English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
endearing U دوست داشتنی کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lovelier U دوست داشتنی
lovely U دوست داشتنی
lovable U دوست داشتنی
loveable U دوست داشتنی
likeable U دوست داشتنی
likable U دوست داشتنی
loveliest U دوست داشتنی
amiable U مهربان دوست داشتنی
smacking U دوست داشتنی صدای ملچ ملوچ
smacker U دوست داشتنی صدای ملچ ملوچ
A friend in need is a friend indeed.. <proverb> U دوست آن باشد که گیرد دست دوست,در پریشان یالى و درماندگى.
hateable U دشمن داشتنی
presentative U عرضه داشتنی
constrainable U اجبار داشتنی
tenable U نگاه داشتنی
likly U انتظار داشتنی مناسب
I like to be friends with you. U من دوست دارم با تو دوست باشم.
I am [have] finished with you. U رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am done with you. U رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
friends U دوست
friend U دوست
schoolmate U دوست
buddies U دوست
unfriended U بی دوست
buddy U دوست
chums U دوست
heart-to-hearts U دوست
philogynist U زن دوست
heart to heart U دوست
philoginous U زن دوست
friendless U بی دوست
chum U دوست
ally U دوست
allying U دوست
leal U دوست
bozo U دوست
hydrophilic compound U اب دوست
schoolmates U دوست
hydrophilic U اب دوست
dienophile U دی ان دوست
heart-to-heart U دوست
amicable U دوست
formalist U دوست
philotechnic U صناعت دوست
philotechnic U صنعت دوست
philobiblic U کتاب دوست
electrophile U الکترون دوست
philhellenic U دوست یونان
patiot U میهن دوست
gregarious U گروده دوست
phiadelphian U نوع دوست
hemophile U خون دوست
phihellenic U یونانی دوست
philanthrope U بشر دوست
philhellene U دوست یونان
oxyphil U اسید دوست
oxyphile U اسید دوست
germanophil U المان دوست
hail fellow U دوست صمیمی
halophilous U نمک دوست
hand and glove U دوست یک دل ویکزبان
hand and glove U دوست همراز
hand in glove U دوست یک دل ویکزبان
hand in glove U دوست همراز
cobber U دوست صمیمی
heliophilous U افتاب دوست
patriotic U میهن دوست
patriots U وطن دوست
patriot U وطن دوست
expressionist U حالت دوست
expressionism U حالت دوست
acidophile U ترشی دوست
acidophile U اسید دوست
gallophile U فرانسه دوست
ornithophilous U مرغ دوست
solomon U صلح دوست
anglophile U انگلیسی دوست
loyalists U دولت دوست
nucleophile U هسته دوست
amativeness U دوست داشتن
negrophil U سیاه دوست
negrophil U زنگی دوست
necrophilous U لاشه دوست
myrmecophilous U مورجه دوست
francophil U فرانسه دوست
francophile U فرانسه دوست
I need my e U من دوست دارم
friendly state U کشور دوست
loyalist U دولت دوست
affects U دوست داشتن
zoophilous U حیوان دوست
zoophilic U حیوان دوست
xenophile U بیگانه دوست
take kindly to <idiom> U دوست داشتن
disliking U دوست نداشتن
dislikes U دوست نداشتن
disliked U دوست نداشتن
dislike U دوست نداشتن
fraternizing U دوست بودن
fraternizes U دوست بودن
fraternized U دوست بودن
fraternize U دوست بودن
fraternising U دوست بودن
fraternises U دوست بودن
fraternised U دوست بودن
careerist U حرفه دوست
careerists U حرفه دوست
likes U دوست داشتن
affect U دوست داشتن
girlfriend U دوست دختر
pen pal U دوست قلمی
family men U زن و بچه دوست
pen pal U دوست مکاتبهای
family man U زن و بچه دوست
pen pals U دوست قلمی
pen pals U دوست مکاتبهای
crony U دوست صمیمی
cronies U دوست صمیمی
sporting U بازی دوست
unlovely U دوست نداشتنی
girlfriends U دوست دختر
like U دوست داشتن
liked U دوست داشتن
friends U دوست کردن
dendrophilous U درخت دوست
warlike U جنگ دوست
cater cousin U دوست صمیمی
social U گروه دوست
social U جمعیت دوست
saprophytic U پوده دوست
humanitarian U بشر دوست
pornerastic U جنده دوست
dislikable U دوست نداشتنی
dislikeable U دوست نداشتنی
boyfriend U دوست پسر
boyfriends U دوست پسر
his friend's murder U قتل دوست او
chessist U شطرنج دوست
friend U دوست کردن
culturist U فرهگ دوست
psychrophilic U سرما دوست
peaceable U صلح دوست
bibliophil U کتاب دوست
philanthropists U بشر دوست
philanthropist U بشر دوست
sweet tooth U شیرینی دوست
hydrophilic U ترکیب اب دوست
kissing kind U باهم دوست
lipophilic U چربی دوست
hydrophilic U اب دوست علاقمند به اب
hydrophilic compound U ترکیب اب دوست
rats U دوست بی وفا
isophilic U همجنس دوست
intimado U دوست صمیمی
hydrophile U اب دوست علاقمند به اب
liquorish U نوشابه دوست
to make a friend of U دوست شدن با
humnanist U همنوع دوست
humansit U انسان دوست
lithophilous U سنگ دوست
saprophytic U دوست دار موادگندیده
love U معشوقه دوست داشتن
savor U فهمیدن دوست داشتن
loves U معشوقه دوست داشتن
loved U معشوقه دوست داشتن
mammonite U ثروت دوست زرپرست
to be good pax U باهم دوست بودن
enemy in liken of friend U دشمن در لباس دوست
family man U مرد خانواده - دوست
savour U فهمیدن دوست داشتن
savoured U فهمیدن دوست داشتن
savouring U فهمیدن دوست داشتن
savours U فهمیدن دوست داشتن
family men U مرد خانواده - دوست
electrophilic reagent U واکنشگر الکترون دوست
I don't like this. من این را دوست ندارم.
I like to be friends with you. U من می خوام با تو دوست بشم.
nucleophilic reagent U واکنشگر هسته دوست
to have a sweet tooth U شیرینی دوست بودن
hemophile U موجود خون دوست
lyophilic colloid U کلویید حلال دوست
He is a close friend of mine . U دوست نزدیک من است
patriots U وطن دوست ها [مرد]
one's second self U دوست صمیمی شخص
A steadfast (constant) friend. U دوست ثابت وپابر جا
A steadfast(firm, staunch) friend. U دوست پر وپا قرص
i remain yours truly U دوست صمیمی شما
dressier U متداول لباس دوست
dressy U متداول لباس دوست
dressiest U متداول لباس دوست
celibatarian U عزب یاتجرد دوست
gregarious U جمعیت دوست گروه جو
xerophylus plant U گیاه خشک دوست
to keep friends U باهم دوست ماندن
snake in the grass U خطر نزدیک دوست دو رو
This is my friend. U این دوست من است.
idolizing U بحد پرستش دوست داشتن
i kind of liked it U من تا اندازهای انرا دوست داشتم
idolizes U بحد پرستش دوست داشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com