English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
grace period U دوره مهلت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cooling-off period U دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off periods U دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
holocene U وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد
cooling off period U دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
interregnum U فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnums U فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregna U فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
usance U مهلت
d. of grace U مهلت
space U مهلت
spaces U مهلت
moratoriums U مهلت
respite U مهلت
moratorium U مهلت
respite _ U مهلت
grace U مهلت
leeway U مهلت
graced U مهلت
time out U مهلت
graces U مهلت
gracing U مهلت
period of grace U مهلت
break U طلوع مهلت
term of maintenance U مهلت نگاهداری
vacations U مرخصی مهلت
grant a period of grace U مهلت دادن
credit U وعده مهلت
vacation U مرخصی مهلت
credited U وعده مهلت
crediting U وعده مهلت
credits U وعده مهلت
breaks U طلوع مهلت
moratory U مهلت دهنده
what is the prompt U مهلت ان چقدراست
period of grace U مهلت پرداخت
moratoriums U مهلت قانونی
moratorium U مهلت قانونی
respite U مهلت دادن
deadline U اخرین مهلت
moratory U مهلت دار
demur U مهلت خواستن
days of grace U مهلت اضافی
asking for a respite U مهلت خواستن
days of grace U ایام مهلت
deadlines U اخرین مهلت
demurs U مهلت خواستن
demurring U مهلت خواستن
demurred U مهلت خواستن
giving a respite U مهلت دادن
exceed the deadline U گذشتن از مهلت مقرر
imparlance U مهلت برای اشتی
have patience with me U بمن مهلت دهید
cessation U قطع کردن مهلت
He gave the inemy no respite . U به دشمن مهلت نداد
Wait a minute . U یک دقیقه مهلت بده
ask for days grace U دو روز مهلت خواستن
long dated U دارای مهلت زیاد
imparlance U مهلت برای مصالحه
reddendum U موعد یا مهلت پرداخت اجاره
The deadline is coming closer. U مهلت مقرر نزدیکتر می شود.
colporteur U کتاب فروش دوره گرد فروشنده دوره گرد
Application may be filed by ... U مهلت ارائه تقاضا نامه تا ... است.
The prescribed time - limit expires tomorrow . U مهلت مقرر فردا منقضی می شود
To meet a deadline . U تا مهلت مقرر کاری را انجام دادن
To give somebody a few days grace . U بکسی چند روز مهلت دادن
Her husband cant get a word in edgeways . U به همسرش مهلت یک کلمه حرف نمی دهد
short shrift U مهلت مختصربرای اقرار بگناه پیش از مردن
light period U دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
contango U بهره دیرکرد تسلیم قرضه وسهام مهلت تحویل مبیع به مشتری
limited divorce U طلاقی که مدت ان محدود بوده پس ازانقضای مهلت بخودی خودرجوع شود
carring over U تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
expirations U انتهای مهلت منقصی شدن سپری شدن
expiration U انتهای مهلت منقصی شدن سپری شدن
usance U مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
semifinal U مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
tenant right U حقی است که درانقضای مهلت مقرر بابت تغییراتی که مستاجر در عین مستاجره داده و انتفاع ازانها ناتمام مانده است به وی تعلق می گیرد
periodicity U دوره
edge U دوره
epochs U دوره
edges U دوره
phases U دوره
contemporaries U هم دوره
contemporary U هم دوره
stadia U دوره
rims U دوره
felly U دوره
epoch U دوره
careers U دوره
career U دوره
termed U دوره
terming U دوره
phased U دوره
careered U دوره
careering U دوره
rimless U بی دوره
compass U دوره
rim U دوره
cycled U دوره
eras U دوره
peripheries U دوره
era U دوره
cycles U دوره
periphery U دوره
he has run his race U دوره
instar U دوره
stadium U دوره
stadiums U دوره
perimeter U دوره
perimeters U دوره
rhythm U دوره
rhythms U دوره
one's d. U دوره
felloe U دوره
phase U دوره
cycle U دوره
Ice Age U دوره یخ
outlined U دوره
circuit U دوره
circuits U دوره
outline U دوره
set U دوره
sets U دوره
setting up U دوره
border U دوره
bordered U دوره
bordering U دوره
pool U دوره
pooled U دوره
outlines U دوره
outlining U دوره
session U دوره
sessions U دوره
period U دوره
periods U دوره
pools U دوره
to have ones fling U دوره
course U : دوره
courses U : دوره
reviewal U دوره
term U دوره
coursed U : دوره
refersher course U دوره توجیهی
quarter [year] U دوره سه ماهه
quarterly period U دوره سه ماهه
contract period U دوره قرارداد
crier U دوره گرد
continous cycle U دوره بی وقفه
conducting period U دوره رسانایی
refractory period U دوره بی پاسخی
refreshing course U دوره بازاموزی
tempering cycle U دوره بازپخت
refersher course U دوره استثنایی
three-month period U دوره سه ماهه
term of maintenance U دوره نگاهداری
colportage U دوره گردی
critical period U دوره شاخص
time period U دوره زمان
estrous cycle U دوره فحلی
perlim U دوره مقدماتی
elimination heat U دوره مقدماتی
electoral legislative term U دوره انتخابیه
duty factor U دوره کار
duty cycle U دوره کار
period U دوره زمان
time span U دوره زمان
cycle time U زمان دوره
return perion U دوره تناوب
termtime U دوره تصدی
critical period U دوره بحرانی
cheap jack U دوره گرد
senescence U دوره سالخوردگی
retrace period U دوره بازگشت
schooltime U دوره تحصیلی
processes U دوره عمل
process U دوره عمل
adolescence U دوره جوانی
fiscal years U دوره مالی
return interval U دوره بازگشت
fiscal year U دوره مالی
careers U دوره رسمی
occupancy cycle U دوره سکونت
careers U دوره زندگی
careering U دوره رسمی
retrace time U دوره بازگشت
sexennium U دوره شش ساله
short period U دوره کوتاه
snakebite U دوره بدشانسی
caird U دوره گرد
budget period U دوره بودجه
blocking period U دوره وقفه
biennium U دوره دوساله
basic course U دوره مقدماتی
on probation U در دوره ازمایشی
rest period U دوره استراحت
retention period U دوره ابقا
retrace interval U دوره بازگشت
advanced course U دوره عالی
short term U دوره کوتاه
advance course U دوره عالی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com