Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 71 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
double
U
دواسترایک متوالی
doubled
U
دواسترایک متوالی
doubled up
U
دواسترایک متوالی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
running fix
U
کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
continuously set vector
U
عناصر تصحیح شده متوالی هدف عناصر تنظیم شده هدف به طریق متوالی
hand running
U
متوالی
consecutive
U
متوالی
consecutive
<adj.>
U
متوالی
successive
<adj.>
U
متوالی
successive
U
متوالی
continuous
U
متوالی
sequential
U
پی در پی متوالی
sequential
U
متوالی
sequential
<adj.>
U
متوالی
series
U
متوالی
succedaneous
U
متوالی
uninterrupted
U
متوالی
continuous error
U
خطای متوالی
sequence checking
U
کنترل متوالی
succedent
U
متاخر متوالی
continuous data
U
دادههای متوالی
sequence control
U
کنترل متوالی
successive objective
U
هدفهای متوالی
successive intervals
U
فاصلههای متوالی
bit stream
U
بیتهای متوالی
Successive Approximation
U
تقریب متوالی
successive
U
متوالی مسلسل
reel
U
متوالی پشت سر هم
reeling
U
متوالی پشت سر هم
reels
U
متوالی پشت سر هم
thud
U
ضربههای متوالی
thudded
U
ضربههای متوالی
thudding
U
ضربههای متوالی
thuds
U
ضربههای متوالی
reeled
U
متوالی پشت سر هم
consecutive
U
پیاپی متوالی
pitapat
U
با ضربههای تند و متوالی
subalternate
U
افسر جزء متوالی
series resonant circuit
U
مدار رزنانس متوالی
days on end
U
چند روز متوالی
successive reproductions method
U
روش بازسازیهای متوالی
method of successive approximations
U
روش تقریبهای متوالی
fusillade
U
شلیک متوالی تیرباران
garland
U
نیم پیچهای متوالی
successive approximations method
U
روش تقریبهای متوالی
garlands
U
نیم پیچهای متوالی
coherent
U
مرتب و دارای نظم متوالی
KO's
U
با ضربات متوالی از میدان بدرکردن
anaphora
U
تکرار یک یا چند عبارت متوالی
rat a tat tat
U
ضربات متوالی و تند زدن
downpours
U
فرو ریزی بارش متوالی
downpour
U
فرو ریزی بارش متوالی
rat-a-tat
U
ضربات متوالی و تند زدن
rat a tat
U
ضربات متوالی و تند زدن
continous
U
متصل متوالی بدون وقفه
the difference between the consecutive terms
U
اختلاف هر دو جمله متوالی
[ریاضی]
state succession
U
تعویض دولتهابه طور متوالی
KO
U
با ضربات متوالی از میدان بدرکردن
rat a tat tat
U
صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
rat-a-tat
U
صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
pit a pat
U
با ضربات تند و متوالی درحال ضربان
mid span
U
مرکزفاصله افقی بین دو پایه متوالی پل
surface interval
U
فاصله بین غواصهای متوالی از سطح اب
rat a tat
U
صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
tamp
U
بوسیله ضربات متوالی بالا یا پایین راندن
meiosis
U
تغییرات متوالی هسته که منتهی به تشکیل سلول جدیدمیگردد
data logging
U
ضبط دادههای مربوط به حوادثی که در زمانهای متوالی اتفاق می افتند
collator
U
ماشینی که برای تلفیق و ادغام مجموعه کارتها یا سایر اسناد در یک رشته متوالی بکار می رود
continuous strip imagery
U
عکاسی متوالی از یک نوارزمین عکاسی مداوم از یک نوار
opener
U
مسابقه نخست ازدو مسابقه متوالی
continuous processor
U
دستگاه چاپ متوالی عکس چاپ کننده مداوم عکس
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com