English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
encore U دوباره بنوازید
encores U دوباره بنوازید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pianissmo U خیلی ارام بنوازید
piano U ارام بنوازید قطعه موسیقی اهسته وارام
pianos U ارام بنوازید قطعه موسیقی اهسته وارام
revive U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate U دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
unregenerate U دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
reship U دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
unregenerated U دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
regain U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
loops U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
reopen U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
redintegrate U دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
continually U دوباره و دوباره
bis U دوباره
anew U دوباره
afresh U دوباره
de novo U دوباره
revet U دوباره
again U دوباره
on more U دوباره
resorption U بلع دوباره
rewritten U دوباره نویسی
reissues U دوباره منتشرکردن
rewritten U دوباره نوشتن
rewriting U دوباره نویسی
rewriting U دوباره نوشتن
rewrites U دوباره نویسی
remake U دوباره سازی
reinstated U دوباره گماشتن
rewrote U دوباره نوشتن
rewrote U دوباره نویسی
re-running U دوباره دویدن
resorb U دوباره بعلیدن
reinstate U دوباره گماشتن
reissue U دوباره منتشرکردن
reissued U دوباره منتشرکردن
restart U شروع دوباره
resurge U دوباره برخاستن
revest U دوباره گماشتن
rewrites U دوباره نوشتن
rewrite U دوباره نویسی
refills U دوباره پر کردن
redeveloping U دوباره فاهرکردن
refilling U دوباره پرکردن
redeveloped U دوباره فاهرکردن
refills U دوباره پرکردن
redevelop U دوباره فاهرکردن
refilling U دوباره پر کردن
refilled U دوباره پر کردن
refilled U دوباره پرکردن
refill U دوباره پر کردن
refill U دوباره پرکردن
redevelops U دوباره فاهرکردن
re-run U دوباره دویدن
rewrite U دوباره نوشتن
retransmit U دوباره فرستادن
reinstates U دوباره گماشتن
remakes U دوباره سازی
rewake U دوباره برانگیختن
rewriter U دوباره نویس
second check U بررسی دوباره
to come again U دوباره امدن
twice born U دوباره زاد
reinstating U دوباره گماشتن
re-ran U دوباره دویدن
re-runs U دوباره دویدن
reissuing U دوباره منتشرکردن
once more U دوباره باردیگر
recurring U دوباره فاهرشونده
recature U دوباره تسخیرکردن
recoat U دوباره اندودن
redintegrate U دوباره مستقرشونده
recapturing U دوباره تسخیرکردن
recaptures U دوباره تسخیرکردن
recaptured U دوباره تسخیرکردن
recapture U دوباره تسخیرکردن
reproducing U دوباره تولیدکردن
reelect U دوباره گزیدن
reproduces U دوباره تولیدکردن
rebirth U تولد دوباره
reproduction U تولید دوباره
plerosis U دوباره پرشدن
re construction U دوباره سازی
re count U دوباره شمردن
re echo U دوباره برگرداندن
re edify U دوباره ساختن
reedify U دوباره ساختن
fox message U پیام دوباره
digamy U عروسی دوباره
re establishment U دوباره برقرارسازی
re fuse U دوباره گداختن
reproductions U تولید دوباره
reenagement U استخدام دوباره
reproduced U دوباره تولیدکردن
reproduce U دوباره تولیدکردن
refresh U دوباره پر کردن
reinvest U دوباره گماشتن
repass U دوباره عبورکردن
repeated test U ازمون دوباره
repiece U دوباره سر هم دادن
replenishment U دوباره پرکردن
reproducer U دوباره تولیدکننده
rejoins U دوباره پیوستن به
rejoining U دوباره پیوستن به
rejoined U دوباره پیوستن به
rejoin U دوباره پیوستن به
refreshed U دوباره پر کردن
refreshes U دوباره پر کردن
refillable U دوباره پر کردنی
regorge U دوباره فروبردن
rehear U دوباره شنیدن
refreshingly U دوباره سازی
refreshing U دوباره سازی
reconstructions U دوباره سازی
reconstruction U دوباره سازی
replenishing U دوباره پر کردن
replenishes U دوباره پر کردن
replenished U دوباره پر کردن
replenish U دوباره پر کردن
repullulate U دوباره درامدن
double-check <idiom> U دوباره چک کردن
readjust U دوباره تعدیل
retakes U دوباره گرفتن
repeats U دوباره ساختن
retaking U دوباره گرفتن
come back U دوباره مد شدن
reseats U دوباره نشاندن
reseating U دوباره نشاندن
reseated U دوباره نشاندن
reseat U دوباره نشاندن
repeats U دوباره گفتن
reworking U دوباره ورزیدن
readjusted U دوباره تعدیل
readjusting U دوباره تعدیل
retaken U دوباره گرفتن
rallies U دوباره بکارانداختن
rally U دوباره بکارانداختن
retake U دوباره گرفتن
A fresh lease of life. U عمر دوباره
Come again <idiom> دوباره تکرار کن.
refloat U دوباره به اب انداختن
refloated U دوباره به اب انداختن
reworks U دوباره ورزیدن
refloats U دوباره به اب انداختن
readjusts U دوباره تعدیل
repeat U دوباره ساختن
repeat U دوباره گفتن
reassembles U دوباره سوارکردن
resold U دوباره فروختن
rallied U دوباره بکارانداختن
reassemble U دوباره سوارکردن
rendered U دوباره دادن
renders U دوباره دادن
reassembled U دوباره سوارکردن
reassembling U دوباره سوارکردن
resells U دوباره فروختن
render U دوباره دادن
resell U دوباره فروختن
reselling U دوباره فروختن
rework U دوباره ورزیدن
reworked U دوباره ورزیدن
refloating U دوباره به اب انداختن
regorge U دوباره قورت دادن
rewires U دوباره تلگراف زدن
come back <idiom> U دوباره معروف شدن
reentrant U دوباره داخل شونده
rewired U دوباره سیمکشی کردن
reemploy U دوباره استخدام کردن
come to <idiom> U دوباره هوشیاری رایافتن
reenlistment U دوباره به خدمت فراخواندن
reengage U دوباره استخدام کردن
reemploy U دوباره بخدمت خواندن
reinterpret U دوباره تفسیر کردن
reexamine U دوباره امتحان کردن
reimport U دوباره وارد کردن
reinstall U دوباره برقرار کردن
reinstall U دوباره کار گذاشتن
reworked U دوباره انجام دادن
rework U دوباره انجام دادن
rewiring U دوباره سیمکشی کردن
rejuveoize U دوباره جوان شدن
rejuveoize U دوباره جوان کردن
rejuvenesce U دوباره جوان شدن
refresh circuitry U مدار دوباره سازی
reforge U دوباره برسندان کوفتن
reforge U دوباره جعل کردن
reworks U دوباره انجام دادن
rewiring U دوباره تلگراف زدن
reinsure U دوباره بیمه کردن
rewires U دوباره سیمکشی کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com