Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 65 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
accrete
U
دوقلو یکپارچه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
link lift vehicle
U
حمل و نقل بار و پرسنل به صورت یکپارچه حمل یکپارچه
twinned
U
دوقلو
twin
U
دوقلو
geminate
U
دوقلو
geminal
U
دوقلو
gem diol
U
دیول دوقلو
six of one and half-a-dozen of the other
<idiom>
U
دوقلو بودن
twain
U
توام دوقلو
geminate
U
دوقلو جفت کردن
twinborn
U
دوقلو بدنیا امده
grosses
U
یکپارچه
molar
U
یکپارچه
monolith
U
یکپارچه
globally
U
یکپارچه
forged bit
U
یکپارچه
global
U
یکپارچه
integrated
U
یکپارچه
solids
U
یکپارچه
solid
U
یکپارچه
seamless
U
یکپارچه
grossest
U
یکپارچه
grossing
U
یکپارچه
grosser
U
یکپارچه
monolithic
U
یکپارچه
grossed
U
یکپارچه
gross
U
یکپارچه
monoliths
U
یکپارچه
solid partition
U
جداگر یکپارچه
masts
U
دکل یکپارچه
mast
U
دکل یکپارچه
polemast
U
دکل یکپارچه
global learning
U
یادگیری یکپارچه
integral construction
U
ساختمان یکپارچه
entire
U
درست یکپارچه
integrate
U
یکپارچه کردن
integrates
U
یکپارچه کردن
integrating
U
یکپارچه کردن
unified
U
یکپارچه شده
union suit
U
پیراهن و شلوار یکپارچه
monolithic integrated circuit
U
مدار مجتمع یکپارچه
unified
U
یکپارچه فرماندهی متحد
solidify
U
یکپارچه کردن یا شدن
solidifying
U
یکپارچه کردن یا شدن
solidified
U
یکپارچه کردن یا شدن
solidifies
U
یکپارچه کردن یا شدن
freight container
U
اطاقک حمل بار یکپارچه
link route segments
U
راههای مورد استفاده برای حمل بار یکپارچه
walls
U
مانع یکپارچه در پرش اسب مرکب از جعبههای روی هم
wall
U
مانع یکپارچه در پرش اسب مرکب از جعبههای روی هم
production missile
U
موشک یکپارچه یا کامل که ازکارخانه به همان صورت تحویل میشود
split cameras
U
دوربینهای زوجی دوربینهای دوقلو
blisk
U
هر مرحله از روتورتوربینهای خطی که در ان دیسک و تیغه ها بصورت یکپارچه ساخته شده اند
fragmentation
U
امکان نرم افزاری که عمل یکپارچه سازی دیسک سخت را انجام میدهد
defragmentation
U
ابزار نرم افزاری که عمل یکپارچه کردن روی دیسک سخت را انجام میدهد
pooler
U
وسیلهای برای یکپارچه کردن و یا تبدیل داده کلیدی ورودی به صورتی که قابل قبول کامپیوتر اصلی باشد
consolidation
U
درهم امیختن تحکیم کردن یکجا کردن یکپارچه
sysgen
U
فرایند تغییر سیستم عامل عمومی دریافت شده ازفروشنده به سیستم مناسبی که نیازهای یکپارچه استفاده کننده را براورده می سازدتولید سیستم
assemble
U
یکپارچه کردن جفت کردن
assemble
U
یکپارچه کردن مونتاژ کردن
assembled
U
یکپارچه کردن جفت کردن
assembled
U
یکپارچه کردن مونتاژ کردن
assembles
U
یکپارچه کردن جفت کردن
assembles
U
یکپارچه کردن مونتاژ کردن
integrated staff
U
ستاد یکپارچه ستاد التقاطی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com