English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
He planted both his feet firmly in the ground . U دوتا پایش را محکم کاشت روی زمین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
daisy cutter U اسبی که پایش راکم از زمین بلندمیکند
go places in pairs U دوتا دوتا گردش رفتن
plaiting U [نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
slap shot U ضربه محکم که تیغه چوب هاکی پشت گوی به زمین می خورد و ان را بلند میکند
implanting U کاشت
monoculture U تک کاشت
planting U کاشت
implanted U کاشت
implant U کاشت
implants U کاشت
ion implantation U کاشت یونی
She left me in the lurch . She stood me up. U مرا کاشت ورفت
surveillance U پایش
he is on his last legs U پایش لب گوراست
monitor U پایش [پزشکی ]
he isout of step U پایش غلط است
medical monitor U دستگاه پایش [پزشکی]
Just under his nose. U درست پایین پایش
He sprained (twisted) his ankle. U پایش پیچ خورد
Nobody can catch up with him. U کسی به پایش نمی رسد
He tripped and fell . U پایش گیر کرد وزمین خورد
coupled U دوتا
couple U دوتا
twin U دوتا
twain U دوتا
two and two U دوتا دوتا
couples U دوتا
twinned U دوتا
geminate U دوتا
tow U هر دوتا
tows U هر دوتا
his leg rested on a stone U پایش روی سنگی قرار گرفته بود
braced U بابست محکم کردن محکم بستن
brace U بابست محکم کردن محکم بستن
doubled U : دو برابر دوتا
doubled up U : دو برابر دوتا
tow U دونوع دوتا
tows U دونوع دوتا
the last two U اخرین دوتا
double U : دو برابر دوتا
We have two books extra. U دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
He contradicted himself. U چند جور حرف زد ( حرفش دوتا شد )
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
control equipment U ابزار وارسی ابزار پایش
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
put two and two together <idiom> U حساب کتاب کردن ،دو دوتا کردن
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
redstone U موشک زمین به زمین رداستون
pervious ground U زمین تراوا زمین نفوذپذیر
lacrosse U نوعی موشک زمین به زمین
pershing U موشک زمین به زمین پرشینگ
biosphere U قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
contour flight U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
little john U موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
talik U زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose U دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point U نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost U لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
topography U نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
hydrographer U نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile U موشک زمین به زمین
pucka U محکم
solid U محکم
i have a secure grasp of it U محکم
adamantine U محکم
pukka U محکم
undeviating <adj.> U محکم
definite <adj.> U محکم
well set U محکم
frozen U محکم
taut U محکم
secure U محکم
kills U محکم
chock U محکم
sturdier U محکم
sturdiest U محکم
sturdy U محکم
unswerving <adj.> U محکم
solids U محکم
secures U محکم
definite U محکم
to hold fast U محکم
kill U محکم
tightly U محکم
tight U محکم
decisive U محکم
buffs U محکم
consolidated U محکم
buff U محکم
steady U محکم
steadiest U محکم
steadying U محکم
rigid U محکم
tighter U محکم
tightest U محکم
foursquare U محکم
four-square U محکم
deep-set U محکم
steadied U محکم
toughest U محکم
stable U محکم
tenacious U محکم
tight coupling U محکم
tougher U محکم
tough U محکم
stables U محکم
tightly- U محکم
steadies U محکم
ground resolution U قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
staked U محکم کردن
hammers U شوت محکم
fasten U محکم کردن
stakes U محکم کردن
hammered U شوت محکم
stake U محکم کردن
rivets U محکم کردن
spoke U محکم کردن
spokes U محکم کردن
to make good U محکم کردن
clinch U محکم کردن
i have a secure grasp of it U محکم دارمش
A firm voice . U صدای محکم
hammer U شوت محکم
fastened U محکم کردن
tightening U محکم کردن
whack U محکم زدن
crimping U محکم کردن
tighten U محکم کردن
tightened U محکم کردن
clinches U محکم کردن
to seal up U محکم بستن
yerk U محکم بستن
steel U محکم استوار
fastens U محکم کردن
reinforce U محکم کردن
clinched U محکم کردن
reinforces U محکم کردن
to stand fast U محکم ایستادن
steels U محکم استوار
seal up U محکم بستن
steeling U محکم استوار
steeled U محکم استوار
clinching U محکم کردن
strengthens U محکم کردن
grip U محکم گرفتن
clamps U محکم کردن
tower of strength <idiom> U پشتیبانی محکم
take up <idiom> U محکم کردن
set taut U محکم کردن
substantial U مهم محکم
strict U نص صریح محکم
stricter U نص صریح محکم
stability U محکم بودن
gripped U محکم گرفتن
rigidify U محکم کردن
pommels U محکم زدن
pommel U محکم زدن
strengthened U محکم کردن
strengthen U محکم کردن
gripe U محکم گرفتن
clamp U محکم کردن
clamped U محکم کردن
hard soil U رویه محکم
clamping U محکم کردن
grips U محکم گرفتن
gripping U محکم گرفتن
strictest U نص صریح محکم
firmly U بطور محکم
catch hold of U محکم نگاهداشتن
tier U محکم کننده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com