Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
long run period
U
دوران محاسبه بلند مدت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
flops
U
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flopping
U
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flopped
U
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flop
U
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
mflops
U
اندازه سرعت محاسبه که به عنوان تعداد دستورات اعشاری که در ثانیه پردازش می شوند محاسبه میشود
business cycle
U
دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
computation of replacement factors
U
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
Safavid period
U
دوران صفویه
[اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
clackvalve
U
دریچه لولاداروسفت که چون بلند کنندباصدای بلند بجای خودمیافتد
tout
U
بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touted
U
بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touting
U
بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touts
U
بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
dirndl
U
نوعی دامن بلند با کمر بلند
monofilament
U
الیاف تک رشته بلند
[این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
slide rule
U
خط کش محاسبه
computation
U
محاسبه
predictions
U
محاسبه
computations
U
محاسبه
prediction
U
محاسبه
calculation
U
محاسبه
analysis
U
محاسبه
computing
U
محاسبه
slide rules
U
خط کش محاسبه
rotation
U
دوران
vertigo
U
دوران
cycled
U
دوران
cycle
U
دوران
cycles
U
دوران
period
U
دوران
gyration
U
دوران
gyrations
U
دوران
circulations
U
دوران
swimming
U
دوران
periods
U
دوران
circulation
U
دوران
era
U
دوران
eras
U
دوران
computes
U
محاسبه کردن
uncomputable
U
محاسبه ناپذیر
computational
U
اشتباه در محاسبه
computational
U
مربوط به یک محاسبه
design load
U
بارمبنای محاسبه
account
U
محاسبه نمودن
computed
U
محاسبه کردن
computations
U
نتیجه محاسبه
dyscalculia
U
محاسبه پریشی
engineer's scale
U
خط کش محاسبه مهندسی
unit of account
U
واحد محاسبه
nautical slide rule
U
خط کش محاسبه دریایی
design
U
طرح و محاسبه
designs
U
طرح و محاسبه
recalculation
U
تجدید محاسبه
double counting
U
محاسبه مضاعف
computability
U
قابلیت محاسبه
compute
U
محاسبه کردن
computation
U
نتیجه محاسبه
computable
U
محاسبه پذیر
miscalculations
U
محاسبه اشتباه
calculation sheet
U
برگ محاسبه
arithmetic unit
U
واحد محاسبه
miscalculation
U
محاسبه اشتباه
approximation
U
محاسبه ملایم
approximations
U
محاسبه ملایم
predicted
U
محاسبه شده
cam calculation
U
محاسبه کرو
calk
U
محاسبه کردن
calculated field
U
فیلد محاسبه
calculating factor
U
ضریب محاسبه
calculating machine
U
ماشین محاسبه
accounting price
U
قیمت محاسبه
race
U
دوران مسیر
lucid interval
U
دوران افاقه
dizzy
U
دچار دوران سر
races
U
دوران مسیر
raced
U
دوران مسیر
the whirligig of fashion
U
دوران دایمی مد
distance between centers
U
طول دوران
wartime
U
دوران جنگ
axis of rotation
U
محور دوران
rotation about a line
U
دوران دور یک خط
off season
U
در دوران کسادی
revolution
U
چرخش دوران
qyaternary
U
دوران چهارم
wifehood
U
دوران زوجیت
sense of rotation
U
جهت دوران
circulations
U
دوران خون
stound
U
دوران درد
circulation
U
دوران خون
revolution
U
دوران شورش
lives
U
دوران زندگی
space age
U
دوران کیهان
peacetime
U
دوران صلح
paleozoic
U
دوران اول
plane of rotation
U
سطح دوران
revolutions
U
دوران شورش
revolutions
U
چرخش دوران
off season
U
در دوران کم کاری
angle of rotation
U
زاویه دوران
life
U
دوران زندگی
aftertime
U
دوران پیری
rotated
U
دوران کردن
climacteric
U
دوران یائسگی زن
rotates
U
دوران کردن
rotation
U
چرخش دوران
fulcrum
U
نقطه دوران
till in old
[great]
age
U
تا در دوران سالمندی
rotate
U
دوران کردن
automatic recalculation
U
محاسبه مجدد خودکار
natural recalculation
U
محاسبه مجدد طبیعی
optimal recalculation
U
محاسبه مجدد بهینه
miscalculate
U
اشتباه محاسبه کردن
miscalculated
U
اشتباه محاسبه کردن
predicted
U
از قبل محاسبه شده
miscalculates
U
اشتباه محاسبه کردن
miscalculating
U
اشتباه محاسبه کردن
accountable strength
U
استعداد قابل محاسبه
row wise recalculation
U
محاسبه مجدد سطری
tallied
U
محاسبه چوب خط زدن
tallies
U
محاسبه چوب خط زدن
computed goto
U
جهش بر مبنای محاسبه
tally
U
محاسبه چوب خط زدن
tallying
U
محاسبه چوب خط زدن
reculaulation order
U
تنظیم محاسبه مجدد
recalculation method
U
روش محاسبه عدد
ration factor
U
ضریب محاسبه جیره
evaluating
U
محاسبه یک مقدار یا کمیت
column wise recalculation
U
محاسبه مجدد ستونی
collapse design
U
محاسبه در محیط خمیری
computed price
U
قیمت محاسبه شده
manual recalculation
U
محاسبه مجدد دستی
integral calculus
U
محاسبه انتگرال
[ریاضی]
background recalculation
U
محاسبه مجدد پس زمینه
load adjuster
U
خط کش محاسبه برایند بارهواپیما
computations
U
نتیجه شمارش محاسبه
evaluates
U
محاسبه یک مقدار یا کمیت
evaluated
U
محاسبه یک مقدار یا کمیت
computable function
U
تابع محاسبه پذیر
computing
U
سرعت محاسبه یک کامپیوتر
evaluate
U
محاسبه یک مقدار یا کمیت
calculated altitude
U
ارتفاع محاسبه شده
computation
U
نتیجه شمارش محاسبه
incomputable
U
غیر قابل محاسبه
circulatory
U
مربوط یه دوران خون
jumped-up
U
تازه به دوران رسیده
azoic
U
دوران ماقبل تاریخ
golden ages
U
دوران رونق و رفاه
rotation about a point
U
دوران دور یک نقطه
rotational
U
دوران گردش بدور
rotation
U
دوران گردش بدور
seasons
U
دوران چاشنی زدن
rotation around
[about]
a point
U
دوران دور نقطه ای
season
U
دوران چاشنی زدن
seasoned
U
دوران چاشنی زدن
spinning
U
چرخش
[گردش]
[دوران ]
vertiginous
U
سرگیجهای دوران کننده
revolution
U
دور دوران کامل
iceman
U
یخی بستر دوران یخ
off season
U
وابسته به این دوران
revolutions
U
دور دوران کامل
obligated tour
U
دوران مشمولیت وفیفه
golden age
U
دوران رونق و رفاه
geriatrist
U
امراض دوران پیری
geriatrician
U
امراض دوران پیریgyrfalcon
geocentric
U
دوران زمین مرکزی
instantaneous center of rotation
U
مرکز دوران لحظهای
shaggy ugs
U
فرش های با پرز بلند
[این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
ration basis
U
مبنای محاسبه جیره غذایی
evaluations
U
عمل محاسبه یک مقدار یا کمیت
basis of freight
U
پایه محاسبه هزینه حمل
elastic design
U
طرح و محاسبه در محیط ارتجاعی
box
U
مربع روی ورقه محاسبه
ration cycle
U
سیکل محاسبه جیره 42ساعته
evaluation
U
عمل محاسبه یک مقدار یا کمیت
boxes
U
مربع روی ورقه محاسبه
computer generations
U
روش معرفی پیشرفتها در محاسبه
computing sight
U
وسیله محاسبه عناصر تیر
date of acquisition
از آن به بعد استهلاک محاسبه میشود
design for flexture and shear
U
طرح و محاسبه از نظرخمیدگی و برش
computable
U
آنچه قابل محاسبه است
compute
U
انجام محاسبه به ویژه با کامپیوتر
measure
U
روش محاسبه اندازه یا کمیت
strategically
<adv.>
U
طرح ریزی
[محاسبه]
شده
algorithms
U
محاسبه عددی حساب رقومی
computes
U
انجام محاسبه به ویژه با کامپیوتر
algorithm
U
محاسبه عددی حساب رقومی
computed
U
انجام محاسبه به ویژه با کامپیوتر
gyrates
U
چرخ زدن دوران داشتن
gyrated
U
چرخ زدن دوران داشتن
gyrate
U
چرخ زدن دوران داشتن
whirled
U
چرخش یا دوران جریان سیال
whirling
U
چرخش یا دوران جریان سیال
protectorates
U
دوران حکومت کرامول درانگلستان
protectorate
U
دوران حکومت کرامول درانگلستان
whirligig of something
U
دوران دایمی
[اصطلاح مجازی]
The whirligig of time revolves.
U
دوران دایمی زمان می چرخد.
peripheral course
U
دوران پیش دانشگاهی نظامی
age earnings profile
U
برنامه درامد در دوران زندگی
gyrating
U
چرخ زدن دوران داشتن
retrograde
U
دوران در خلاف جهت معمول
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com