English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 189 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Ten firearms . U ده قبضه اسلحه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inspection arms U سلاح برای بازدید حاضر بازدید اسلحه اسلحه رابازدید کنید
brigand U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
robber U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
bandit U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
raider U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
heister [American E] U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
preyer U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
hilts U قبضه
hilt U قبضه
premption U قبضه
griped U قبضه
pieces U قبضه سلاح
piece U قبضه سلاح
readying U قبضه حاضر
readies U قبضه حاضر
readied U قبضه حاضر
manubrium U قبضه تفنگ
ready U قبضه حاضر
sections U قبضه توپ
base mortar U قبضه مبنا
gun captain U رئیس قبضه
handles U قبضه شمشیر
base piece U قبضه مبنا
handle U قبضه شمشیر
section chief U رئیس قبضه
artillery piece U قبضه توپخانه
section U قبضه توپ
registered letter with receipt attached U نامه سفارشی دو قبضه
haft U قبضه دسته گذاشتن
cornering the market U قبضه نمودن بازار
drill U مشق پای قبضه
drills U مشق پای قبضه
pieces U قبضه توپ یا تفنگ
certified mail U پست سفارشی دو قبضه
gun section U یک قبضه توپ با نفرات
piece U قبضه توپ یا تفنگ
drilled U مشق پای قبضه
To gain full control of the affairs . To have a tight grip on things. U کارها را قبضه کردن
gripe U گیره چسبیدن قبضه کردن
manubrium U عضو یا قسمت قبضه مانند
They have seized ( dominated) the country. U مملکت را قبضه کرده اند
handles U قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
His speech gripped the television viewers ( audience ). U سخنرانی اش بینندگان تلویزیون را قبضه کرد
stocked U قبضه جنگ افزار قنداق تفنگ
handle U قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
stock U قبضه جنگ افزار قنداق تفنگ
service practice U مشق پای قبضه جنگ افزار تمرین عملی
fire unit U یکان تیراندازی کننده قبضه پدافند هوایی سکوی اتش توپخانه
weapons U اسلحه
bare handed U بی اسلحه
armless U بی اسلحه
unarmed U بی اسلحه
weapon U اسلحه
armoury U اسلحه خانه
armouries U اسلحه قوزخانه
cold steel U اسلحه سرد
armouries U اسلحه خانه
stoppages U گیر در اسلحه
stoppage U گیر در اسلحه
maximum range U بردنهایی اسلحه
d. armour U اسلحه دفاع
armoury U اسلحه قوزخانه
arm of precision U اسلحه دقیق
antiaircraft U اسلحه ضد هوایی
armorer U اسلحه ساز
heavy armed U سنگین اسلحه
weaponry U اسلحه سازی
weapons U اسلحه حربه
armory U اسلحه خانه
weapon U اسلحه حربه
light armed U سبک اسلحه
holster U جلد اسلحه
armourer U اسلحه ساز
fire arms U اسلحه ی گرم
holsters U جلد اسلحه
triggers U ماشه اسلحه
triggered U ماشه اسلحه
trigger U ماشه اسلحه
firearm U اسلحه گرم
piece U اسلحه گرم
Elaborate U اسلحه بزرگ
arm U اسلحه گرم
ordnance U اسلحه ومهمات
misfires U گیرکردن اسلحه
misfired U گیرکردن اسلحه
misfire U گیرکردن اسلحه
pieces U اسلحه گرم
side arm U اسلحه کمری
shooting iron U اسلحه گرم
safety lock U ضامن اسلحه
repeating firearm U اسلحه خودکار
thumb U شستی اسلحه
thumbed U شستی اسلحه
thumbing U شستی اسلحه
thumbs U شستی اسلحه
side arms U اسلحه کمری
firearms U اسلحه گرم
weaponary U مربوط به اسلحه
single shot U اسلحه تک تیر
disassemble U بازکردن اسلحه یا موتور
to decommission weapons U اسلحه ها را از کار انداختن
cleaning rod U سمبه نظافت اسلحه
light infantry U پیاده سبک اسلحه
To lay down ones arms . U اسلحه رابزمین گذاشتن
lift fire U زیادکردن برد اسلحه
velite U سرباز سبک اسلحه
to sight gun U نشان کردن اسلحه
gunrunner U قاچاقچی اسلحه و مهمات
stock U دسته ابزار و اسلحه
to decommission weapons U اسلحه ها را غیردایر کردن
muzzles U دهانه لوله اسلحه
ordnance U مربوط به اسلحه و مهمات
hold up U با اسلحه سرقت کردن
magazine U مخزن خشاب اسلحه
missile U اسلحه پرتاب کردنی
hold-ups U با اسلحه سرقت کردن
hold-up U با اسلحه سرقت کردن
poppers U اسلحه صدا دار
missiles U اسلحه پرتاب کردنی
popper U اسلحه صدا دار
muzzled U دهانه لوله اسلحه
chamber U خزانه فشنگ در اسلحه
chambers U خزانه فشنگ در اسلحه
muzzle U دهانه لوله اسلحه
muzzling U دهانه لوله اسلحه
ranging U تنظیم کردن اسلحه
armor bearer U حامل اسلحه زرهدار
armorer U نگهبان اسلحه زراد
magazines U مخزن خشاب اسلحه
biathlon U اسکی صحرانوردی با اسلحه
armory U کارخانهء اسلحه سازی
dry sum U تمرین مشق پای قبضه تمرین بدون تیراندازی
clangs U صدای بهم خوردن اسلحه
to be packing [heat] [colloquial] U اسلحه ای با خود حمل کردن
to pack a weapon [colloquial] U اسلحه ای با خود حمل کردن
freeing U کمی محدودیت نوع اسلحه
to carry a weapon U اسلحه ای با خود حمل کردن
To drow ( pull ) a gun on some one . U بروی کسی اسلحه کشیدن
gun-running U واردکردن اسلحه درکشوری بطورقاچاق
gun running U واردکردن اسلحه درکشوری بطورقاچاق
clanging U صدای بهم خوردن اسلحه
clanged U صدای بهم خوردن اسلحه
free U کمی محدودیت نوع اسلحه
freed U کمی محدودیت نوع اسلحه
frees U کمی محدودیت نوع اسلحه
arm U اسلحه دستهء صندلی یا مبل
clang U صدای بهم خوردن اسلحه
to call to arms U اعلام دست به اسلحه کردن
shooting position U حالت بدن و اسلحه در تیراندازی
bore U قطر داخلی لوله اسلحه
gunfighter U کسیکه با اسلحه گرم میجنگد
cant U اسلحه را درهدفگیری کمی کج کردن
firing pin U سوزن گلنگدن اسلحه اتشی
caliber U قطر داخلی لوله اسلحه
light horse U سوار نظام سبک اسلحه
bores U قطر داخلی لوله اسلحه
cartel U اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
cartels U اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
hussar U سرباز سواره نظام سبک اسلحه
karate U فن ژاپونی دفاع بدون اسلحه کاراته
flatlings U زده شده از طرف پهن اسلحه از پهنا
flatling U زده شده از طرف پهن اسلحه از پهنا
tacit U تعهد کنترل اسلحه بین دو یاچند کشور
big bore U اسلحه دارای کالیبر بزرگ بیش از 220
brigand U سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
boresight U میزان کردن لوله و مگسک اسلحه در هدفگیری
judo U فن دفاع بدون اسلحه ژاپونی کشتی جودو
brigands U سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
phalanxes U دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
barrel U قسمت کلفت چوب بیس بال لوله اسلحه
barrels U قسمت کلفت چوب بیس بال لوله اسلحه
phalanx U دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
doubled U دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
assembly U بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
double U دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
doubled up U دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
contraband of war U قاچاق اسلحه ومهمات جنگی و متفرعات ان از قبیل بنزین و لاستیک
section chief U فرمانده رسد فرمانده قبضه
preempt U پیشدستی کردن قبضه کردن
to frisk [a person] U دست روی بدن کسی کشیدن [در جستجو برای اسلحه یا مواد مخدر]
breaks U حرکت سگ جهت اوردن شکار بازکردن بدنه اسلحه دویدن قبل ازصدای تپانچه
break U حرکت سگ جهت اوردن شکار بازکردن بدنه اسلحه دویدن قبل ازصدای تپانچه
service of the piece U مشق پای قبضه توپخانه مشق پای توپ
armory training U اموزش جنگ افزارداری اموزش اسلحه سازی
ordnance plant U کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
autoloader U اسلحه خودکار یا نیمه خودکار
safety stop U ضامن اسلحه گیره ضامن
barbette U ستون نگهدارنده قبضه توپ ستون نگهدارنده قنداق توپ
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com