English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
repullulate U دوباره جوانه زدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gemmulation U جوانه کوچک ایجادموجود تازه توسط جوانه سلولی
tillers U جوانه جوانه زدن
tiller U جوانه جوانه زدن
revived U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate U دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship U دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
unregenerated U دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerate U دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
regaining U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
looped U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
gemmiferous U جوانه زن
offshoots U جوانه
offshoot U جوانه
seedlings U جوانه
gemma U جوانه
shootings U جوانه
budded U جوانه
bud U جوانه
youngling U جوانه
seedling U جوانه
shooting U جوانه
buds U جوانه
reopens U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
taste bud U جوانه چشایی
buds U جوانه زدن
sprouted U جوانه زدن
budded U جوانه زدن
pullulate U جوانه زدن
sprout U جوانه شاخه
sprouting U جوانه زدن
sprouted U جوانه شاخه
sprouts U جوانه شاخه
bud U جوانه زدن
sprout U جوانه زدن
taste buds U جوانه چشایی
sprouts U جوانه زدن
leaf U جوانه زدن
erupting U جوانه زدن
ratoon U جوانه زدن
ratoon U جوانه گیاه
gemmation U جوانه زنی
pululate U جوانه زدن
pullulation U جوانه زنی
burgeon U جوانه زدن
burgeoned U جوانه زدن
burgeons U جوانه زدن
gemmiparous U جوانه دار
germinate U جوانه زدن
germinated U جوانه زدن
germin U جوانه زدن
germinant U جوانه زننده
gemmate U جوانه دار
germinating U جوانه زدن
germination U جوانه زنی
acrospire U جوانه زدن
burgeoning U جوانه زدن
erupts U جوانه زدن
shot U جوانه زده
gemmiparous U جوانه اور
erupted U جوانه زدن
erupt U جوانه زدن
shots U جوانه زده
sprit U جوانه زدن
germinates U جوانه زدن
shoot U جوانه زدن انشعاب
seedling U جوانه کوچک درخت
seedlings U جوانه کوچک درخت
shoots U جوانه زدن انشعاب
sprit U جوانه یا شاخه کوچک
A aron's rod U [میله ای با برگ و جوانه گل]
spurted U جهش جوانه زدن
spurting U جهش جوانه زدن
spurts U جهش جوانه زدن
nips U کش رفتن جوانه زدن
nipped U کش رفتن جوانه زدن
nip U کش رفتن جوانه زدن
chrysalis U شفیره حشرات جوانه
grown U رسیده جوانه زده
chrysalises U شفیره حشرات جوانه
spurt U جهش جوانه زدن
blastogenesis U تکثیر از راه جوانه زدن
peeps U جوانه زدن اشکار شدن
peeping U جوانه زدن اشکار شدن
peeped U جوانه زدن اشکار شدن
peep U جوانه زدن اشکار شدن
branches U جوانه زدن براه جدیدی رفتن
branch U جوانه زدن براه جدیدی رفتن
proliferous U بارور شونده بوسیله پیازیا جوانه زنی وامثال ان
redintegrate U دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
grain U دانه دانه کردن جوانه زدن
on more U دوباره
anew U دوباره
afresh U دوباره
revet U دوباره
continually U دوباره و دوباره
bis U دوباره
again U دوباره
de novo U دوباره
reissues U دوباره منتشرکردن
reissued U دوباره منتشرکردن
rejoins U دوباره پیوستن به
reissue U دوباره منتشرکردن
re establishment U دوباره برقرارسازی
reissuing U دوباره منتشرکردن
resurge U دوباره برخاستن
restart U شروع دوباره
resorption U بلع دوباره
rejoin U دوباره پیوستن به
rejoining U دوباره پیوستن به
rejoined U دوباره پیوستن به
second check U بررسی دوباره
once more U دوباره باردیگر
resorb U دوباره بعلیدن
rewrites U دوباره نویسی
rewrites U دوباره نوشتن
rewrite U دوباره نویسی
rewrite U دوباره نوشتن
re echo U دوباره برگرداندن
plerosis U دوباره پرشدن
re construction U دوباره سازی
re count U دوباره شمردن
to come again U دوباره امدن
rewriting U دوباره نوشتن
rewriting U دوباره نویسی
rewritten U دوباره نوشتن
reedify U دوباره ساختن
re edify U دوباره ساختن
retransmit U دوباره فرستادن
revest U دوباره گماشتن
rewake U دوباره برانگیختن
rewriter U دوباره نویس
rewrote U دوباره نویسی
rewrote U دوباره نوشتن
rewritten U دوباره نویسی
twice born U دوباره زاد
re fuse U دوباره گداختن
refreshing U دوباره سازی
reconstructions U دوباره سازی
reconstruction U دوباره سازی
recaptures U دوباره تسخیرکردن
replenishing U دوباره پر کردن
replenishes U دوباره پر کردن
replenished U دوباره پر کردن
replenish U دوباره پر کردن
refreshingly U دوباره سازی
recaptured U دوباره تسخیرکردن
refillable U دوباره پر کردنی
reproduces U دوباره تولیدکردن
reproduced U دوباره تولیدکردن
regorge U دوباره فروبردن
reproduce U دوباره تولیدکردن
rehear U دوباره شنیدن
reinvest U دوباره گماشتن
recapture U دوباره تسخیرکردن
recapturing U دوباره تسخیرکردن
reenagement U استخدام دوباره
reproductions U تولید دوباره
reproducer U دوباره تولیدکننده
repullulate U دوباره درامدن
recoat U دوباره اندودن
recature U دوباره تسخیرکردن
reproduction U تولید دوباره
digamy U عروسی دوباره
fox message U پیام دوباره
rebirth U تولد دوباره
repiece U دوباره سر هم دادن
reelect U دوباره گزیدن
redintegrate U دوباره مستقرشونده
refreshes U دوباره پر کردن
refreshed U دوباره پر کردن
refresh U دوباره پر کردن
repass U دوباره عبورکردن
repeated test U ازمون دوباره
recurring U دوباره فاهرشونده
reproducing U دوباره تولیدکردن
reworked U دوباره ورزیدن
retake U دوباره گرفتن
repeat U دوباره ساختن
remakes U دوباره سازی
remake U دوباره سازی
repeats U دوباره گفتن
encores U دوباره بنوازید
repeats U دوباره ساختن
come back U دوباره مد شدن
render U دوباره دادن
refloats U دوباره به اب انداختن
redevelops U دوباره فاهرکردن
replenishment U دوباره پرکردن
redeveloping U دوباره فاهرکردن
refloated U دوباره به اب انداختن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com