Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
it is worth 0 rials
U
ده ریال ارزش دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
labor theory of value
U
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
(not to be) sneezed at
<idiom>
U
ارزش داشتن را دارد
i give odds of ten to one rial
U
ده ریال به یک ریال بسته
what is this book worth?
U
این کتاب چقدر ارزش دارد
that business does not p
U
به منتظرشدنش می ارزد صبرکردنش ارزش دارد
blue-chip
U
ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
blue chip
U
ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
What is worth doing is worth doing well .
<proverb>
U
کارى ارزش دارد که خوب انجام گیرد .
something like 00 rials
U
سد ریال چیزی کم چیزی بالا در حدود سد ریال
it will pay to wait
U
به منتظر شدنش نمیارزد صبر کردنش ارزش دارد
most significant digit
U
رقم سمت چپ عدد که ارزش بیشتر را در پایه دارد.
most significant character
U
رقم سمت چپ عدد که ارزش بیشتر را در پایه دارد.
There is more to it than meets the eye.
U
ارزش
[و یا حقایق]
پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
milreis
U
سکه زرپرتقال که 4 شیلینگ وپنج ویک چهارم پنس ارزش دارد
rug condition
U
[وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
we put it at rials
U
51 ریال
rials 0 the metre
U
متری 04 ریال
i am 0 rials out of pocket
U
05 ریال زیان
it is worth 0 rials
U
ده ریال می ارزد
half a rial
U
نیم ریال
rials 0 or so
U
د رحدود 05 ریال
i sold the book for rials 0
U
ریال فروختم
book value
U
ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
i am rials in pocket
U
سه ریال در جیب دارم
i gave the beggar one rial
U
یک ریال به ان گدا دادم
rials 0 or so
U
05 ریال چیزی بیشتریاکمتر
i am rials in pocket
U
سه ریال سود بردم
scalar
U
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
if one book cost rials
U
اگر یک کتاب 5 ریال بیرزد
if one book cost rials 0
U
اگر یک کتاب 04 ریال بیارزد
my purchases a to rials 00
U
خریدهای من سرمیزندبه 005 ریال
it was valued at rials 000
U
پنج هزار ریال قیمت شد
ad valorem
U
به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
it was valued at rials 000
U
پنج هزار ریال بهابران گذاردند
neoclassical theory of value
U
تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
value added
U
قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
small claim
U
ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است
ends
U
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end
U
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended
U
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
axiological
U
وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
no par value
U
بدون ارزش واقعی بی ارزش
capital gain
U
منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
carried
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
currency devaluation
U
کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
. The car is gathering momentum.
U
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
penny wise and pound foolish
U
دینار شناس و ریال شناس
Walls have ears
<idiom>
U
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
enclave economices
U
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears
U
دیوار موش دارد موش گوش دارد
valueless
U
بی ارزش
worthiness
U
ارزش
trivalency
U
سه ارزش
prices
U
ارزش
price
U
ارزش
trivalence
U
سه ارزش
no par
U
بی ارزش
low level
U
کم ارزش
junky
U
بی ارزش
low grade
U
کم ارزش
raffish
U
بی ارزش
naught
U
بی ارزش
value
U
ارزش
picayune
U
بی ارزش
unvalued
U
بی ارزش
small change
U
کم ارزش
good for nothing
U
بی ارزش
rewarding
U
پر ارزش
worth
U
ارزش
valuing
U
ارزش
worm eaten
U
بی ارزش
worthless
U
بی ارزش
picayubnish
U
بی ارزش
fustian
U
بی ارزش
brummagem
U
بی ارزش
regardant
U
با ارزش
avail
U
ارزش
brummagem
U
کم ارزش
shotten
U
بی ارزش
market value
U
ارزش
worth
U
با ارزش
treasure
U
با ارزش
rubbish
U
بی ارزش
punks
U
بی ارزش
punk
U
بی ارزش
values
U
ارزش
big ticket
U
با ارزش
cost
U
ارزش
caloric value
U
ارزش گرمایی
belittled
U
کم ارزش کردن
debunking
U
کم ارزش کردن
debunked
U
کم ارزش کردن
indexation
U
ارزش ترازی
present value
U
ارزش فعلی
belittlement
U
کم ارزش سازی
axiology
U
ارزش شناسی
penny worth
U
ارزش یک پنی
axiology
U
علم ارزش ها
call price
U
ارزش اسمی
undervaluation
U
کم ارزش گذاری
belittling
U
کم ارزش کردن
truth value
U
ارزش درستی
book value
U
ارزش دفتری
place value
U
ارزش مکانی
belittle
U
کم ارزش کردن
debunk
U
کم ارزش کردن
monetary value
U
ارزش پولی
market value
U
ارزش بازاری
present value
U
ارزش حال
meed
U
پاداش ارزش
belittles
U
کم ارزش کردن
numerical value
U
ارزش عددی
net net worth
U
ارزش خالص
call by value
U
فراخوانی با ارزش
debunks
U
کم ارزش کردن
paradox of value
U
تناقض ارزش
added value
U
ارزش افزوده
value date
U
تاریخ ارزش
rubbish
U
چیزپست و بی ارزش
absolute value
U
ارزش مطلق
value for money
U
ارزش پول
value added
U
ارزش افزوده
objective value
U
ارزش عینی
objective value
U
ارزش واقعی
absolute volue
U
ارزش مطلق
value analysis
U
تحلیل ارزش
valence
U
توان ارزش
present worth
U
ارزش حال
present worth
U
ارزش فعلی
forfeiture
U
تنزل ارزش
value as security
U
ارزش تضمین
par value
U
ارزش اسمی
depreciation
U
کم ارزش شمردن
value in exchange
U
ارزش مبادله
quantitative value
U
ارزش مقداری
valuably
U
بطور با ارزش
valorization
U
تعیین ارزش
auxiliary value
U
ارزش کومکی
average value
U
ارزش میانگین
use value
U
ارزش استعمال
use by value
U
استفاده با ارزش
waff
U
نظر بی ارزش
quantitative value
U
ارزش کمی
net price
U
ارزش خالص
net value
U
ارزش خالص
value in use
U
ارزش استفاده
value in use
U
ارزش استعمال
nominal value
U
ارزش اسمی
prime cost
U
ارزش اولیه
esteem
U
رعایت ارزش
production cost
U
ارزش ساخت
net worth
U
ارزش خالص
value of assets
U
ارزش دارائی ها
value of money
U
ارزش پول
calorific value
U
ارزش گرمایی
surplus value
U
ارزش اضافی
base rates
U
ارزش اولیه
downgrade
U
کم ارزش کردن
downgraded
U
کم ارزش کردن
downgrades
U
کم ارزش کردن
downgrading
U
کم ارزش کردن
face value
U
ارزش اسمی
face value
U
ارزش صوری
present value
U
ارزش فعلی
disvalue
U
بی ارزش کردن
capital
U
ارزش ویژه
subjective value
U
ارزش ذهنی
store of value
U
منبع ارزش
economic value
U
ارزش اقتصادی
expected value
U
ارزش منتظره
end value
U
ارزش انتهایی
equity capital
U
ارزش ویژه
exchange value
U
ارزش مبادله
base rate
U
ارزش اولیه
exchange value
U
ارزش مبادلهای
it is of little worth
U
کم ارزش است
final value
U
ارزش نهایی
intrinsic value
U
ارزش ذاتی
valuations
U
ارزش گذاری
salvage value
U
ارزش بازیافتنی
heating value
U
ارزش گرمایی
gross value
U
ارزش ناخالص
heat value
U
ارزش گرمایی
heat of combustion
U
ارزش گرمایی
heritage asset
U
میراث با ارزش
kitsch
U
هنر بی ارزش
influence value
U
ارزش تاثیر
increase in value
U
افزایش ارزش
scale value
U
ارزش مقیاسی
valuation
U
ارزش گذاری
use value
U
ارزش استفاده
surrender value
U
ارزش بازخرید
maintenance cost
U
ارزش نگهداری
code value
U
ارزش رمز
tinker's dam
U
چیزبی ارزش
commercial value
U
ارزش تجارتی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com