Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (30 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
reestablish
U
دوباره بر قرار یا تاسیس کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
re establish
U
دوباره تاسیس کردن
redintegrate
U
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
reschedules
U
دوباره قرار گذاشتن
reschedule
U
دوباره قرار گذاشتن
rescheduled
U
دوباره قرار گذاشتن
rescheduling
U
دوباره قرار گذاشتن
re lay
U
دوباره گذاردن یا قرار دادن
reappraising
U
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
rethought
U
دوباره مورد تفکر قرار دادن
rethinking
U
دوباره مورد تفکر قرار دادن
rethinks
U
دوباره مورد تفکر قرار دادن
rethink
U
دوباره مورد تفکر قرار دادن
reappraised
U
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reappraise
U
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reappraises
U
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reopening
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
revive
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate
U
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship
U
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
institutive
U
تاسیس شده تاسیس کننده
regains
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
invent
U
تاسیس کردن
incorporates
U
تاسیس کردن
establishing
U
تاسیس کردن
set up
U
تاسیس کردن
incorporating
U
تاسیس کردن
incorporate
U
تاسیس کردن
invented
U
تاسیس کردن
found
U
تاسیس کردن
founds
U
تاسیس کردن
establishes
U
تاسیس کردن
inventing
U
تاسیس کردن
constituting
U
تاسیس کردن
constitutes
U
تاسیس کردن
promote
U
تاسیس کردن
constituted
U
تاسیس کردن
constitute
U
تاسیس کردن
make
U
تاسیس کردن
makes
U
تاسیس کردن
promoting
U
تاسیس کردن
invents
U
تاسیس کردن
promotes
U
تاسیس کردن
establish
U
تاسیس کردن
promoted
U
تاسیس کردن
instituting
U
شورا تاسیس کردن
to found a college
U
دانشکدهای تاسیس کردن
found
U
تاسیس کردن ریختن
institutes
U
شورا تاسیس کردن
institute
U
شورا تاسیس کردن
founds
U
تاسیس کردن ریختن
instituted
U
شورا تاسیس کردن
industrialises
U
بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrializing
U
بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrialize
U
بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrializes
U
بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrialising
U
بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
institutes
U
برقرار کردن تاسیس کردن
instituting
U
برقرار کردن تاسیس کردن
institute
U
برقرار کردن تاسیس کردن
instituted
U
برقرار کردن تاسیس کردن
constituting
U
تاسیس کردن ترکیب کردن
constitutes
U
تاسیس کردن ترکیب کردن
constituted
U
تاسیس کردن ترکیب کردن
constitute
U
تاسیس کردن ترکیب کردن
unregenerate
U
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerated
U
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
to lay the foundations of
U
بر پا کردن تاسیس کردن
tempering (metallurgy)
U
بازپخت
[سخت گردانی]
[دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن]
[فلز کاری]
revamp
U
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamping
U
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamps
U
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped
U
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
relays
U
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relayed
U
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relay
U
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
overpacking
U
دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
refills
U
دوباره پر کردن
replenished
U
دوباره پر کردن
replenishes
U
دوباره پر کردن
refreshed
U
دوباره پر کردن
refilled
U
دوباره پر کردن
replenishing
U
دوباره پر کردن
replenish
U
دوباره پر کردن
refill
U
دوباره پر کردن
refilling
U
دوباره پر کردن
refreshes
U
دوباره پر کردن
double-check
<idiom>
U
دوباره چک کردن
refresh
U
دوباره پر کردن
loops
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
rephrase
U
دوباره عبارتبندی کردن
rephrasing
U
دوباره عبارتبندی کردن
rewire
U
دوباره سیمکشی کردن
rephrases
U
دوباره عبارتبندی کردن
rewiring
U
دوباره سیمکشی کردن
republish
U
دوباره منتشر کردن
rephrased
U
دوباره عبارتبندی کردن
rewired
U
دوباره سیمکشی کردن
reforge
U
دوباره جعل کردن
rewires
U
دوباره سیمکشی کردن
republish
U
دوباره چاپ کردن
retaking
U
دوباره تسخیر کردن
cold start
U
دوباره روشن کردن
reschedules
U
دوباره برنامهریزی کردن
reinterpret
U
دوباره تفسیر کردن
rescheduling
U
دوباره برنامهریزی کردن
resurfaced
U
دوباره روکاری کردن
reinsure
U
دوباره بیمه کردن
rejuveoize
U
دوباره جوان کردن
revisiting
U
دوباره ملاقات کردن
revisits
U
دوباره ملاقات کردن
reinstall
U
دوباره برقرار کردن
reimport
U
دوباره وارد کردن
rescheduled
U
دوباره برنامهریزی کردن
reliving
U
دوباره تجربه کردن
retakes
U
دوباره تسخیر کردن
reassociate
U
دوباره متحد کردن
retaken
U
دوباره تسخیر کردن
reschedule
U
دوباره برنامهریزی کردن
reorder
U
دوباره مرتب کردن
reoccupy
U
دوباره اغاز کردن
retake
U
دوباره تسخیر کردن
remonetize
U
دوباره رایج کردن
renegotiate
U
دوباره مذاکره کردن
resurfaces
U
دوباره روکاری کردن
resurface
U
دوباره روکاری کردن
reproducing
U
دوباره چاپ کردن
reactivate
U
دوباره فعال کردن
regain
U
دوباره تصرف کردن
regained
U
دوباره تصرف کردن
regaining
U
دوباره تصرف کردن
regains
U
دوباره تصرف کردن
reorganised
U
دوباره متشکل کردن
reorganises
U
دوباره متشکل کردن
reorganising
U
دوباره متشکل کردن
reorganize
U
دوباره متشکل کردن
remarried
U
دوباره عروسی کردن
reorganized
U
دوباره متشکل کردن
remarries
U
دوباره عروسی کردن
remarry
U
دوباره عروسی کردن
reactivated
U
دوباره فعال کردن
reactivates
U
دوباره فعال کردن
reproduces
U
دوباره چاپ کردن
reproduced
U
دوباره چاپ کردن
reproduce
U
دوباره چاپ کردن
reopens
U
دوباره باز کردن
reopening
U
دوباره باز کردن
reopened
U
دوباره باز کردن
reopen
U
دوباره باز کردن
recollects
U
دوباره جمع کردن
recollecting
U
دوباره جمع کردن
recollected
U
دوباره جمع کردن
recollect
U
دوباره جمع کردن
back fill
U
عمل دوباره پر کردن
reactivating
U
دوباره فعال کردن
reorganizes
U
دوباره متشکل کردن
reorganizing
U
دوباره متشکل کردن
redirects
U
دوباره راهنمایی کردن
redirecting
U
دوباره راهنمایی کردن
redirected
U
دوباره راهنمایی کردن
redirect
U
دوباره راهنمایی کردن
retry
U
دوباره ازمایش کردن
retry
U
دوباره محاکمه کردن
reinstate
U
دوباره برقرار کردن
restart
U
روشن کردن دوباره
reinstated
U
دوباره برقرار کردن
reinstates
U
دوباره برقرار کردن
rebuilds
U
دوباره ساختمان کردن
reinstating
U
دوباره برقرار کردن
rebuild
U
دوباره ساختمان کردن
reuse
U
دوباره استفاده کردن
revalidate
U
دوباره پادار کردن
redefining
U
دوباره تعریف کردن
redefines
U
دوباره تعریف کردن
redefined
U
دوباره تعریف کردن
redefine
U
دوباره تعریف کردن
reconditions
U
دوباره درست کردن
reconditioned
U
دوباره درست کردن
recondition
U
دوباره درست کردن
rewake
U
دوباره بیدار کردن
retrocede
U
دوباره واگذار کردن
retransmit
U
دوباره مخابره کردن
retranslate
U
دوباره ترجمه کردن
resorb
U
دوباره جذب کردن
relives
U
دوباره تجربه کردن
re form
U
دوباره درست کردن
revalue
U
دوباره ارزیابی کردن
revising
U
دوباره چاپ کردن
revisit
U
دوباره ملاقات کردن
rejuvenate
U
دوباره جوان کردن
oversrike
U
دوباره چاپ کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com