English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reorganised U دوباره متشکل کردن
reorganises U دوباره متشکل کردن
reorganising U دوباره متشکل کردن
reorganize U دوباره متشکل کردن
reorganized U دوباره متشکل کردن
reorganizes U دوباره متشکل کردن
reorganizing U دوباره متشکل کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reopened U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
revived U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate U دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship U دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regained U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
organises U متشکل کردن
organizing U متشکل کردن
organising U متشکل کردن
organize U متشکل کردن
organizes U متشکل کردن
redintegrate U دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
crystallises U متبلور کردن متشکل کردن
crystalize U متبلور کردن متشکل کردن
crystallizes U متبلور کردن متشکل کردن
crystallize U متبلور کردن متشکل کردن
crystallised U متبلور کردن متشکل کردن
crystallizing U متبلور کردن متشکل کردن
crystallising U متبلور کردن متشکل کردن
capacitor intel filter U شبکهای متشکل از یک خازن و یک سلف بمنظور یکنواخت کردن خروجی موج داررکتیفایر
unregenerate U دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerated U دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
tempering (metallurgy) U بازپخت [سخت گردانی] [دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن] [فلز کاری]
revamping U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamp U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamps U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
relays U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relayed U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relay U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
overpacking U دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
replenished U دوباره پر کردن
replenishes U دوباره پر کردن
refreshed U دوباره پر کردن
replenish U دوباره پر کردن
refill U دوباره پر کردن
refilled U دوباره پر کردن
refills U دوباره پر کردن
refreshes U دوباره پر کردن
double-check <idiom> U دوباره چک کردن
refresh U دوباره پر کردن
refilling U دوباره پر کردن
replenishing U دوباره پر کردن
looped U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
organized U متشکل
formant U متشکل
retry U دوباره ازمایش کردن
reappraises U دوباره ارزیابی کردن
reappraised U دوباره ارزیابی کردن
re form U دوباره درست کردن
rebuild U دوباره ساختمان کردن
reinstate U دوباره برقرار کردن
revaluing U دوباره ارزیابی کردن
reorder U دوباره مرتب کردن
back fill U عمل دوباره پر کردن
reappraise U دوباره ارزیابی کردن
reinstated U دوباره برقرار کردن
re export U دوباره صادر کردن
revisits U دوباره ملاقات کردن
revisiting U دوباره ملاقات کردن
rebuilds U دوباره ساختمان کردن
reappraising U دوباره ارزیابی کردن
revisited U دوباره ملاقات کردن
retry U دوباره محاکمه کردن
rebind U دوباره صحافی کردن
reasure U دوباره بیمه کردن
rewired U دوباره سیمکشی کردن
reoccupy U دوباره اغاز کردن
rewires U دوباره سیمکشی کردن
rewiring U دوباره سیمکشی کردن
reassociate U دوباره معاشرت کردن
reassociate U دوباره متحد کردن
revisit U دوباره ملاقات کردن
re strain U دوباره صاف کردن
re sort U دوباره جور کردن
re paving U دوباره فرش کردن
remarry U دوباره عروسی کردن
remarries U دوباره عروسی کردن
remarried U دوباره عروسی کردن
reuse U دوباره استفاده کردن
re establish U دوباره تاسیس کردن
redirected U دوباره راهنمایی کردن
redirecting U دوباره راهنمایی کردن
redirects U دوباره راهنمایی کردن
regaining U دوباره تصرف کردن
regains U دوباره تصرف کردن
reinstating U دوباره برقرار کردن
republish U دوباره منتشر کردن
recollect U دوباره جمع کردن
republish U دوباره چاپ کردن
recollected U دوباره جمع کردن
recollecting U دوباره جمع کردن
oversrike U دوباره چاپ کردن
recollects U دوباره جمع کردن
redefine U دوباره تعریف کردن
redefined U دوباره تعریف کردن
redefines U دوباره تعریف کردن
redefining U دوباره تعریف کردن
redirect U دوباره راهنمایی کردن
regained U دوباره تصرف کردن
rewake U دوباره بیدار کردن
re establish U دوباره برپا کردن
revalidate U دوباره پادار کردن
reconditions U دوباره درست کردن
reconditioned U دوباره درست کردن
retranslate U دوباره ترجمه کردن
recondition U دوباره درست کردن
reactivating U دوباره فعال کردن
retransmit U دوباره مخابره کردن
reactivates U دوباره فعال کردن
reactivated U دوباره فعال کردن
reactivate U دوباره فعال کردن
retrocede U دوباره واگذار کردن
reopens U دوباره باز کردن
reinstates U دوباره برقرار کردن
regain U دوباره تصرف کردن
regarding U دوباره تسطیح کردن
reliving U دوباره تجربه کردن
resurface U دوباره روکاری کردن
reimport U دوباره وارد کردن
redistributes U دوباره پخش کردن
reproduces U دوباره چاپ کردن
reinstall U دوباره برقرار کردن
resurfaced U دوباره روکاری کردن
redistributed U دوباره پخش کردن
reproducing U دوباره چاپ کردن
reinsure U دوباره بیمه کردن
reforge U دوباره جعل کردن
resurfaces U دوباره روکاری کردن
redistribute U دوباره پخش کردن
retake U دوباره تسخیر کردن
relive U دوباره تجربه کردن
rejuvenating U دوباره جوان کردن
reexamine U دوباره امتحان کردن
redevelops U دوباره پیشرفته کردن
redistributing U دوباره پخش کردن
reproduced U دوباره چاپ کردن
revise U دوباره چاپ کردن
rephrase U دوباره عبارتبندی کردن
rejuveoize U دوباره جوان کردن
rephrased U دوباره عبارتبندی کردن
rephrases U دوباره عبارتبندی کردن
rephrasing U دوباره عبارتبندی کردن
relived U دوباره تجربه کردن
revises U دوباره چاپ کردن
reschedule U دوباره برنامهریزی کردن
revising U دوباره چاپ کردن
relives U دوباره تجربه کردن
cold start U دوباره روشن کردن
rescheduled U دوباره برنامهریزی کردن
reproduce U دوباره چاپ کردن
reschedules U دوباره برنامهریزی کردن
rescheduling U دوباره برنامهریزی کردن
resorb U دوباره جذب کردن
reengage U دوباره استخدام کردن
reinterpret U دوباره تفسیر کردن
rejuvenate U دوباره جوان کردن
revalued U دوباره ارزیابی کردن
remonetize U دوباره رایج کردن
revalue U دوباره ارزیابی کردن
retakes U دوباره تسخیر کردن
reopen U دوباره باز کردن
redevelop U دوباره پیشرفته کردن
recommit U دوباره زندان کردن
recompose U دوباره انشاء کردن
renegotiate U دوباره مذاکره کردن
reopened U دوباره باز کردن
redeveloping U دوباره پیشرفته کردن
redeliver U دوباره مستخلص کردن
restart U روشن کردن دوباره
redeveloped U دوباره پیشرفته کردن
re-examining U دوباره بازپرسی کردن
retaken U دوباره تسخیر کردن
re examine U دوباره بازپرسی کردن
re-examine U دوباره بازپرسی کردن
retaking U دوباره تسخیر کردن
rejuvenates U دوباره جوان کردن
reopening U دوباره باز کردن
reemploy U دوباره استخدام کردن
re-examined U دوباره بازپرسی کردن
re-examines U دوباره بازپرسی کردن
rejuvenated U دوباره جوان کردن
recalculate U دوباره حساب کردن
rewire U دوباره سیمکشی کردن
revalues U دوباره ارزیابی کردن
unaligned U غیر متشکل
endarch U متشکل در خارج
repair U جبران کردن دوباره دایر کردن
repaired U جبران کردن دوباره دایر کردن
redress U دوباره پوشیدن جبران کردن
regenerated U دوباره خلق شدن یا کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com