English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
recommit U دوباره به کیمسیون ارجاع کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reopen U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
revive U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate U دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship U دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regaining U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
relegating U ارجاع کردن
dereference U پس ارجاع کردن
relegated U ارجاع کردن
relegate U ارجاع کردن
relegates U ارجاع کردن
arbitrate U به داوری ارجاع کردن
arbitrated U به داوری ارجاع کردن
arbitrating U به داوری ارجاع کردن
arbitrates U به داوری ارجاع کردن
redintegrate U دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
submission U موضوعی رابه داوری ارجاع کردن
typecasts U ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
typecasting U ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
typecast U ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
refer U ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
refers U ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
referred U ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
linkage U ترکیب برنامههای جداگانه با هم و استاندارد کردن فراخوانی ها و ارجاع ها در آنها
linkages U ترکیب برنامههای جداگانه با هم و استاندارد کردن فراخوانی ها و ارجاع ها در آنها
assign U ارجاع کردن تعیین کردن
assigning U ارجاع کردن تعیین کردن
assigned U ارجاع کردن تعیین کردن
assigns U ارجاع کردن تعیین کردن
unregenerate U دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerated U دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
tempering (metallurgy) U بازپخت [سخت گردانی] [دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن] [فلز کاری]
revamps U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamping U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamp U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
references U ارجاع
referrals U ارجاع
referral U ارجاع
cell reference U ارجاع سل
reference U ارجاع
overpacking U دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
relays U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relayed U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relay U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
refresh U دوباره پر کردن
replenishes U دوباره پر کردن
refilling U دوباره پر کردن
replenishing U دوباره پر کردن
replenished U دوباره پر کردن
replenish U دوباره پر کردن
double-check <idiom> U دوباره چک کردن
refreshed U دوباره پر کردن
refill U دوباره پر کردن
refilled U دوباره پر کردن
refreshes U دوباره پر کردن
refills U دوباره پر کردن
external reperence U ارجاع خارجی
self reference U خود ارجاع
cross-references U ارجاع متقابل
cross-reference U ارجاع متقابل
duty assignment U ارجاع شغل
cross reference U ارجاع متقابل
circular reference U ارجاع چرخشی
relative cell reference U ارجاع سل رابطهای
forward reference U ارجاع به جلو
external reference U ارجاع خارجی
backward reference U ارجاع به عقب
mixed cell refernce U ارجاع سل ترکیبی
global reference U ارجاع سراسری
call by reference U فراخوانی با ارجاع
looped U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
retry U دوباره محاکمه کردن
retry U دوباره ازمایش کردن
reuse U دوباره استفاده کردن
rewires U دوباره سیمکشی کردن
rephrase U دوباره عبارتبندی کردن
rewiring U دوباره سیمکشی کردن
reconditions U دوباره درست کردن
rewire U دوباره سیمکشی کردن
reinstating U دوباره برقرار کردن
republish U دوباره چاپ کردن
republish U دوباره منتشر کردن
redirect U دوباره راهنمایی کردن
regarding U دوباره تسطیح کردن
resorb U دوباره جذب کردن
restart U روشن کردن دوباره
rephrases U دوباره عبارتبندی کردن
re-examining U دوباره بازپرسی کردن
rebind U دوباره صحافی کردن
re-examines U دوباره بازپرسی کردن
relive U دوباره تجربه کردن
retransmit U دوباره مخابره کردن
relived U دوباره تجربه کردن
relives U دوباره تجربه کردن
re examine U دوباره بازپرسی کردن
reliving U دوباره تجربه کردن
re-examine U دوباره بازپرسی کردن
reassociate U دوباره متحد کردن
re-examined U دوباره بازپرسی کردن
recondition U دوباره درست کردن
reassociate U دوباره معاشرت کردن
reconditioned U دوباره درست کردن
revalidate U دوباره پادار کردن
reasure U دوباره بیمه کردن
retranslate U دوباره ترجمه کردن
rephrasing U دوباره عبارتبندی کردن
reforge U دوباره جعل کردن
retake U دوباره تسخیر کردن
reexamine U دوباره امتحان کردن
reactivating U دوباره فعال کردن
reengage U دوباره استخدام کردن
reemploy U دوباره استخدام کردن
resurfaces U دوباره روکاری کردن
reschedules U دوباره برنامهریزی کردن
reactivates U دوباره فعال کردن
redeliver U دوباره مستخلص کردن
resurfaced U دوباره روکاری کردن
rescheduling U دوباره برنامهریزی کردن
reactivated U دوباره فعال کردن
reactivate U دوباره فعال کردن
recommit U دوباره زندان کردن
resurface U دوباره روکاری کردن
redirects U دوباره راهنمایی کردن
reimport U دوباره وارد کردن
retaken U دوباره تسخیر کردن
reinstates U دوباره برقرار کردن
reorder U دوباره مرتب کردن
reinstated U دوباره برقرار کردن
reoccupy U دوباره اغاز کردن
reinstate U دوباره برقرار کردن
reschedule U دوباره برنامهریزی کردن
renegotiate U دوباره مذاکره کردن
retaking U دوباره تسخیر کردن
remonetize U دوباره رایج کردن
redirected U دوباره راهنمایی کردن
redirecting U دوباره راهنمایی کردن
recalculate U دوباره حساب کردن
retakes U دوباره تسخیر کردن
rescheduled U دوباره برنامهریزی کردن
reinsure U دوباره بیمه کردن
reinstall U دوباره برقرار کردن
recompose U دوباره انشاء کردن
retrocede U دوباره واگذار کردن
rejuvenate U دوباره جوان کردن
reorganising U دوباره متشکل کردن
rejuvenates U دوباره جوان کردن
reproduced U دوباره چاپ کردن
rejuvenated U دوباره جوان کردن
reorganises U دوباره متشکل کردن
reopened U دوباره باز کردن
reinterpret U دوباره تفسیر کردن
reorganised U دوباره متشکل کردن
regains U دوباره تصرف کردن
redefines U دوباره تعریف کردن
redefined U دوباره تعریف کردن
regaining U دوباره تصرف کردن
reopen U دوباره باز کردن
redefine U دوباره تعریف کردن
reproduces U دوباره چاپ کردن
revaluing U دوباره ارزیابی کردن
redefining U دوباره تعریف کردن
rejuvenating U دوباره جوان کردن
reorganize U دوباره متشکل کردن
reorganizes U دوباره متشکل کردن
rewired U دوباره سیمکشی کردن
oversrike U دوباره چاپ کردن
reproduce U دوباره چاپ کردن
reopens U دوباره باز کردن
reorganizing U دوباره متشکل کردن
reopening U دوباره باز کردن
re form U دوباره درست کردن
revisit U دوباره ملاقات کردن
remarry U دوباره عروسی کردن
remarries U دوباره عروسی کردن
remarried U دوباره عروسی کردن
revisited U دوباره ملاقات کردن
reorganized U دوباره متشکل کردن
revisiting U دوباره ملاقات کردن
revisits U دوباره ملاقات کردن
revalues U دوباره ارزیابی کردن
regain U دوباره تصرف کردن
redevelops U دوباره پیشرفته کردن
cold start U دوباره روشن کردن
rebuild U دوباره ساختمان کردن
redistribute U دوباره پخش کردن
recollect U دوباره جمع کردن
revise U دوباره چاپ کردن
recollected U دوباره جمع کردن
revises U دوباره چاپ کردن
back fill U عمل دوباره پر کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com