English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
shilly shally U دودلی داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hesitation U دودلی
hesitatingly U با دودلی
hertzprung russel diagram U دودلی
indetermination U دودلی
shilly-shallied U دودلی
shilly-shally U دودلی
shilly-shallying U دودلی
acatalepsy U دودلی
shilly-shallies U دودلی
hesitance U دودلی تردید
half hearted U از روی دودلی
doubts U گمان دودلی
doubted U گمان دودلی
doubting U گمان دودلی
hesitancy U دودلی تردید
doubt U گمان دودلی
vacillation U حرکت نوسانی دودلی
haltingly U درنگ کنان ازروی دودلی
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
long for U اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve U چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lacks U کم داشتن
bears U در بر داشتن
bears U داشتن
to go hot U تب داشتن
relieves U داشتن
bear U در بر داشتن
bear U داشتن
to hold a meeting U داشتن
lackvt U کم داشتن
lacked U کم داشتن
relieve U داشتن
to have U داشتن
to have possession of U داشتن
wanted U کم داشتن
to be feverish U تب داشتن
to be in a f. U تب داشتن
want U کم داشتن
redolence U بو داشتن
monogyny U داشتن یک زن
to have f. U تب داشتن
lack U کم داشتن
owns U داشتن
owning U داشتن
owned U داشتن
own U داشتن
relieving U داشتن
to hold U داشتن
doubting U شک داشتن
possesses U داشتن
possessing U داشتن
doubts U شک داشتن
possess U داشتن
to possess U داشتن
have U داشتن
having U داشتن
doubted U شک داشتن
intercommon U داشتن
doubt U شک داشتن
abhors U تنفر داشتن از
overlapped U اصطکاک داشتن
overlapped U اشتراک داشتن
abhorring U تنفر داشتن از
lasts U دوام داشتن
bestow U ارزانی داشتن
correlation U ارتباط داشتن
overlap U اصطکاک داشتن
overlap U اشتراک داشتن
lasted U دوام داشتن
last U دوام داشتن
bestows U ارزانی داشتن
bestowing U ارزانی داشتن
bestowed U ارزانی داشتن
represent U نمایندگی داشتن
abhorred U تنفر داشتن از
abhor بیم داشتن از
afford U استطاعت داشتن
protruding U برامدگی داشتن
value U گرامی داشتن
protrudes U برامدگی داشتن
valuing U گرامی داشتن
protruded U برامدگی داشتن
hunger U اشتیاق داشتن
overlaps U اشتراک داشتن
overlaps U اصطکاک داشتن
abhor U تنفر داشتن از
values U گرامی داشتن
affording U استطاعت داشتن
afforded U استطاعت داشتن
affords U استطاعت داشتن
affects U دوست داشتن
declaring U افهار داشتن
may U امکان داشتن
like U دوست داشتن
debts U بدهی داشتن
liked U دوست داشتن
rolls U تلاطم داشتن
rolled U تلاطم داشتن
roll U تلاطم داشتن
likes U دوست داشتن
mind U تصمیم داشتن
declares U افهار داشتن
declare U افهار داشتن
desiring U میل داشتن
affects U تمایل داشتن
require U لازم داشتن
affect U تمایل داشتن
affect U دوست داشتن
required U لازم داشتن
requires U لازم داشتن
requiring U لازم داشتن
represented U نمایندگی داشتن
represents U نمایندگی داشتن
desire U میل داشتن
mind U در نظر داشتن
confides U اعتماد داشتن به
confided U اعتماد داشتن به
raise U برپا داشتن
suspends U معوق داشتن
minds U تصمیم داشتن
suspending U معوق داشتن
minds U در نظر داشتن
suspend U معوق داشتن
outclass U برتری داشتن بر
outclassed U برتری داشتن بر
outclasses U برتری داشتن بر
outclassing U برتری داشتن بر
raises U برپا داشتن
import U اهمیت داشتن
imported U اهمیت داشتن
confide U اعتماد داشتن به
fluctuates U نوسان داشتن
fluctuated U نوسان داشتن
fluctuate U نوسان داشتن
minding U تصمیم داشتن
debt U بدهی داشتن
spared U دریغ داشتن
spare U دریغ داشتن
minding U در نظر داشتن
importing U اهمیت داشتن
abominates U تنفر داشتن
tolerate U طاقت داشتن
vibrating U ارتعاش داشتن
vibrates U ارتعاش داشتن
vibrated U ارتعاش داشتن
vibrate U ارتعاش داشتن
scoots U سرعت داشتن
scooting U سرعت داشتن
scooted U سرعت داشتن
scoot U سرعت داشتن
deserves U استحقاق داشتن
deserve U استحقاق داشتن
believes U گمان داشتن
believed U گمان داشتن
believe U گمان داشتن
liaising U بستگی داشتن
tolerated U طاقت داشتن
tolerates U طاقت داشتن
abominated U تنفر داشتن
abominate U تنفر داشتن
contradicts U تناقض داشتن با
reside U اقامت داشتن
belongs U تعلق داشتن
contradicted U تناقض داشتن با
contradict U تناقض داشتن با
implying U دلالت داشتن
to be under deadline pressure U عجله داشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com