English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reoccurrence U دوباره مطرح شدن
reoccurring U دوباره مطرح شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
rehash U بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
rehashed U بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
rehashes U بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
Other Matches
revives U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate U دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
unregenerate U دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
reship U دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
unregenerated U دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
regain U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
loop U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
reopening U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
in contemplation U مطرح
under consideration U مطرح
propounded U مطرح
to be on the carpet U مطرح بودن
to bring up U مطرح کردن
set forth for discussion U مطرح کردن
introduce U مطرح کردن
introduced U مطرح کردن
introduces U مطرح کردن
introducing U مطرح کردن
tabled U مطرح کردن
kaldor criterion U مطرح گردید
tables U مطرح کردن
tabling U مطرح کردن
table U مطرح کردن
lays U مطرح کردن
to bring forth U مطرح کردن
to come on the tapis U مطرح شدن
considered U مطرح شده
broacher U مطرح کننده
come up U مطرح شدن
to come upon U مطرح شدن
propounds U مطرح کردن
propounding U مطرح کردن
propound U مطرح کردن
to come up U مطرح شدن
lay U مطرح کردن
to raise U مطرح کردن
to touch upon U مطرح کردن
to touch on U مطرح کردن
put forward U مطرح کردن
putting U مطرح کردن
bring up U مطرح کردن
put U مطرح کردن
puts U مطرح کردن
posing U : مطرح کردن گذاردن
to bring up U تقدیم یا مطرح کردن
pose U : مطرح کردن گذاردن
posed U : مطرح کردن گذاردن
The subject under discrssion . U موضوعی که مطرح نیست
overture U کشف مطرح کردن
overtures U کشف مطرح کردن
pose a question U سوال مطرح کردن
under consideration U مطرح شده مطروحه
raise a question U مطرح کردن سوال
poses U : مطرح کردن گذاردن
To discuss a question with someone . U موضوعی را با کسی مطرح کردن
Money is no object at all . U پول اصلا" مطرح نیست
The badness of the climate is immaterial. U بدی آب وهوا مطرح نیست
to put out of court U شایسته مطرح کردن ندانستن
talk out U مطرح مذاکره قرار دادن
obtrudes U بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
to put to the issue U بطور متنازع فیه مطرح کردن
obtruded U بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtrude U بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
extrajudicial U خارج از موضوع مطرح شده دردادگاه
obtruding U بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
When wI'll the matter come up for discussion ? U موضوعی را کی برای بحث مطرح خواهند کرد ؟
redintegrate U دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
assistance U کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد
lay U قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
lays U قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
red herrings U شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
red herring U شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
cross action U در CL حالتی است که یک طرف عین دعوایی را که طرف متقابل درموضوع واحد علیه او مطرح کرده
conflict of lows U در حقوق بین الملل خصوصی مطرح میشود و منظور مغایرت قوانین داخلی با قوانین خارجی است
presentation graphics U گرافیک تجاری با کیفیت بالا که روی نکات مطرح شده بامدیریت در زمینه طرح ها وبودجه ها تکیه خاصی دارد نگاره سازی نمایشی
discussing U مطرح کردن گفتگو کردن
discusses U مطرح کردن گفتگو کردن
hold forth U مطرح کردن سخنرانی کردن
discussed U مطرح کردن گفتگو کردن
moot U مطرح کردن دادخواهی کردن
discuss U مطرح کردن گفتگو کردن
on more U دوباره
anew U دوباره
again U دوباره
afresh U دوباره
de novo U دوباره
revet U دوباره
continually U دوباره و دوباره
bis U دوباره
rewrote U دوباره نوشتن
rewritten U دوباره نویسی
repiece U دوباره سر هم دادن
rewrote U دوباره نویسی
re-ran U دوباره دویدن
re-run U دوباره دویدن
restart U شروع دوباره
resorption U بلع دوباره
resorb U دوباره بعلیدن
re-running U دوباره دویدن
reproduce U دوباره تولیدکردن
rewritten U دوباره نوشتن
redeveloped U دوباره فاهرکردن
redeveloping U دوباره فاهرکردن
reinvest U دوباره گماشتن
recapture U دوباره تسخیرکردن
re fuse U دوباره گداختن
recurring U دوباره فاهرشونده
reproduction U تولید دوباره
remake U دوباره سازی
repass U دوباره عبورکردن
repeated test U ازمون دوباره
rewriting U دوباره نویسی
rewriting U دوباره نوشتن
rewrites U دوباره نویسی
rebirth U تولد دوباره
rewrites U دوباره نوشتن
rewrite U دوباره نویسی
rewrite U دوباره نوشتن
re-runs U دوباره دویدن
refills U دوباره پر کردن
recapturing U دوباره تسخیرکردن
revest U دوباره گماشتن
repullulate U دوباره درامدن
refreshed U دوباره پر کردن
rewriter U دوباره نویس
second check U بررسی دوباره
reassembles U دوباره سوارکردن
refreshes U دوباره پر کردن
reassembling U دوباره سوارکردن
reproducer U دوباره تولیدکننده
replenish U دوباره پر کردن
refresh U دوباره پر کردن
reproduces U دوباره تولیدکردن
rewake U دوباره برانگیختن
reproducing U دوباره تولیدکردن
reselling U دوباره فروختن
resells U دوباره فروختن
resold U دوباره فروختن
refilling U دوباره پر کردن
reassemble U دوباره سوارکردن
retransmit U دوباره فرستادن
reassembled U دوباره سوارکردن
replenished U دوباره پر کردن
rejoins U دوباره پیوستن به
to come again U دوباره امدن
twice born U دوباره زاد
resurge U دوباره برخاستن
reproduced U دوباره تولیدکردن
replenishment U دوباره پرکردن
reissuing U دوباره منتشرکردن
reissues U دوباره منتشرکردن
reissued U دوباره منتشرکردن
reissue U دوباره منتشرکردن
recaptured U دوباره تسخیرکردن
refreshingly U دوباره سازی
rejoining U دوباره پیوستن به
rejoined U دوباره پیوستن به
rejoin U دوباره پیوستن به
replenishes U دوباره پر کردن
replenishing U دوباره پر کردن
resell U دوباره فروختن
reconstruction U دوباره سازی
reconstructions U دوباره سازی
refreshing U دوباره سازی
recaptures U دوباره تسخیرکردن
reinstated U دوباره گماشتن
refloats U دوباره به اب انداختن
refloating U دوباره به اب انداختن
refloated U دوباره به اب انداختن
refloat U دوباره به اب انداختن
plerosis U دوباره پرشدن
rework U دوباره ورزیدن
reworked U دوباره ورزیدن
rally U دوباره بکارانداختن
reworking U دوباره ورزیدن
rallies U دوباره بکارانداختن
redintegrate U دوباره مستقرشونده
once more U دوباره باردیگر
reinstate U دوباره گماشتن
retake U دوباره گرفتن
fox message U پیام دوباره
retaken U دوباره گرفتن
reenagement U استخدام دوباره
retakes U دوباره گرفتن
re construction U دوباره سازی
retaking U دوباره گرفتن
reelect U دوباره گزیدن
re establishment U دوباره برقرارسازی
reworks U دوباره ورزیدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com