English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
redeliver U دوباره تحویل دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
handover U تحویل و تحول کردن سیستم کنترل هواپیماها تحویل دادن
revives U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate U دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
to deliver over U تحویل دادن
supplying U تحویل دادن
render U تحویل دادن
renders U تحویل دادن
supply U تحویل دادن
surrender U تحویل دادن
supplied U تحویل دادن
surrendered U تحویل دادن
deliver U تحویل دادن
to hand over U تحویل دادن
delivers U تحویل دادن
rendered U تحویل دادن
surrenders U تحویل دادن
shortchange U کم تحویل دادن
delivering U تحویل دادن
hand over U تحویل دادن
deliveries U تحویل کالا دادن
delivery U تحویل کالا دادن
give in charge U تحویل پلیس دادن
turn over to the police U تحویل پلیس دادن
bond U به انبار گمرک تحویل دادن
to get something to somebody U تحویل دادن چیزی به کسی
supply U تحویل دادن تغذیه کردن
supplying U تحویل دادن تغذیه کردن
supplied U تحویل دادن تغذیه کردن
give a person in charge U کسی را تحویل پلیس دادن
to drop something off [at someone's] U چیزی را [به کسی ] تحویل دادن
turn in U تحویل دادن جنس به انبار
deliver U تحویل دادن پرتاب بمب یا گلوله
delivers U تحویل دادن پرتاب بمب یا گلوله
cumulative delivery diagram U منحنی تحویل تراکمی نموداری که نحوه تحویل کالاها را نشان میدهد
renders U دوباره دادن
rendered U دوباره دادن
repiece U دوباره سر هم دادن
render U دوباره دادن
reorganised U دوباره سازمان دادن
rework U دوباره انجام دادن
reorganises U دوباره سازمان دادن
regorge U دوباره قورت دادن
reorganising U دوباره سازمان دادن
repeat U دوباره انجام دادن
reorganize U دوباره سازمان دادن
repeats U دوباره انجام دادن
reorganized U دوباره سازمان دادن
reorganizes U دوباره سازمان دادن
reorganizing U دوباره سازمان دادن
reassure U دوباره اطمینان دادن
reanimate U دوباره نیرو دادن
reworked U دوباره انجام دادن
encourage U دوباره نیرو دادن
reanimate U دوباره نیرو دادن
reassured U دوباره اطمینان دادن
embolden U دوباره نیرو دادن
elate U دوباره نیرو دادن
reworking U دوباره انجام دادن
redoing U دوباره انجام دادن
redoes U دوباره انجام دادن
reworks U دوباره انجام دادن
redone U دوباره انجام دادن
hearten U دوباره نیرو دادن
redid U دوباره انجام دادن
redo U دوباره انجام دادن
countenance [encourage] U دوباره نیرو دادن
reorder U دوباره سفارش دادن
reassures U دوباره اطمینان دادن
to make over U انتقال دادن دوباره ساختن
reassures U دوباره قوت قلب دادن
make over U انتقال دادن دوباره ساختن
reassure U دوباره قوت قلب دادن
re lay U دوباره گذاردن یا قرار دادن
reassured U دوباره قوت قلب دادن
rethinks U دوباره مورد تفکر قرار دادن
pick up <idiom> U ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
rethink U دوباره مورد تفکر قرار دادن
rethinking U دوباره مورد تفکر قرار دادن
rethought U دوباره مورد تفکر قرار دادن
aftercrop U حصاد دوم دوباره حاصل دادن
reappraising U دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reappraises U دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reappraise U دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reappraised U دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
impact shipment U کالای ضربتی از نظر تحویل کالایی که از نظر تحویل زمان مخصوص دارد
cash on delivery U فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
reship U دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
unregenerate U دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerated U دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
regains U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
loop U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
reopens U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
procurement rate U نواخت تهیه و تحویل اماد نواخت تحویل اماد
redintegrate U دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
frees U تحویل
liveries U تحویل
solstice U تحویل
delivery U تحویل
livery U تحویل
devolvement U تحویل
freeing U تحویل
freed U تحویل
free U تحویل
deliveries U تحویل
transter U تحویل
prehension U تحویل
landing, storage, delivery U تحویل
bailment U تحویل
processes U تحویل
utilization U تحویل
process U تحویل
prompt delivery U تحویل فوری
transference U تحویل حواله
transfer U واگذاری تحویل
fob U تحویل کشتی
delivery to the home U تحویل در خانه
delivery speed U سرعت تحویل
irreducibility U تحویل ناپذیری
delivery table U میز تحویل
delivery terms U شرایط تحویل
delivery terms U نحوه تحویل
transferring U واگذاری تحویل
recorded delivery U تحویل سفارشی
transfers U واگذاری تحویل
committed <adj.> <past-p.> U تحویل شده
delivering U تحویل تسلیم
theft, pilferage, non delivery U عدم تحویل
delivery valve U سوپاپ تحویل
demand satisfaction U تحویل درخواستها
ex mill U تحویل در کارخانه
cash dispensers U تحویل دارخودکار
cash dispenser U تحویل دارخودکار
terminal price U قیمت تحویل
catcher's side U سوی تحویل
take over U تحویل گرفتن
take delivery of U تحویل گرفتن
cargo delivery U تحویل بار
acceptance tests آزمایشهای تحویل
ex factory U تحویل در کارخانه
delivery side U سمت تحویل
polytropic U تحویل برزخ
consigned <adj.> <past-p.> U تحویل شده
delivered <adj.> <past-p.> U تحویل شده
forwarded <adj.> <past-p.> U تحویل شده
supplying U تحویل ذخیره
supply U تحویل ذخیره
supplied U تحویل ذخیره
exs U تحویل از کشتی
LSD U نگهداری تحویل
exq U تحویل در بارانداز
pick up and delivery U بارگیری و تحویل
period of delivery U دوره تحویل
delivery order U حواله تحویل
to take over U تحویل گرفتن
takeover U تحویل گیری
bailment U تحویل جنس
free docks U تحویل در بارانداز
smooth delivery U تحویل بی اشکال
deliverable state U در حالت تحویل
forward delivery U تحویل دراینده
delivery notice U اعلامیه تحویل
deliverable U قابل تحویل
delivery free U تحویل رایگان
free on quay U تحویل دراسکله
bailee U تحویل گیرنده
delivery note U حواله تحویل
delivery date U تاریخ تحویل
delivered U تحویل شده
takeovers U تحویل گیری
transferee U تحویل گیرنده
deliverer U تحویل دهنده
forward delivery U تحویل به وعده
renditions U پرداخت تحویل
delivered at frontier U تحویل در مرز
rendition U پرداخت تحویل
spot goods U کالاهای اماده تحویل
ex quay U تحویل در بندر مقصد
receipt U بزهکاران را تحویل گرفتن
goods intake U کالاهای درحال تحویل
named place of delivery at frontier U تحویل در مرز مشخص
ex warehouse U تحویل در انبار فروشنده
goods inwards U کالاهای درحال تحویل
procure U تهیه و تحویل اماد
reductions U تحویل استحاله کاهش
delivery order U دستور تحویل کالا
delivery car U واگن تحویل دهنده
procurement U تهیه و تحویل اماد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com