Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
bank
U
دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
banks
U
دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rolls
U
دوران حول محور طولی غلطش
roll
U
دوران حول محور طولی غلطش
rolled
U
دوران حول محور طولی غلطش
nose up
U
چرخش حول محور عرضی وخارج شدن محور طولی ازوضعیت تراز بطرف اوج
rate integration gyro
U
ژایرویی با یک درجه ازادی که محور خروجی ان با مایع چسبناکی به محور دوران متصل شده
adaxial
U
متمایل بطرف محور
abscissa
U
محور طولی
axis
U
محور طولی
longitudinal axis
U
محور طولی
end play
U
بازی طولی محور
axis of rotation
U
محور دوران
pitch altitude
U
زاویه بین محور طولی رسانگر و صفحه مرجع
included angle
U
زاویه بین محور طولی یک جسم و بردار جریان هوا
wing heavy
U
تمایل هواپیما برای گردش درجهت حول محور طولی
lathe center
U
مرکز یا محور دوران ماشین تراش
twist
U
دوران حول محور افقی پیچش
twists
U
دوران حول محور افقی پیچش
twisting
U
دوران حول محور افقی پیچش
critical angle of attack
U
زاویه بین محور طولی هواپیما و جهت جریان نسبی هوا
lubber line
U
خطی که روی صفحه قطب نماامتداد محور طولی هواپیما رانشان میدهد
pinning
U
میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
pin
U
میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
pinned
U
میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
disturbing moment
U
گشتاوری که در جهت دوران هواپیما حول یک محور بر ان اثر میکند
control surface angle
U
زاویه بین مبداء سنجش حرکت سطوح کنترل و وتر سطح ثابت یا محور طولی هواپیما
control column
U
فرمانی برای کنترل حرکت هواپیما حول محور طولی وعرضی که میتواند بصورت میله یا رل باشد
differential spoilers
U
اسپویلرهای روی بال که بعنوان سطوح کنترل اولیه وثانویه برای حرکت حول محور طولی بکار میروند
pitch control
U
کنترل دوران هواپیما حول محور عرضی در هواپیماهای عمود پروازو در سرعت نسبی کم یا صفر
gyro
U
برای نشان دادن یا اندازه گیری حرکت زاویهای پایه خودحول یک یا دو محور عمود برمحور دوران بهره میگیرد
coning angle
U
زاویه بین محور طولی تیغه ها و سطح مار بر نوک تیغه ها صرفنظر از خمش تیغه ها
coordinated turn
U
دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
cross member
U
عضو ساختمانی برای اتصال دو ستون طولی هواپیما یاقطعات طولی دیگر
sight alinement
U
تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
countershaft
U
محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
axial route
U
مسیر طولی منطقه عقب جاده طولی منطقه مواصلات
wheelbase
U
فاصله بین محور جلوو محور عقب اتومبیل برحسب اینچ
wheelbases
U
فاصله بین محور جلوو محور عقب اتومبیل برحسب اینچ
business cycle
U
دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
axis of signal communication
U
محور ارتباط و مخابرات محور ارتباطات
Safavid period
U
دوران صفویه
[اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
inclinatory
U
متمایل
minded
U
متمایل
inclinable
U
متمایل
avid
U
متمایل
amenable
U
متمایل
swept
U
متمایل
partial
U
متمایل به
propense
U
متمایل
prone
U
متمایل
oriented
U
متمایل به
longish
U
متمایل به درازی
inclines
U
متمایل شدن
swimmy
U
متمایل بگیجی
cephalad
U
متمایل بطرف سر
contractive
U
متمایل به انقباض
dancy
U
متمایل به رقص
downward
U
متمایل بپایین
dermotropic
U
متمایل به پوست
fattish
U
متمایل به چاق
biassed
U
متمایل بیکسو
fain
U
متمایل بخشنودی
incline
U
متمایل کردن
inclines
U
متمایل کردن
expansive
U
متمایل به توسعه
like
U
متمایل به تساوی
greenish
U
متمایل به سبز
liked
U
متمایل به تساوی
apt
U
متمایل اماده
incline
U
متمایل شدن
trepan
U
متمایل شدن
likes
U
متمایل به تساوی
yellowy
U
متمایل به زردی
grayish
U
متمایل به خاکستری
tendentious
U
متمایل متوجه
runny
U
متمایل بدویدن
cephalad
U
متمایل بطرف راس
gravitates
U
متمایل شدن بطرف
gravitating
U
متمایل شدن بطرف
zenkatsu dachi
U
ایستادن متمایل به جلو
mind to do a thing
U
متمایل کردن به کاری
suicidal
U
وابسته یا متمایل به خودکشی
forward slope
U
شیب متمایل به جلو
gravitated
U
متمایل شدن بطرف
deasil
U
متمایل بطرف راست
pruplish
U
متمایل به رنگ ارغوانی
bossy
U
متمایل به ریاست مابی
bossiness
U
متمایل به ریاست مابی
pneumotropic
U
متمایل به نسج ریوی
gravitate
U
متمایل شدن بطرف
lopsided
U
متمایل بیک طرف بی قرینه
coral pink
U
رنگ ارغوانی متمایل به زردکمرنگ
sways
U
متمایل شدن یا کردن و بعقیدهای
biases
U
بیک طرف متمایل کردن
sway
U
متمایل شدن یا کردن و بعقیدهای
bias
U
بیک طرف متمایل کردن
swayed
U
متمایل شدن یا کردن و بعقیدهای
lie over
U
بتاخیر افتادن متمایل شدن
neologian
U
متمایل به تعلیمات نوین مذهبی
tending
U
متمایل بودن به گرایش داشتن
south wards
U
بطرف جنوب متمایل بجنوب
soiuth ward
U
بطرف جنوب متمایل بجنوب
lie over
U
متمایل بودن منتظر ماندن
tend
U
متمایل بودن به گرایش داشتن
antrorse
U
خمیده بجلو یا متمایل ببالا
tended
U
متمایل بودن به گرایش داشتن
tends
U
متمایل بودن به گرایش داشتن
the odds are in our favour
U
احتمالات بسوی ما متمایل است یا می چربد
tint
U
[هاله ای از رنگ که بیشتر به سمت سفید متمایل باشد.]
beryl
U
سیلیکات بریلیوم و الومینیوم رنگ ابی متمایل به سبز
longitudinal
U
طولی
linearly
U
طولی
linear
U
طولی
vertical curve
U
خم طولی
it will not take long
U
طولی
longitudinal groove
U
شیار طولی
axis
U
خط طولی یا عرضی
thrust bearing
U
یاطاقان طولی
variables
U
رکورد با هر طولی
variable
U
رکورد با هر طولی
axial road
U
جاده طولی
longitudinal
U
دنده طولی
cut off saw
U
اره طولی بر
strike joint
U
شکستگی طولی
soon a
U
طولی نکشیدکه
cut to length
U
طولی بریدن
longitudinal welding
U
جوشکاری طولی
longitudinal section
U
برش طولی
longitudinal seam
U
بخیه طولی
longitudinal seam
U
درز طولی
longitudinal screed
U
شمشه طولی
longitudinal reinforcement
U
فولادگذاری طولی
longitudinal reinforcement
U
ارماتور طولی
longitudinal profile
U
پروفیل طولی
longitudinal joint
U
درز طولی
longitudinal compression
U
فشار طولی
longitudinal acceleration
U
شتاب طولی
longeron
U
ستون طولی
linearity
U
حالت طولی
longitudinal section
U
نیمرخ طولی
longitudinal wave
U
موج طولی
longitudinal valley
U
دره طولی
longitudinal turning
U
تراشکاری طولی
profile
U
برش طولی
profiled
U
برش طولی
profiles
U
برش طولی
profiling
U
برش طولی
longitudinal studies
U
بررسیهای طولی
longitudinal stress
U
تنش طولی
longitudinal stability
U
پایداری طولی
longitudinal sleeper
U
تراورس طولی
linear measure
U
مقیاس طولی
ground timber
U
تیر طولی
linear metre
U
متر طولی
eftsoon
U
طولی نکشیدکه
aisle
U
گذرگاه طولی
easting
U
مختصات طولی
longitudinal section
U
برش طولی
longitudinal girder
U
تیر طولی
longitudinal screed
U
شمشه طولی
advancing
U
پیشرفت طولی ناو
longitudinal redundancy check
U
مقابله افزونگی طولی
stay
U
بکسل طولی ناو
advances
U
پیشرفت طولی ناو
stayed
U
بکسل طولی ناو
axial mining
U
مین گذاری طولی
anchor at short stay
U
لنگر طولی عمودی
faked
U
جمع کردن طولی
fake
U
جمع کردن طولی
fakes
U
جمع کردن طولی
angular contact thrust ball bearing
U
بلبرینگ طولی محوری
formed hole
U
سوراخ درمقطع طولی
longitudinal shearing stress
U
تنش برشی طولی
x scale
U
مقیاس طولی عکس
advance
U
پیشرفت طولی ناو
soon
U
قریبا طولی نکشید
summit
U
قله در نیمرخ طولی
longitudinal
U
دندههای طولی موتور
canaliculate
U
دارای پیچهای طولی
linearize
U
بصورت طولی دراوردن
vertical curve
U
منحنی در نیمرخ طولی
shipshank
U
کوتاه کردن طولی
longitudinal girder
U
شاه تیر طولی
cut to length
U
بصورت طولی بریدن
ball thrust bearing
U
یاطاقان طولی ساچمهای
soonest
U
قریبا طولی نکشید
summits
U
قله در نیمرخ طولی
abeam
U
امتداد عمود برمحور طولی
axial road
U
جاده طولی منطقه مواصلات
vittate
U
دارای راه راههای طولی
long service line
U
خط طولی زمین در بازی دونفره
fake down
U
چیدن طناب به طور طولی
form grind
U
سنگ زدن در مقطع طولی
longitudinal reinforcement
U
[فولاد گزاری طولی در بتن]
trajectories
U
قسمت اول نیمرخ طولی تنداب
trajectory
U
قسمت اول نیمرخ طولی تنداب
vertical beam
U
چوب
[میله]
طولی دار
[قالی]
lrc
U
Check LongitudinalRedundancy مقابله افزونگی طولی
invariability
U
عدم تغییرباقیمانده درتغییرات طولی وخطی
invariance
U
عدم تغییرباقیمانده درتغییرات طولی وخطی
ripsaw
U
اره مخصوص برش طولی چوب
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com