Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
reassociate
U
دوباره معاشرت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reopening
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
revives
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate
U
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
take up
U
معاشرت کردن
associating
U
معاشرت کردن
associated
U
معاشرت کردن
intercommunicate
U
معاشرت کردن
associate
U
معاشرت کردن
associates
U
معاشرت کردن
reship
U
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
fellowships
U
هم صحبتی معاشرت کردن
fellowship
U
هم صحبتی معاشرت کردن
commerce
U
معاشرت تجارت کردن
regaining
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
To be a good mixer.
U
با مردم خوب جوشیدن ( معاشرت کردن )
redintegrate
U
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
associates
U
امیزش کردن معاشرت کردن
associate
U
امیزش کردن معاشرت کردن
companion
U
معاشرت کردن همراهی کردن
associated
U
امیزش کردن معاشرت کردن
associating
U
امیزش کردن معاشرت کردن
unregenerated
U
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerate
U
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
good fellowsh
U
معاشرت
society
U
معاشرت
societies
U
معاشرت
incommunicative
U
بی معاشرت و بی امیزش
fellowsh
U
رفاقت معاشرت
associations
U
معاشرت اتحاد
sociable
U
خوش معاشرت
conversableness
U
قابلیت معاشرت
companionable
U
قابل معاشرت
etiquette
U
ایین معاشرت
liveable
U
قابل معاشرت
livable
U
قابل معاشرت
sociable
U
قابل معاشرت
association
U
معاشرت اتحاد
genial
U
خوش معاشرت
sociability
U
معاشرت پذیری
military courtesy
U
اداب معاشرت نظامی
insociable
U
ناسازگار غیرقابل معاشرت
kith
U
علم اداب معاشرت
insociability
U
عدم قابلیت معاشرت
etiquette
U
علم اداب معاشرت
sociability
U
قابل معاشرت بودن
dissocial
U
نامناسب برای معاشرت
he has no manners
U
ایین معاشرت نمیداند
tempering (metallurgy)
U
بازپخت
[سخت گردانی]
[دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن]
[فلز کاری]
indecorum
U
عدم رعایت ایین معاشرت
associational
U
مبنی بر شرکت یا معاشرت متداعی
associable
U
قابل معاشرت متجانس شدنی
conversable
U
خوش سخن قابل معاشرت
to observe the proprieties
U
اداب معاشرت را نگاه داشتن
revamps
U
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamp
U
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamping
U
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped
U
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
Keep oneself to oneself.
U
پیش کسی نرفتن (معاشرت نکردن )
overpacking
U
دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
relayed
U
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relays
U
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relay
U
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
replenishing
U
دوباره پر کردن
refilled
U
دوباره پر کردن
refilling
U
دوباره پر کردن
refill
U
دوباره پر کردن
refresh
U
دوباره پر کردن
replenished
U
دوباره پر کردن
double-check
<idiom>
U
دوباره چک کردن
refills
U
دوباره پر کردن
replenishes
U
دوباره پر کردن
refreshed
U
دوباره پر کردن
refreshes
U
دوباره پر کردن
replenish
U
دوباره پر کردن
looped
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
revaluing
U
دوباره ارزیابی کردن
reschedule
U
دوباره برنامهریزی کردن
rephrasing
U
دوباره عبارتبندی کردن
resurfaced
U
دوباره روکاری کردن
reinsure
U
دوباره بیمه کردن
rewake
U
دوباره بیدار کردن
rephrases
U
دوباره عبارتبندی کردن
reimport
U
دوباره وارد کردن
re-examined
U
دوباره بازپرسی کردن
reemploy
U
دوباره استخدام کردن
redirected
U
دوباره راهنمایی کردن
re-examine
U
دوباره بازپرسی کردن
revise
U
دوباره چاپ کردن
back fill
U
عمل دوباره پر کردن
reschedules
U
دوباره برنامهریزی کردن
reconditions
U
دوباره درست کردن
reactivate
U
دوباره فعال کردن
rescheduling
U
دوباره برنامهریزی کردن
retrocede
U
دوباره واگذار کردن
reactivated
U
دوباره فعال کردن
regain
U
دوباره تصرف کردن
rescheduled
U
دوباره برنامهریزی کردن
reactivates
U
دوباره فعال کردن
redeveloping
U
دوباره پیشرفته کردن
reactivating
U
دوباره فعال کردن
regained
U
دوباره تصرف کردن
regarding
U
دوباره تسطیح کردن
cold start
U
دوباره روشن کردن
re examine
U
دوباره بازپرسی کردن
redevelops
U
دوباره پیشرفته کردن
revalues
U
دوباره ارزیابی کردن
redistributes
U
دوباره پخش کردن
reinstall
U
دوباره برقرار کردن
reforge
U
دوباره جعل کردن
remarried
U
دوباره عروسی کردن
redistributed
U
دوباره پخش کردن
relive
U
دوباره تجربه کردن
redistribute
U
دوباره پخش کردن
retaken
U
دوباره تسخیر کردن
redistributing
U
دوباره پخش کردن
remonetize
U
دوباره رایج کردن
renegotiate
U
دوباره مذاکره کردن
revalued
U
دوباره ارزیابی کردن
revalue
U
دوباره ارزیابی کردن
reliving
U
دوباره تجربه کردن
reoccupy
U
دوباره اغاز کردن
relives
U
دوباره تجربه کردن
rejuveoize
U
دوباره جوان کردن
relived
U
دوباره تجربه کردن
reexamine
U
دوباره امتحان کردن
retakes
U
دوباره تسخیر کردن
remarries
U
دوباره عروسی کردن
reopened
U
دوباره باز کردن
revises
U
دوباره چاپ کردن
reopen
U
دوباره باز کردن
redirects
U
دوباره راهنمایی کردن
reengage
U
دوباره استخدام کردن
redirecting
U
دوباره راهنمایی کردن
rephrased
U
دوباره عبارتبندی کردن
re-examining
U
دوباره بازپرسی کردن
reopening
U
دوباره باز کردن
reinterpret
U
دوباره تفسیر کردن
remarry
U
دوباره عروسی کردن
reorder
U
دوباره مرتب کردن
retake
U
دوباره تسخیر کردن
resurfaces
U
دوباره روکاری کردن
rephrase
U
دوباره عبارتبندی کردن
resurface
U
دوباره روکاری کردن
reopens
U
دوباره باز کردن
revising
U
دوباره چاپ کردن
re-examines
U
دوباره بازپرسی کردن
rewiring
U
دوباره سیمکشی کردن
recalculate
U
دوباره حساب کردن
rewired
U
دوباره سیمکشی کردن
re paving
U
دوباره فرش کردن
rewires
U
دوباره سیمکشی کردن
reorganizing
U
دوباره متشکل کردن
reuse
U
دوباره استفاده کردن
reproduce
U
دوباره چاپ کردن
republish
U
دوباره چاپ کردن
recollects
U
دوباره جمع کردن
reorganizes
U
دوباره متشکل کردن
recollecting
U
دوباره جمع کردن
recompose
U
دوباره انشاء کردن
recommit
U
دوباره زندان کردن
retaking
U
دوباره تسخیر کردن
reorganize
U
دوباره متشکل کردن
retransmit
U
دوباره مخابره کردن
reorganized
U
دوباره متشکل کردن
retranslate
U
دوباره ترجمه کردن
revalidate
U
دوباره پادار کردن
re sort
U
دوباره جور کردن
re strain
U
دوباره صاف کردن
rejuvenates
U
دوباره جوان کردن
resorb
U
دوباره جذب کردن
rejuvenating
U
دوباره جوان کردن
restart
U
روشن کردن دوباره
reproduces
U
دوباره چاپ کردن
re establish
U
دوباره برپا کردن
retry
U
دوباره محاکمه کردن
re establish
U
دوباره تاسیس کردن
rejuvenated
U
دوباره جوان کردن
rejuvenate
U
دوباره جوان کردن
revisit
U
دوباره ملاقات کردن
reasure
U
دوباره بیمه کردن
rebuilds
U
دوباره ساختمان کردن
retry
U
دوباره ازمایش کردن
revisits
U
دوباره ملاقات کردن
revisiting
U
دوباره ملاقات کردن
revisited
U
دوباره ملاقات کردن
reassociate
U
دوباره متحد کردن
rebuild
U
دوباره ساختمان کردن
republish
U
دوباره منتشر کردن
redefine
U
دوباره تعریف کردن
reinstates
U
دوباره برقرار کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com