Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
smacking
U
دوست داشتنی صدای ملچ ملوچ
smacker
U
دوست داشتنی صدای ملچ ملوچ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lovable
U
دوست داشتنی
loveable
U
دوست داشتنی
loveliest
U
دوست داشتنی
likeable
U
دوست داشتنی
likable
U
دوست داشتنی
lovelier
U
دوست داشتنی
lovely
U
دوست داشتنی
amiable
U
مهربان دوست داشتنی
endearing
U
دوست داشتنی کننده
munches
U
ملچ ملوچ کردن
munching
U
ملچ ملوچ کردن
munched
U
ملچ ملوچ کردن
munch
U
ملچ ملوچ کردن
to lick one's
U
لب و لوچه خودرا لیسیدن ملچ و ملوچ کردن
A friend in need is a friend indeed..
<proverb>
U
دوست آن باشد که گیرد دست دوست,در پریشان یالى و درماندگى.
constrainable
U
اجبار داشتنی
presentative
U
عرضه داشتنی
tenable
U
نگاه داشتنی
hateable
U
دشمن داشتنی
likly
U
انتظار داشتنی مناسب
I like to be friends with you.
U
من دوست دارم با تو دوست باشم.
honked
U
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honk
U
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honking
U
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honks
U
صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
acrophony
U
صدای حرف اول کلماتی که معرف خود ان کلمه باشدمانند صدای a درالف
voicing
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesizer
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voice
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
ping
U
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
synthesizers
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
pinged
U
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pings
U
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
synthesisers
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
pinging
U
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
voices
U
وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
contralto
U
زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
contraltos
U
زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
chortles
U
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortle
U
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
monophthong
U
صدای ساده وتنها صدای بسیط
chortling
U
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortled
U
صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
phut
U
تق صدای ترکیدن بادکنک صدای گلوله
I am
[have]
finished with you.
U
رابطه بین من و تو تمام شد!
[رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am done with you.
U
رابطه بین من و تو تمام شد!
[رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
skirl
U
صدای زیر صدای نی انبان
twang
U
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
Susurrus
U
صدای آرام و ملایم، مثل خش خش یا صدای آرام باد
twanged
U
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twangs
U
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twanging
U
صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
tu-whit tu-whoo
U
صدایی شبیه صدای جغد صدای جغد
tu whit tu whoo
U
صدایی شبیه صدای جغد صدای جغد
tinkle
U
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
thumps
U
صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
thumping
U
صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
tinkling
U
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
thump
U
صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
thumped
U
صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
tinkled
U
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkles
U
صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
schoolmate
U
دوست
schoolmates
U
دوست
friend
U
دوست
heart-to-heart
U
دوست
philogynist
U
زن دوست
dienophile
U
دی ان دوست
heart-to-hearts
U
دوست
buddies
U
دوست
friendless
U
بی دوست
heart to heart
U
دوست
leal
U
دوست
chum
U
دوست
buddy
U
دوست
friends
U
دوست
chums
U
دوست
philoginous
U
زن دوست
hydrophilic compound
U
اب دوست
ally
U
دوست
bozo
U
دوست
amicable
U
دوست
unfriended
U
بی دوست
allying
U
دوست
hydrophilic
U
اب دوست
formalist
U
دوست
careerist
U
حرفه دوست
gregarious
U
گروده دوست
hydrophilic
U
ترکیب اب دوست
careerists
U
حرفه دوست
hydrophilic
U
اب دوست علاقمند به اب
chessist
U
شطرنج دوست
heliophilous
U
افتاب دوست
hydrophile
U
اب دوست علاقمند به اب
hydrophilic compound
U
ترکیب اب دوست
humnanist
U
همنوع دوست
humansit
U
انسان دوست
hemophile
U
خون دوست
germanophil
U
المان دوست
hand and glove
U
دوست همراز
francophile
U
فرانسه دوست
cronies
U
دوست صمیمی
halophilous
U
نمک دوست
friendly state
U
کشور دوست
gallophile
U
فرانسه دوست
warlike
U
جنگ دوست
dislikeable
U
دوست نداشتنی
hail fellow
U
دوست صمیمی
humanitarian
U
بشر دوست
unlovely
U
دوست نداشتنی
dendrophilous
U
درخت دوست
culturist
U
فرهگ دوست
peaceable
U
صلح دوست
girlfriends
U
دوست دختر
girlfriend
U
دوست دختر
family men
U
زن و بچه دوست
family man
U
زن و بچه دوست
affect
U
دوست داشتن
hand in glove
U
دوست یک دل ویکزبان
hand and glove
U
دوست یک دل ویکزبان
francophil
U
فرانسه دوست
hand in glove
U
دوست همراز
pen pals
U
دوست مکاتبهای
pen pals
U
دوست قلمی
pen pal
U
دوست مکاتبهای
pen pal
U
دوست قلمی
take kindly to
<idiom>
U
دوست داشتن
dislikable
U
دوست نداشتنی
electrophile
U
الکترون دوست
affects
U
دوست داشتن
zoophilous
U
حیوان دوست
expressionism
U
حالت دوست
acidophile
U
اسید دوست
acidophile
U
ترشی دوست
patriot
U
وطن دوست
myrmecophilous
U
مورجه دوست
necrophilous
U
لاشه دوست
negrophil
U
زنگی دوست
negrophil
U
سیاه دوست
nucleophile
U
هسته دوست
I need my e
U
من دوست دارم
philanthropists
U
بشر دوست
philanthropist
U
بشر دوست
lithophilous
U
سنگ دوست
amativeness
U
دوست داشتن
boyfriend
U
دوست پسر
sweet tooth
U
شیرینی دوست
social
U
گروه دوست
social
U
جمعیت دوست
crony
U
دوست صمیمی
philhellene
U
دوست یونان
philhellenic
U
دوست یونان
philobiblic
U
کتاب دوست
philotechnic
U
صنعت دوست
philotechnic
U
صناعت دوست
psychrophilic
U
سرما دوست
boyfriends
U
دوست پسر
philanthrope
U
بشر دوست
phihellenic
U
یونانی دوست
solomon
U
صلح دوست
ornithophilous
U
مرغ دوست
oxyphil
U
اسید دوست
oxyphile
U
اسید دوست
patiot
U
میهن دوست
zoophilic
U
حیوان دوست
saprophytic
U
پوده دوست
rats
U
دوست بی وفا
phiadelphian
U
نوع دوست
pornerastic
U
جنده دوست
expressionist
U
حالت دوست
like
U
دوست داشتن
dislikes
U
دوست نداشتن
disliked
U
دوست نداشتن
dislike
U
دوست نداشتن
kissing kind
U
باهم دوست
fraternizing
U
دوست بودن
fraternizes
U
دوست بودن
fraternized
U
دوست بودن
to make a friend of
U
دوست شدن با
disliking
U
دوست نداشتن
cater cousin
U
دوست صمیمی
loyalists
U
دولت دوست
loyalist
U
دولت دوست
his friend's murder
U
قتل دوست او
xenophile
U
بیگانه دوست
intimado
U
دوست صمیمی
sporting
U
بازی دوست
isophilic
U
همجنس دوست
fraternize
U
دوست بودن
friend
U
دوست کردن
fraternised
U
دوست بودن
bibliophil
U
کتاب دوست
patriotic
U
میهن دوست
patriots
U
وطن دوست
fraternising
U
دوست بودن
anglophile
U
انگلیسی دوست
friends
U
دوست کردن
lipophilic
U
چربی دوست
cobber
U
دوست صمیمی
liked
U
دوست داشتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com