English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 39 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
envelop U دورچیزی راگرفتن
enveloped U دورچیزی راگرفتن
enveloping U دورچیزی راگرفتن
envelops U دورچیزی راگرفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
encircles U دورچیزی گشتن دربرداشتن
encircled U دورچیزی گشتن دربرداشتن
encircle U دورچیزی گشتن دربرداشتن
encircling U دورچیزی گشتن دربرداشتن
enlace U دورگرفتن حلقه زدن دورچیزی گرفتارکردن
circuit U دورچیزی گشتن درمداری سفر کردن
circuits U دورچیزی گشتن درمداری سفر کردن
intercept U جلو کسی راگرفتن
intercepts U جلو کسی راگرفتن
bestead U جای کسی راگرفتن
exhausts U نیروی چیزی راگرفتن
intercepting U جلو کسی راگرفتن
decalcify U کلسیم چیزی راگرفتن
stanch U جلو خونریزی راگرفتن
to hold the purse strings U جلو پول راگرفتن
To err on the side of caution. U جانب احتیاط راگرفتن
take (someone) under one's wing <idiom> U زیرپروبال شخص راگرفتن
exhaust U نیروی چیزی راگرفتن
supplants U جای چیزی راگرفتن
sleuths U رد پای کسی راگرفتن
supplanting U جای چیزی راگرفتن
supplant U جای چیزی راگرفتن
obstruct U جلو چیزی راگرفتن
obstructed U جلو چیزی راگرفتن
obstructing U جلو چیزی راگرفتن
sleuth U رد پای کسی راگرفتن
obstructs U جلو چیزی راگرفتن
intercepted U جلو کسی راگرفتن
supplanted U جای چیزی راگرفتن
scrag U گلوی کسی یا چیزی راگرفتن
top a gap U رخنهای راگرفتن درست کردن
perks U سینه جلو دادن خود راگرفتن
eviscerate U خالی کردن نیروی چیزی راگرفتن
perk U سینه جلو دادن خود راگرفتن
to occlude U بستن [جلو چیزی راگرفتن ] [مسدود کردن]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com