی دولت
office-holder U صاحب منصب دولت
office-holders U صاحب منصب دولت
land grant U زمین اعطایی دولت
interpellate U استیضاح کردن دولت
mandatory powers U اختیارات دولت قیم
secret service U دستگاه محرمانه دولت
cabinet U کابینه هیئت دولت
most favoured nation U دولت کامله الوداد
cabinets U کابینه هیئت دولت
federal authorities U قدرت دولت متحده
civil servant U مستخدم یا کارمند دولت
family allowances U کمک دولت به خانوارها
colonial government U دولت یا حکومت مستعمراتی
secret services U دستگاه محرمانه دولت
welfare state U دولت بهبود بخش
bounties U کمک اقتصادی دولت
dependent state U دولت غیر مستقل
subsidy U کمک بلاعوض دولت
federal council U مجلس دولت متحده
federalist U طرفدار دولت فدرال
federalism U اصل دولت ائتلافی
subject to the british rule U تحت تسلط دولت انگلیس
porte U باب عالی دولت عثمانی
the sublime porte U باب عالی دولت عثمانی
confedration of states U دولت جدیدی تشکیل نمیشود
mafias U سازمان سری دولت ستیز
war state U دولت نظامی declaration preventivetotal
commissioner U مامور عالی رتبه دولت
commissioners U مامور عالی رتبه دولت
To accord recognition to a new government. U دولت جدیدی را برسمیت شناختن
confiscation U مصادره و ضبط توسط دولت
hand-out <idiom> U پاداش ،معمولا از طرف دولت
mafia U سازمان سری دولت ستیز
federal constitution U قانون اساسی دولت متحده
subsidies U مکهای مالی دولت , سوبسید
export incentive U تشویق دولت در جهت صادرات
bounties U تشویق صنایع و بازرگانی به وسیله دولت
bank annuities U سهام قرضه دولت بریتانیا که کنسول
White Paper U گزارش هیئت دولت نامه سفید
quota U کمیت تعیین شده توسط دولت
statism U تمرکز قدرت اقتصادی در دولت مرکزی
jacobin U عضو فرقه مذهبی مخالف دولت
quotas U کمیت تعیین شده توسط دولت
state midicine U سیستم پزشکی تحت نظارت دولت
purged U تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
Utopia U دولت یا کشور کامل و ایده الی
hall mark U دولت روی سیمینه وزرینه میگذارن
Utopias U دولت یا کشور کامل و ایده الی
price support U قیمت حمایت شده از طرف دولت
bank holiday U ایامی که به دستور دولت بانکها بستهاند
coat of arms U نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
resident U نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
monetization U پرداخت بدهی دولت از طریق انتشارپول
governments U فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
coats of arms U نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
White Papers U گزارش هیئت دولت نامه سفید
government U فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
residents U نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
guild socialism U اعتقاد به انحصار صنایع ازطرف دولت
purges U تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
sovereigns U دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
sovereign U دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
purge U تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
conscription of wealth U مصادره اموال در زمان جنگ به وسیله دولت
subvention U اعانه نقدی دولت به بنگاه عام المنفعه
state to which one belongs U دولت متبوعه siege-neutralized-neutral-buffer
eminent domain U مالکیت مطلق دولت یا پادشاه یا رئیس مملکت
regie U اداره کردن مالیات مستقیم توسطخود دولت
residency U محل اقامت نماینده دولت استعمارگر در کشورمستعمره
state aid U کمک دولت به موسسات عام المنفعه وغیره
Solicitor General U مشاور حقوقی دولت که دررتبه پایین تر از دادستان است
Solicitors General U مشاور حقوقی دولت که دررتبه پایین تر از دادستان است
Uncle Sam U لقب دولت ایالات متحده امریکا عمو سام
libertarian U طرفدارآزادی [جدا از حکم دولت] فردی [فلسفه] [سیاست]
functional finance U سیاست مالی دولت برای تثبیت وضع اقتصادی
concert of europe U اتفاق دولت بزرگ اروپا نسبت به مسائل سیاسی
price support U تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
active fiscal policy U منظوردخالت فعالانه دولت درارتباط با تغییر مالیاتها ومخارج
food stamp program U برنامه کمک مواد غذائی ازطرف دولت به نیازمندان
state's attorney U نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
rescous U مقاومت در برابر قانون تمرد نسبت به مامورین دولت
state attorney U نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
mandatory power U دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
interventionism U سیستم مداخله دولت درامور اقتصادی و عدم وجودازادی درتجارت
smart money U غرامت پولی که دولت بسربازان وملوانان زخمی ومصدوم میدهد
embassies U سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
good offices U عبارت است ازدخالت دولت ثالث به منظورپایان دادن به اختلافات دودولت
embassy U سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com