English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
procedure turn U دور زدن برای برگشتن در مسیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
switched network backup U انتخاب کاربر برای مسیر جانبی از شبکه وقتی که مسیر اول مشغول است
undoes U برای برگشتن به وضعیت قبلی , معمولاگ دستور ویرایش
undo U برای برگشتن به وضعیت قبلی , معمولاگ دستور ویرایش
lane U یک خط جاده برای یک مسیر
driving lane U یک خط جاده برای یک مسیر
traffic lane U یک خط جاده برای یک مسیر
pie alley U مسیر اسان برای گوی اندازی
ski run U سرازیری یا مسیر مناسب برای اسکی بازی
control vane U تیغه متحرکی برای کنترل وضعیت و مسیر پرواز
barrier light U نورافکن ساحل دریا برای پیداکردن مسیر کشتی
command heading U مسیر تعیین شده برای هواپیماتوسط برج کنترل
pass pattern U مسیر منحنی که گیرنده پاس برای گرفتن توپ طی میکند
holding pattern U کنترل هواپیما برای پرواز دریک مسیر پیش بینی شده
newsgroup U خصوصیتی در اینترنت که امکانات ای که برای همه مسیر است را فراهم میکند
routing U لیست انتخابهای مط لوب دریک مسیر برای پیام ذخیره شده در router
capturing U کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
forecaddie U باربر وسط مسیر برای نشان دادن محل فرود گوی گلف
capture U کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
captures U کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
cw system U سیستمی که از سیگنالهی امواج پیوسته برای کسب اطلاعات درمورد مسیر پروازبهره میگیرد
wheel sucker U دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
re entry vehicle U نوعی رسانگرهای فضایی که برای ورود به اتمسفر زمین در بخش پایانی مسیر خودطراحی شده اند
frame U 1-فضایی روی نوار مغناطیسی برای یک کد حرف . 2-بسته داده ارسالی حاوی اطلاعات کنترلی و مسیر
decision U علامت گرافیکی در یک فلوچارت برای بیان تصمیم گیری و یک شاخه یا مسیر یا عملی با استفاده از نتیجه انتخاب میشود
decisions U علامت گرافیکی در یک فلوچارت برای بیان تصمیم گیری و یک شاخه یا مسیر یا عملی با استفاده از نتیجه انتخاب میشود
backslash U کاراکتر ASC II که در MS DOS برای نشان دادن ریشه دایرکتوری دیسک مثل C: یا مسیر دیگر به کار می روند
routing U مشخص کردن یک مسیر مناسب برای پیام از شبکه , روش جدید مسیریابی داده به کامپیوتر مرکزی وجود دارد
fdm U Division Frequencyاستفاده از یک مسیر الکتریکی برای حمل دو یا چند سیگنال با فرکانسهای مختلف تسهیم براساس تقسیم فرکانس ultiplexing
fastest U سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasted U سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasts U سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fast U سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
lanes U مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
lane U مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
multithread U طرح برنامه که از بیش یک مسیر منط قی استفاده میکند و هر مسیر همزمان اجرا میشود
groove U خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
grooves U خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
landing approach U مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
ball cushion U دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
quick out U نوعی پاس که گیرنده به جلومی دود و برای دریافت پاس به کنار تغییر مسیر میدهد
crane rail U مسیر حرکت پاتیل جرثقیل مسیر بالابر
derivation graph U ساختار پایگاه داده سراسری که حاوی اطلاعات قوانین و مسیر هایی برای یافتن داده است
distance vector protocols U اطلاعات در مورد مسیرهای مختلف شبکه گسترده که توسط rowter برای یافتن کوتاهترین و سریع ترین مسیر ارسال اطلاعات به کارمی رود
backbones U مسیر ارتباطی با سرعت و فرفیت بالا که به زیر شبکههای کوچکتر وصل است و معمولاگ برای وصل کردن سرور ها به شبکه استفاده میشود
backbone U مسیر ارتباطی با سرعت و فرفیت بالا که به زیر شبکههای کوچکتر وصل است و معمولاگ برای وصل کردن سرور ها به شبکه استفاده میشود
midcourse guidance U هدایت موشک در مسیر میانه یا مسیر پرواز ازاد موشک
summit U حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
transit route U مسیر دریایی بین المللی مسیر ترانزیت راه ترانزیت
summits U حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
checked U حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
check U حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checks U حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
roll around <idiom> U برگشتن
double back <idiom> U برگشتن
deviating U برگشتن
deviates U برگشتن
deviated U برگشتن
deviate U برگشتن
reverting U برگشتن
to turn turtle U برگشتن
reversing U برگشتن
to put back U برگشتن
returns U برگشتن
recrudesce U برگشتن
abjeure U برگشتن از
to come back U برگشتن
go back U برگشتن
reverse U برگشتن
resile U برگشتن
repullulate U برگشتن
lapse vi U برگشتن
reoccurring U برگشتن
reoccurrence U برگشتن
regorge U برگشتن
retroflex U برگشتن
return U برگشتن
sheer U برگشتن
backslide U برگشتن
reverts U برگشتن
hark back U برگشتن
revert U برگشتن
chare U برگشتن
regurgitate U برگشتن
regurgitated U برگشتن
reverted U برگشتن
regurgitates U برگشتن
returning U برگشتن
regurgitating U برگشتن
on the way back U در برگشتن
come back U برگشتن
reverses U برگشتن
reversed U برگشتن
returned U برگشتن
get back <idiom> U برگشتن
to go back U برگشتن
nodes U ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
node U ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
base of trajectory U تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
fire lane U مسیر تیراندازی دریایی مسیر پاک شده تیراندازی
untread U برگشتن بازگشتن
apostatize U از دین برگشتن
to bounce [cheque/check] U برگشتن [چکی]
introspect U بخود برگشتن
rebounds U پس زدن برگشتن
swindled U ورق برگشتن
swindle U ورق برگشتن
remigrate U از مهاجرت برگشتن
capsize U برگشتن قایق
capsized U برگشتن قایق
capsizes U برگشتن قایق
capsizing U برگشتن قایق
rebounded U پس زدن برگشتن
go back on <idiom> U به عقب برگشتن
rebound U پس زدن برگشتن
swindles U ورق برگشتن
to fall away U برگشتن مرتدشدن
head off <idiom> U به عقب برگشتن
rebounding U پس زدن برگشتن
till his return U تا موقع برگشتن او
resile U به عقب برگشتن
repatriation U برگشتن یا برگرداندن به میهن
recoiling U بحال خود برگشتن
perseverate U اصراردر برگشتن کردن
home U شهر بخانه برگشتن
recoiled U بحال نخستین برگشتن
repatriated U بمیهن خود برگشتن
homes U شهر بخانه برگشتن
recoils U بحال خود برگشتن
recoil U بحال خود برگشتن
recoil U بحال نخستین برگشتن
recoiled U بحال خود برگشتن
recoiling U بحال نخستین برگشتن
recoils U بحال نخستین برگشتن
charring U جسم زغال برگشتن
retracts U عقب کشیدن برگشتن
to throw back U به تبار خود برگشتن
repatriate U بمیهن خود برگشتن
retracted U عقب کشیدن برگشتن
retract U عقب کشیدن برگشتن
char U جسم زغال برگشتن
chars U جسم زغال برگشتن
come back <idiom> U به فکر شخص برگشتن
topple U برگشتن واژگون کردن
toppled U برگشتن واژگون کردن
retracting U عقب کشیدن برگشتن
to return to the fold [family] U به خانواده خود برگشتن
repatriations U برگشتن یا برگرداندن به میهن
repatriating U بمیهن خود برگشتن
repatriates U بمیهن خود برگشتن
come back <idiom> U برگشتن به جایی که حالاهستی
toppling U برگشتن واژگون کردن
topples U برگشتن واژگون کردن
backcross U چند پشت بعقب برگشتن
remount U برگشتن دوباره سوار کردن
bear up U برگشتن قایق بسمت باد
remounted U برگشتن دوباره سوار کردن
remounting U برگشتن دوباره سوار کردن
remounts U برگشتن دوباره سوار کردن
counter recoil U برگشتن لوله پس از عقب نشینی
overturned U معلق شدن برگشتن وسیله
overturn U معلق شدن برگشتن وسیله
overturns U معلق شدن برگشتن وسیله
relapses U مرتد بحال نخستین برگشتن
recovery U برگشتن به عملیات طبیعی پس ازخطا
relapsed U مرتد بحال نخستین برگشتن
relapse U مرتد بحال نخستین برگشتن
recoveries U برگشتن به عملیات طبیعی پس ازخطا
put about U تغییر جهت دادن برگشتن
relapsing U مرتد بحال نخستین برگشتن
get back at <idiom> U صدمه زدن شخص ،برگشتن به چیزی
to turn back U برگشتن [به جایی که از آنجا آمده اند]
to turn round U برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
to head back U برگشتن [از جایی که دراصل آمده اند]
bear off U برگشتن قایق بسمت مخالف باد
inside out <idiom> U داخل به خارج برگشتن ،واژگون شدن
to turn around U برگشتن [به جایی که از آنجا آمده اند]
steady U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadied U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
dog leg U شاخه مسیر شاخه انحرافی از مسیر اصلی
blenched U جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blenching U جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blenches U جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blench U جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
to hark back U برگشتن) درگفتگوی ازتوله شکاری که اندکی برمیگرددتاردشکار رادوب
trunkair route U مسیر هوایی استراتژیکی مسیر حرکت و حمل و نقل استراتژیکی هوایی
convoy routing U تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
dragstrip U مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragway U مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
rebounds U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounding U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounded U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebound U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
convoy route U مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
draw U ضربهای که باعث برگشتن گوی بیلیاردپس از برخورد میشود حذف اسب از دور مسابقه کشیدن زه
recycles U برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com