English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 69 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
rotary U دوار
rotating U دوار
winch U دوار
winched U دوار
winches U دوار
winching U دوار
giddy U دوار
pivoting U دوار
capstan U دوار
circler U دوار
gyrant U دوار
rotatory U دوار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
capstan U میله گردان گردونه دوار لنگر قرقره دوار لنگر
circulating pump U پمپ دوار
winch driver U متصدی دوار
spheroid U بیضوی دوار
gipsy U گردونه دوار
jenny U جراثقال دوار
paraboloid of revolution U سهموی دوار
race ring U سینی دوار
rotary axis U محور دوار
rotary converter U مبدل دوار
rotary field U میدان دوار
rotary switch U کلید دوار
rotary furnace U کوره دوار
rotary valve U شیر دوار
capstan wheel U چرخ دوار
windlass U دوار زنجیر
cable holder U دوار زنجیر
windlasses U دوار لنگر
drummed U گردونه دوار
drum U گردونه دوار
windlass U دوار لنگر
giddy U مبتلا به دوار سر
windlasses U دوار زنجیر
rotary cement klin U کوره سیمان دوار
vertigo U دوار سر چرخش بدور
wildcat U گیره دوار لنگر
wildcats U گیره دوار لنگر
roundlet U کمی گرد و دوار
rotary piston machanism U مکانیزم پیستون دوار
wheel printer U چاپگر چرخ دوار
daisy wheel printer U چاپگر چرخ دوار
energizing in field o phase rotation U تغذیه میدان دوار
colorado U تیغه دوار ماهیگیری
anchor engine U موتور دوار لنگر
veer on power U با دوار زنجیر دادن
capstan lathe U ماشین تراش دوار
support roller U رینگ وطوقه دوار
heave around U به کار انداختن دوار
gyratory crusher U ماشین سنگ شکن دوار
skate mount U پایه دوار مسلسل روی خودرو
racers U ریل یا سرسره دوار برجک توپ
daisy wheel U عضو چاپ کننده در یک چاپگرچرخ دوار
heave around U شروع به کار کشیدن طناب با دوار
racer U ریل یا سرسره دوار برجک توپ
mine winch U دوار مین جمع کنی ناو
internal gear pump U پمپ دوار با رتور دندانه دارداخلی
gyro U وسیلهای که از اندازه حرکت زاویهای یک جرم دوار
gyro rotor U چرخ دوار قطبنمای الکتریکی wheel gyro : syn
coriolis force U نیروی اینرسی فاهری که روی یک جسم با سرعت زاویهای داخل یک سیستم دوار در حرکت است
stroboscope U وسیلهای برای بی حرکت کردن فاهری جسم دوار یانوسان دار توسط پرتوافکنی متناوب
universal roll U برای شکل دادن تیرهای بال پهن معمولابا چهار استوانه دوار نوردمیکنند که به همین نام معروف است
tilting mixer U نوعی بتن ساز دوار که با کج کردن مخزن ان تمام بتن خارج میشود
genemotor U مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
race ring U رینگ لغزنده سرسره لغزنده طوقه دوار
heliocentric U دارای مرکز در خورشید دوار بدور خورشید
capstan U چرخ لنگر دوار چرخ تسمه
three phase current U جریان سه فاز جریان دوار
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com