English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (31 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
head down U دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
head off U دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bow U قسمت جلوی قایق
bowed U قسمت جلوی قایق
bows U قسمت جلوی قایق
bowing U قسمت جلوی قایق
head up U بردن قسمت جلوی قایق بسمت باد
lubber's line U علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
fore U جلوی قایق
afterleech U بادبان جلوی قایق
foresheets U فضای جلوی قایق
washed U حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
washes U حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
wash U حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
metopon U قسمت جلوی زائده جلومغز
forebody U بدنه قسمت جلوی ناو
panel U قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
panels U قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
balanced control surfaces U سطوح فرامین اصلی دارای قسمت دیگری در جلوی خط لولا
nose gear U قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
antistatic mat U پوششی در قسمت جلوی یک دستگاه مانند یک واحد دیسک که به حالت سکون حساس است لایی ناایستا
amidship U قسمت میانی قایق
beam U عریضترین قسمت قایق
beams U عریضترین قسمت قایق
heels U قسمت عقبی بدنه قایق
underbody U قسمت بدنه قایق در زیر اب
heel U قسمت عقبی بدنه قایق
sternman U پاروزن قسمت عقب قایق باریک
topsides U قسمت فوقانی بدنه قایق بالای اب
skeg U قسمت عقب تیر اصلی کف قایق
skag U قسمت عقب تیر اصلی کف قایق
quarter U یک چهارم زمان مسابقه قسمت عقبی کناره قایق
heel U کج شدن قایق از یک طرف قسمت بالایی بدنه تفنگ درحال هدفگیری
heels U کج شدن قایق از یک طرف قسمت بالایی بدنه تفنگ درحال هدفگیری
quartersaw U الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
canopy U روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
canopies U روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
sections U قسمت قسمت کردن برش دادن
section U قسمت قسمت کردن برش دادن
shuttled U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle U قسمت قسمت حرکت کردن
cross refer U از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
to bolt somebody out U [با قفل کردن] جلوی راه کسی را گرفتن
backwind U حرکت قایق در وضعی که باداثر نامساعد نسبت به بادبان قایق بعدی داشته باشد
butted U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
arrest U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
ecphora U پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terne U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terneplate U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
shuttling U حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank U قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone U که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
tacked U سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tack U سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacking U سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacks U سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
cross disbursing U انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section U رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
barges U با قایق حمل کردن
barged U با قایق حمل کردن
capsized U واژگون کردن قایق
capsize U واژگون کردن قایق
capsizing U واژگون کردن قایق
broach U سوراخ کردن قایق
boats U قایق رانی کردن
boat U قایق رانی کردن
barge U با قایق حمل کردن
swamp U غرق کردن قایق
broached U سوراخ کردن قایق
capsizes U واژگون کردن قایق
swamps U غرق کردن قایق
swamping U غرق کردن قایق
swamped U غرق کردن قایق
broaches U سوراخ کردن قایق
broaching U سوراخ کردن قایق
ship water U نفوذ کردن اب بداخل قایق
ground tackle U وسیله مهار کردن قایق
bail U عمل خارج کردن اب قایق
cast off U باز کردن طناب قایق
scow U با قایق چهارگوش حمل کردن
fraction U بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
fractions U بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
steamboat U قایق بخاری باکشتی بخارسفر کردن
mooring U نقطه مهار کردن قایق به ساحل
lighters U با قایق باری کالا حمل کردن
lighter U با قایق باری کالا حمل کردن
port U بزرگ کردن لوله اگزاست سمت چپ قایق
foldboat U قایق قابل جدا کردن قطعات وبستن ان
mooring line U طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
boat space U فضای بار موجود در قایق محوطه بار قایق
sects U قسمت کردن
partition U قسمت کردن
partitions U قسمت کردن
pouf U قسمت پف کردن
divides U قسمت کردن
sect U قسمت کردن
whack up U قسمت کردن
divide U قسمت کردن
fanfold U یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
cabled U طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
cable U طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
spill wind U سست کردن بادبان برای جلوگیری از تمایل قایق به یک سمت
executing agency U قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
subdevice U قسمت کردن مجدد
partitioning U قسمت بندی کردن
departmentalize U بچند قسمت کردن
tierce U به سه قسمت تقسیم کردن
traveler U میله فلزی عقب قایق با حلقه برای وصل کردن طناب بادبان
quarter U به چهار قسمت مساوی تقسیم کردن
frontward U جلوی
former U جلوی
feont U جلوی
showboat U قایق دارای صحنه نمایش نمایش در قایق
public relations officer U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
trims U هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
trimmest U هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
trim U هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
sincipital U واقع در جلوی سر
forward U جلوی گستاخ
before my very eyes U جلوی چشمهایم
forwarded U جلوی گستاخ
prior U پیشین جلوی
fore U جلوی درجلو
in the way U جلوی راه
at the fore U در جلوی کشتی
detachment U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
outside U خم کردن بدن به قسمت خارجی منحنی پیچ اسکی
outsides U خم کردن بدن به قسمت خارجی منحنی پیچ اسکی
wind screen U شیشه جلوی اتومبیل
to stop the bus U جلوی اتوبوس را گرفتن
decks U سکوی جلوی تانک
head sail U بادبان جلوی دکل
googol U عدد یک با صد صفر در جلوی ان
forward echelon U رده جلوی نبرد
deck U سکوی جلوی تانک
Get out of my sight! <idiom> U از جلوی چشمم دور شو!
front mud guard U گلگیر جلوی اتومبیل
front wing U گلگیر جلوی اتومبیل
Get out of my face! <idiom> U از جلوی چشمم دور شو!
decked U سکوی جلوی تانک
forward area U منطقه جلوی رزم
bowling crease U خط موازی جلوی پایه ها
under one's nose <adv.> U جلوی چشم کسی
nose spray U بسکهای جلوی گلوله
to get in the way U جلوی راه را گرفتن
anticum U جرز جلوی معبد
prowords U کلمات جلوی جملات
I walked past the shop ( store ) . U از جلوی فروشگاه گذشتم
camber U انحنای جلوی اسکی
cambers U انحنای جلوی اسکی
windshields U شیشه جلوی اتومبیل
windshield U شیشه جلوی اتومبیل
ackermanaxle U محور جلوی اتومبیل
poops U قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
poop U قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
To teach grandma to suck eggs. U جلوی لوطی معلق زدن
foresail U بادبان سه گوش در جلوی دکل
jibbed U بادبان سه گوشه جلوی دکل
forward bow spring U فنر جلوی سینه کشتی
jibs U بادبان سه گوشه جلوی دکل
jibbing U بادبان سه گوشه جلوی دکل
to bridle one's own tongue U جلوی زبان خودرا گرفتن
front wheel suspension U اویزش چرخهای جلوی اتومبیل
jib U بادبان سه گوشه جلوی دکل
Accidents wI'll happen . U جلوی اتفاق رانتوان گرفت
hold one's fire <idiom> U جلوی زبان خود را گرفتن
nip in the bud <idiom> U از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
foreshores U لبه جلوی ساحل دریا
foreshore U لبه جلوی ساحل دریا
forwards U سه بازیگر جلوی تور والیبال
to block [hold up] (the) traffic U جلوی رفت و آمد را گرفتن
To keep prices down. U جلوی افزایش قیمتها را گرفتن
to nip something in the bud U از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
army nurse corps U قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section U قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
war head U قسمت قابل انفجار اژدر که هنگام مشق کردن برداشته میشود
Come and get warm by the fire . U بیا جلوی آتش که گرم بشوی
There is nothing to prevent me. U هیچی نمیتونه جلوی منو بگیره.
foreland U زمین جلوی موضع دماغه سنگر
fore and aft U واقع درطول کشتی جلوی و عقبی
to get in somebody's way U جلوی راه کسی [چیزی] را گرفتن
anti dazzle vizor U سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
to block [to block up] [to clog] [to clog up] something U جلوی جریان [ریزش] چیزی را گرفتن
It took place under my very eyes. U درست جلوی چشمم اتفاق افتاد
Drop me by the phone booth. U مرا جلوی کیوسک تلفن پیاده کن
He doesnt smok in front of (in the presence of)his father. U جلوی پدرش سیگار نمی کشد
shuttles U بمباران قسمت به قسمت
throttled U عبور قسمت به قسمت
to sell in lots U قسمت قسمت فروختن
p.p.m U قسمت در یک میلیون قسمت
parts per million U قسمت در میلیون قسمت
shuttles U راهپیمائی قسمت به قسمت
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com