Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
revive
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
regains
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
reeducate
U
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
revivalist movement
U
جنبش دوباره دایر کردن آداب و سبک قدیمی
to pick up
U
فراگرفتن دوباره پیدا کردن
repaired
U
جبران کردن دوباره دایر کردن
repair
U
جبران کردن دوباره دایر کردن
to refresh
[jog]
your memory
U
خاطره خود را تازه کردن
[ که دوباره یادشان بیاید]
reship
U
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
reopened
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
redintegrate
U
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
refreshes
U
نیروی تازه دادن تقویت کردن
refresh
U
نیروی تازه دادن تقویت کردن
refreshed
U
نیروی تازه دادن تقویت کردن
unregenerate
U
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerated
U
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
new blood
<idiom>
U
جان تازه به چیزی دادن ،نیروی تازه یافتن
pick up
<idiom>
U
ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
looped
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
rendered
U
دوباره دادن
repiece
U
دوباره سر هم دادن
render
U
دوباره دادن
renders
U
دوباره دادن
reenforceŠetc
U
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
revivified
U
نیروی تازه دادن
revivify
U
نیروی تازه دادن
revivifies
U
نیروی تازه دادن
refresh
U
نیروی تازه دادن به
revivifying
U
نیروی تازه دادن
reinvigorate
U
نیروی تازه دادن به
refreshes
U
نیروی تازه دادن به
refreshed
U
نیروی تازه دادن به
reanimate
U
دوباره نیرو دادن
hearten
U
دوباره نیرو دادن
encourage
U
دوباره نیرو دادن
reorganized
U
دوباره سازمان دادن
embolden
U
دوباره نیرو دادن
elate
U
دوباره نیرو دادن
countenance
[encourage]
U
دوباره نیرو دادن
redo
U
دوباره انجام دادن
reorganises
U
دوباره سازمان دادن
reassures
U
دوباره اطمینان دادن
reassured
U
دوباره اطمینان دادن
reassure
U
دوباره اطمینان دادن
reorganize
U
دوباره سازمان دادن
reorganizing
U
دوباره سازمان دادن
reorganised
U
دوباره سازمان دادن
reanimate
U
دوباره نیرو دادن
redeliver
U
دوباره تحویل دادن
regorge
U
دوباره قورت دادن
reorder
U
دوباره سفارش دادن
reorganising
U
دوباره سازمان دادن
repeat
U
دوباره انجام دادن
reworking
U
دوباره انجام دادن
repeats
U
دوباره انجام دادن
reworked
U
دوباره انجام دادن
rework
U
دوباره انجام دادن
redid
U
دوباره انجام دادن
reorganizes
U
دوباره سازمان دادن
redoes
U
دوباره انجام دادن
redoing
U
دوباره انجام دادن
redone
U
دوباره انجام دادن
reworks
U
دوباره انجام دادن
make over
U
انتقال دادن دوباره ساختن
re lay
U
دوباره گذاردن یا قرار دادن
reassure
U
دوباره قوت قلب دادن
reassures
U
دوباره قوت قلب دادن
to make over
U
انتقال دادن دوباره ساختن
reassured
U
دوباره قوت قلب دادن
rally
U
نیروی تازه دادن به گرد امدن
rallies
U
نیروی تازه دادن به گرد امدن
rallied
U
نیروی تازه دادن به گرد امدن
rethought
U
دوباره مورد تفکر قرار دادن
rethinks
U
دوباره مورد تفکر قرار دادن
rethinking
U
دوباره مورد تفکر قرار دادن
aftercrop
U
حصاد دوم دوباره حاصل دادن
reappraising
U
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reappraises
U
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
rethink
U
دوباره مورد تفکر قرار دادن
reappraise
U
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reappraised
U
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
respire
U
امید تازه پیدا کردن
respired
U
امید تازه پیدا کردن
respires
U
امید تازه پیدا کردن
respiring
U
امید تازه پیدا کردن
refresh
U
دوباره پر کردن
double-check
<idiom>
U
دوباره چک کردن
refill
U
دوباره پر کردن
replenishes
U
دوباره پر کردن
replenish
U
دوباره پر کردن
replenished
U
دوباره پر کردن
replenishing
U
دوباره پر کردن
refills
U
دوباره پر کردن
refreshed
U
دوباره پر کردن
refilling
U
دوباره پر کردن
refilled
U
دوباره پر کردن
refreshes
U
دوباره پر کردن
rewake
U
دوباره بیدار کردن
reappraise
U
دوباره ارزیابی کردن
reinstated
U
دوباره برقرار کردن
reappraised
U
دوباره ارزیابی کردن
reliving
U
دوباره تجربه کردن
reappraises
U
دوباره ارزیابی کردن
reinstate
U
دوباره برقرار کردن
redeveloping
U
دوباره پیشرفته کردن
revisits
U
دوباره ملاقات کردن
retrocede
U
دوباره واگذار کردن
recollects
U
دوباره جمع کردن
relives
U
دوباره تجربه کردن
reproduces
U
دوباره چاپ کردن
revisiting
U
دوباره ملاقات کردن
regarding
U
دوباره تسطیح کردن
reinstates
U
دوباره برقرار کردن
reinstating
U
دوباره برقرار کردن
recollecting
U
دوباره جمع کردن
revisited
U
دوباره ملاقات کردن
relive
U
دوباره تجربه کردن
reappraising
U
دوباره ارزیابی کردن
revalues
U
دوباره ارزیابی کردن
revaluing
U
دوباره ارزیابی کردن
relived
U
دوباره تجربه کردن
redistribute
U
دوباره پخش کردن
reactivating
U
دوباره فعال کردن
reproduced
U
دوباره چاپ کردن
reactivated
U
دوباره فعال کردن
redistributed
U
دوباره پخش کردن
redevelops
U
دوباره پیشرفته کردن
revalued
U
دوباره ارزیابی کردن
revalue
U
دوباره ارزیابی کردن
redistributing
U
دوباره پخش کردن
redevelop
U
دوباره پیشرفته کردن
reactivates
U
دوباره فعال کردن
oversrike
U
دوباره چاپ کردن
rebuilds
U
دوباره ساختمان کردن
reactivate
U
دوباره فعال کردن
rebuild
U
دوباره ساختمان کردن
redeveloped
U
دوباره پیشرفته کردن
redistributes
U
دوباره پخش کردن
revisit
U
دوباره ملاقات کردن
remarry
U
دوباره عروسی کردن
reoccupy
U
دوباره اغاز کردن
reorder
U
دوباره مرتب کردن
reproducing
U
دوباره چاپ کردن
redeliver
U
دوباره مستخلص کردن
recompose
U
دوباره انشاء کردن
republish
U
دوباره چاپ کردن
recommit
U
دوباره زندان کردن
republish
U
دوباره منتشر کردن
re examine
U
دوباره بازپرسی کردن
re-examine
U
دوباره بازپرسی کردن
renegotiate
U
دوباره مذاکره کردن
rejuveoize
U
دوباره جوان کردن
remonetize
U
دوباره رایج کردن
remarries
U
دوباره عروسی کردن
remarried
U
دوباره عروسی کردن
reimport
U
دوباره وارد کردن
reforge
U
دوباره جعل کردن
reinstall
U
دوباره برقرار کردن
reexamine
U
دوباره امتحان کردن
reinsure
U
دوباره بیمه کردن
reinterpret
U
دوباره تفسیر کردن
reengage
U
دوباره استخدام کردن
reemploy
U
دوباره استخدام کردن
reopens
U
دوباره باز کردن
recalculate
U
دوباره حساب کردن
re-examined
U
دوباره بازپرسی کردن
re establish
U
دوباره تاسیس کردن
re establish
U
دوباره برپا کردن
reopen
U
دوباره باز کردن
retry
U
دوباره محاکمه کردن
re-examining
U
دوباره بازپرسی کردن
retry
U
دوباره ازمایش کردن
restart
U
روشن کردن دوباره
reuse
U
دوباره استفاده کردن
revalidate
U
دوباره پادار کردن
retranslate
U
دوباره ترجمه کردن
re export
U
دوباره صادر کردن
reopened
U
دوباره باز کردن
re form
U
دوباره درست کردن
rebind
U
دوباره صحافی کردن
reasure
U
دوباره بیمه کردن
re-examines
U
دوباره بازپرسی کردن
reassociate
U
دوباره معاشرت کردن
reassociate
U
دوباره متحد کردن
resorb
U
دوباره جذب کردن
reopening
U
دوباره باز کردن
re strain
U
دوباره صاف کردن
re sort
U
دوباره جور کردن
re paving
U
دوباره فرش کردن
retransmit
U
دوباره مخابره کردن
rephrasing
U
دوباره عبارتبندی کردن
regains
U
دوباره تصرف کردن
resurfaces
U
دوباره روکاری کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com