English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reinstall U دوباره کار گذاشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
reship U دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
reschedule U دوباره قرار گذاشتن
rescheduled U دوباره قرار گذاشتن
reschedules U دوباره قرار گذاشتن
rescheduling U دوباره قرار گذاشتن
Other Matches
revive U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate U دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
unregenerated U دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerate U دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
regained U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
lay off <idiom> U به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن
loops U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
reopen U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
lid U کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
lids U کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
run into <idiom> U اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
redintegrate U دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
To leave behinde. U جا گذاشتن ( بجا گذاشتن )
to leave someone in the lurch U کسیرا در گرفتاری گذاشتن کسیرا کاشتن یا جا گذاشتن
bis U دوباره
de novo U دوباره
continually U دوباره و دوباره
again U دوباره
on more U دوباره
anew U دوباره
revet U دوباره
afresh U دوباره
redevelops U دوباره فاهرکردن
redevelop U دوباره فاهرکردن
refilling U دوباره پر کردن
reinvest U دوباره گماشتن
refills U دوباره پرکردن
resorption U بلع دوباره
restart U شروع دوباره
refilling U دوباره پرکردن
refills U دوباره پر کردن
rehear U دوباره شنیدن
regorge U دوباره فروبردن
reworking U دوباره ورزیدن
reenagement U استخدام دوباره
rejoining U دوباره پیوستن به
reworks U دوباره ورزیدن
resurge U دوباره برخاستن
reelect U دوباره گزیدن
A fresh lease of life. U عمر دوباره
re-runs U دوباره دویدن
rally U دوباره بکارانداختن
re count U دوباره شمردن
refilled U دوباره پر کردن
refilled U دوباره پرکردن
reworked U دوباره ورزیدن
rallied U دوباره بکارانداختن
refill U دوباره پر کردن
refill U دوباره پرکردن
rallies U دوباره بکارانداختن
refillable U دوباره پر کردنی
re-running U دوباره دویدن
redeveloped U دوباره فاهرکردن
repeat U دوباره گفتن
rewrite U دوباره نوشتن
rewrite U دوباره نویسی
rewrites U دوباره نوشتن
rewrites U دوباره نویسی
rewriting U دوباره نوشتن
rewriting U دوباره نویسی
rewritten U دوباره نوشتن
rewritten U دوباره نویسی
rewrote U دوباره نوشتن
rewrote U دوباره نویسی
reproducer U دوباره تولیدکننده
remake U دوباره سازی
repiece U دوباره سر هم دادن
repeat U دوباره ساختن
repeats U دوباره گفتن
replenishment U دوباره پرکردن
repeats U دوباره ساختن
remakes U دوباره سازی
reseat U دوباره نشاندن
reseated U دوباره نشاندن
reseating U دوباره نشاندن
reseats U دوباره نشاندن
retake U دوباره گرفتن
retaken U دوباره گرفتن
repullulate U دوباره درامدن
encore U دوباره بنوازید
rejoin U دوباره پیوستن به
rejoined U دوباره پیوستن به
readjusting U دوباره تعدیل
rejoins U دوباره پیوستن به
readjusts U دوباره تعدیل
redeveloping U دوباره فاهرکردن
renders U دوباره دادن
rendered U دوباره دادن
render U دوباره دادن
encores U دوباره بنوازید
readjusted U دوباره تعدیل
retakes U دوباره گرفتن
retaking U دوباره گرفتن
reissue U دوباره منتشرکردن
reissued U دوباره منتشرکردن
reissues U دوباره منتشرکردن
reissuing U دوباره منتشرکردن
resorb U دوباره بعلیدن
repeated test U ازمون دوباره
repass U دوباره عبورکردن
readjust U دوباره تعدیل
rework U دوباره ورزیدن
reedify U دوباره ساختن
reinstates U دوباره گماشتن
resell U دوباره فروختن
reselling U دوباره فروختن
resells U دوباره فروختن
resold U دوباره فروختن
reproduce U دوباره تولیدکردن
reinstating U دوباره گماشتن
rewake U دوباره برانگیختن
reassemble U دوباره سوارکردن
revest U دوباره گماشتن
reassembled U دوباره سوارکردن
reassembles U دوباره سوارکردن
plerosis U دوباره پرشدن
reassembling U دوباره سوارکردن
retransmit U دوباره فرستادن
second check U بررسی دوباره
once more U دوباره باردیگر
twice born U دوباره زاد
re echo U دوباره برگرداندن
re establishment U دوباره برقرارسازی
re fuse U دوباره گداختن
recapturing U دوباره تسخیرکردن
re construction U دوباره سازی
recaptures U دوباره تسخیرکردن
recaptured U دوباره تسخیرکردن
recapture U دوباره تسخیرکردن
reproduced U دوباره تولیدکردن
come back U دوباره مد شدن
reinstate U دوباره گماشتن
reproducing U دوباره تولیدکردن
reinstated U دوباره گماشتن
re edify U دوباره ساختن
reproduces U دوباره تولیدکردن
to come again U دوباره امدن
refreshingly U دوباره سازی
reconstructions U دوباره سازی
recature U دوباره تسخیرکردن
recoat U دوباره اندودن
fox message U پیام دوباره
recurring U دوباره فاهرشونده
refreshes U دوباره پر کردن
double-check <idiom> U دوباره چک کردن
re-run U دوباره دویدن
refloated U دوباره به اب انداختن
rewriter U دوباره نویس
refresh U دوباره پر کردن
refloat U دوباره به اب انداختن
rebirth U تولد دوباره
reproduction U تولید دوباره
reproductions U تولید دوباره
digamy U عروسی دوباره
replenish U دوباره پر کردن
replenished U دوباره پر کردن
reconstruction U دوباره سازی
refreshing U دوباره سازی
refreshed U دوباره پر کردن
redintegrate U دوباره مستقرشونده
re-ran U دوباره دویدن
refloats U دوباره به اب انداختن
refloating U دوباره به اب انداختن
replenishing U دوباره پر کردن
replenishes U دوباره پر کردن
Come again <idiom> دوباره تکرار کن.
rebuilds U دوباره ساختمان کردن
rejuvenated U دوباره جوان کردن
republish U دوباره چاپ کردن
reopen U دوباره باز کردن
rejuvenate U دوباره جوان کردن
revamping U دوباره رویه انداختن
rejuvenates U دوباره جوان کردن
rebuild U دوباره ساختمان کردن
revamped U دوباره رویه انداختن
rewake U دوباره بیدار کردن
rejuvenating U دوباره جوان کردن
revamp U دوباره رویه انداختن
reproducer U دوباره تولید کننده
reprouducible U دوباره درست کردنی
to get back U دوباره بدست اوردن
recondition U دوباره درست کردن
reconditioned U دوباره درست کردن
reconditions U دوباره درست کردن
remounted U دوباره بالا رفتن
reopened U دوباره باز کردن
revisit U دوباره ملاقات کردن
retry U دوباره محاکمه کردن
revisited U دوباره ملاقات کردن
revisiting U دوباره ملاقات کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com