Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
idle time
U
دوره فترت زمان بیکاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
unemployment compensation
U
پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
recesses
U
فترت دوره فترت
recess
U
فترت دوره فترت
production cycle
U
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
lay off
U
فصل کم کاری دوره بیکاری
presidium
U
هیئت عامله دائمی شاغل در دوره فترت هیئت رئیسه
latency
U
زمان بیکاری
down time
U
زمان بیکاری
natural rate hypothesis
U
فرضیهای که بر اساس ان یک حداقل نرخ بیکاری وجود دارد که چنانچه میزان بیکاری از این حد کمتر شود در این صورت تورم با شتاب بیشتری افزایش می یابد . در این نرخ طبیعی بیکاری
period/stretch/lapse of time
U
دوره زمان
cycle time
U
زمان دوره
time period
U
دوره زمان
period
U
دوره زمان
time span
U
دوره زمان
period
U
زمان تناوب دوره
periods
U
زمان تناوب دوره
failures
U
تعداد مشخص خطا در یک دوره زمان معین
failure
U
تعداد مشخص خطا در یک دوره زمان معین
accumulates
U
جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
accumulating
U
جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
accumulate
U
جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
okuns law
U
براساس این قانون رابطه نزدیکی بین تغییرات نرخ بیکاری وافزایش تولید واقعی وجوددارد . اوکان نشان میدهد که در امریکا برای کاهش 1درصد نرخ بیکاری تولیدواقعی باید معادل 3درصدافزایش یابد
interregnums
U
فترت
interregnum
U
فترت
interval
U
فترت
interregna
U
فترت
apyrexia
U
فترت تب
cob web theorem
U
ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است .
cooling off period
U
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
holocene
U
وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد
cooling-off period
U
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off periods
U
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
interregnums
U
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregna
U
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnum
U
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
line haul
U
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache memory
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
sloth
U
بیکاری
unemployment
U
بیکاری
idly
U
به بیکاری
idleness
U
بیکاری
inoccupation
U
بیکاری
idless
U
بیکاری
vacation
U
بیکاری
vacations
U
بیکاری
off hours
U
ساعات بیکاری
unemployment rate
U
نرخ بیکاری
residual unemployment
U
بیکاری باقیمانده
rate of unemployment
U
نرخ بیکاری
intellectual unemployment
U
بیکاری تحصیلکرده ها
jobless
U
وابسته به بیکاری
In ones spare time .
U
دروقت بیکاری
an off day
U
روز بیکاری
cyclical unemployment
U
بیکاری ادواری
disguised unemployment
U
بیکاری پنهان
frictional unemployment
U
بیکاری اصطکاکی
hidden unemployment
U
بیکاری پنهان
idle hours
U
ساعتهای بیکاری
voluntary unemployment
U
بیکاری ارادی
cyclical unemployment
U
بیکاری دورانی
unemployment insurance
U
بیمه بیکاری
disguised unemployment
U
بیکاری نامرئی
mass unemployment
U
بیکاری انبوه
marginal unemployment
U
بیکاری نهائی
structural unemployment
U
بیکاری ساختاری
structural unemployment
U
بیکاری بنیادی
technological unemployment
U
بیکاری فنی
seasonal unemployment
U
بیکاری فصلی
unemployment inflation dilemma
U
معمای بیکاری
chronic unemployment
U
بیکاری مزمن
quantity of leisure
U
مقدار ساعات بیکاری
idlesse
U
بیکاری تنبلی بطالت
kief
U
بنگ کیف بیکاری
vacant hours
U
ساعات بیکاری یا فراغت
involuntary unemployment
U
بیکاری غیر ارادی
natural unemployment rate
U
نرخ بیکاری طبیعی
dole
U
حق بیمه ایام بیکاری
inactively
U
از روی بیکاری بطورغیرفعال
unemployment fund
U
صندوق تامین بیکاری
idleness
U
بیکاری تنبلی بطالت
realtime
U
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuit
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time
U
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
technological unemployment
U
بیکاری ناشی ازپیشرفتهای فنی
unemployment benefit
U
کمک دریافتی در دوران بیکاری
Time hangs heavily on my hands.
U
از زور بیکاری حوصله ام سر رفته
inflationary gap
U
بیکاری مطلقا" وجودنداشته باشد
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
U
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
leisure hours
U
ساعات فراغت یا بیکاری هنگام فرصت
trade off between inflation and
U
رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری
colporteur
U
کتاب فروش دوره گرد فروشنده دوره گرد
man a bout town
U
ادم بیکاری که همیشه به باشگاه و نمایشگاههای شهر میرود
I am obsessed by fear of unemployment .
U
تنها فکرم نگرانی از بیکاری ( عدم اشتغال ) است
light period
U
دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
mondayish
U
بیحال در روز دوشنبه بواسطه بیکاری یکشنبه خسته از کار
frictional unemployment
U
بیکاری کوتاه مدت که در نتیجه تحرک ناقص نیروی کار
access time
U
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM
U
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
seek time
U
زمان جستجو زمان طلب
arrival
U
زمان حضور زمان رسیدن
presents
U
زمان حاضر زمان حال
arrivals
U
زمان حضور زمان رسیدن
presented
U
زمان حاضر زمان حال
present
U
زمان حاضر زمان حال
presenting
U
زمان حاضر زمان حال
response time
U
زمان جواب زمان پاسخگویی
read time
U
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty
U
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
phillips curve
U
شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
timed
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule
U
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
imprescriptible
U
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
equation of time
U
خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution
U
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time
U
مدت زمان بافت
[از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
begger my neighbour policy
U
سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
interlook dormant period
U
زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequency
U
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequencies
U
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
new deal
U
برنامه توسعه اقتصادی فرانکلین روزولت پس از سالهای بعداز بحران بزرگ درامریکا که دران کمک به کشاورزی بازنشستگی وبیمه بیکاری و غیره گنجانیده شده است
semifinal
U
مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
splits
U
زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
phillips curve
U
منحنی است که بر اساس ان رابطه بین نرخ بیکاری و نرخ تورم درانگلستان را نشان میدهد.شکل اولیه این منحنی
cryptoperiod
U
زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
early time
U
زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
short cycle annealing
U
سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
tenses
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tense
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
pools
U
دوره
he has run his race
U
دوره
coursed
U
: دوره
stadia
U
دوره
courses
U
: دوره
instar
U
دوره
pool
U
دوره
perimeter
U
دوره
perimeters
U
دوره
border
U
دوره
bordered
U
دوره
felly
U
دوره
felloe
U
دوره
setting up
U
دوره
sets
U
دوره
rhythms
U
دوره
set
U
دوره
rhythm
U
دوره
course
U
: دوره
periphery
U
دوره
peripheries
U
دوره
reviewal
U
دوره
compass
U
دوره
rimless
U
بی دوره
Ice Age
U
دوره یخ
cycle
U
دوره
periodicity
U
دوره
phases
U
دوره
phased
U
دوره
phase
U
دوره
eras
U
دوره
era
U
دوره
cycled
U
دوره
rim
U
دوره
rims
U
دوره
terming
U
دوره
termed
U
دوره
stadium
U
دوره
term
U
دوره
to have ones fling
U
دوره
edge
U
دوره
epoch
U
دوره
epochs
U
دوره
one's d.
U
دوره
career
U
دوره
careered
U
دوره
careering
U
دوره
careers
U
دوره
cycles
U
دوره
contemporary
U
هم دوره
contemporaries
U
هم دوره
edges
U
دوره
stadiums
U
دوره
periods
U
دوره
sessions
U
دوره
pooled
U
دوره
outlines
U
دوره
outline
U
دوره
outlined
U
دوره
session
U
دوره
circuits
U
دوره
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com