English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
tine U دندانه ماشینهائی که کارهای خاکی انجام میدهند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
backgrounds U سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
background U سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
earth work U کارهای خاکی
navvies U کارگر کارهای خاکی
navvy U کارگر کارهای خاکی
earthworks U خاک کاری کارهای خاکی
robot U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robots U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
spadework U کاری که با بیل انجام میدهند
communicant U اشخاصیکه مراسم عشاء ربانی را انجام میدهند
communicants U اشخاصیکه مراسم عشاء ربانی را انجام میدهند
up to one's ears in work <idiom> U کارهای زیاد برای انجام داشتن
to finish off U کارهای دست باخر را انجام دادن
cycle time U مدت لازم جهت انجام کارهای دوره
audits U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
auditing U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
audited U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
audit U توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
parochialism U محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
office U استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
offices U استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
interludes U تابع ابتدایی کوچک در آغاز برنامه که کارهای تصدیق را انجام میدهد
personal assistant فردی که کارهای دفتری و مدیریتی برای فرد دیگری انجام میدهد
productive U مدت زمانی که یک کامپیوتر میتواند کارهای بدون خطا را انجام دهد
interlude U تابع ابتدایی کوچک در آغاز برنامه که کارهای تصدیق را انجام میدهد
basics U سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
basic U سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
megalomania U مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
tractor group U گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
assault craft U ناوچههای هجومی اب خاکی قایق نفربرهجومی اب خاکی
antiamphibious minefield U میدان مین ضد اب خاکی یا ضدعملیات اب خاکی دشمن
rack and pinion U میله دندانه دار و چرخ دندانه کوچک
elegant U یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
naval landing party U تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
serrate leaves U برگهای ارهای یا دندانه دندانه
saw edged U دارای لبه دندانه دندانه
amphibious task group U گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
feed U روش وارد کردن کاغذ به چاپگر. دندانه چرخ چاپگر به دندانه سوراخهای لبه کاغذ متصل میشود
feeds U روش وارد کردن کاغذ به چاپگر. دندانه چرخ چاپگر به دندانه سوراخهای لبه کاغذ متصل میشود
nicks U دندانه دندانه کردن
cut gears U دندانه دندانه کردن
dentate U دندانه دندانه مضرس
nicked U دندانه دندانه کردن
nicking U دندانه دندانه کردن
nick U دندانه دندانه کردن
jaggy U دندانه دندانه ناهمواری
saw tooth U دندانه اره ای [گاه لبه های حاشیه و یا لبه انتهایی فرس را بصورت مثلث های تکراری می بافند که حالتی از دندانه های اره را نشان میدهد.]
When will be supper? U کی شام میدهند؟
unashamed U افرادیکهکارهایعجیبانجام میدهند
guard cell U گیاهی را تشکیل میدهند
foy U سوری که بخاطر مسافرت میدهند
handbills U اعلانی که بدست مردم میدهند
they give it a good scrub U خوب انرا مالش میدهند
pig's wash U گنداب اشپزخانه که به خوکان میدهند
boarding houses U جایی که در آن اطاق و غذا میدهند
boarding house U جایی که در آن اطاق و غذا میدهند
pigwash U گنداب اشپزخانه که بخوکان میدهند
handbill U اعلانی که بدست مردم میدهند
vouchee U کسیکه برای او گواهی وشهادت میدهند
haematogen U دارویی که برای چاره کم خونی میدهند
console table U میزی که پایههای کج داردوبه دیوارتکیه میدهند
sea pass U پروانه عبور که به کشتی بی طرف میدهند
goffer U اهنی که باان توری راچین میدهند
these cloud promise rain این ابرها خبر از بارندگی میدهند
loving cup U پیاله بزرگی که در مهمانی ها بدست میدهند
fasciculus U دستهای ازرشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
fascicle U دستهای از رشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
impo U کاریکه بدانش اموزان ازراه تنبیه میدهند
fascicule U دستهای ازرشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
fails U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fail U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
aquaria U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
corody U لباس وغذا وغیره که موسسات خیریه به محتاجان میدهند
aquarium U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
aquariums U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
page of presence U لقب هایی که به برخی گماشتگان خانواده سلطنتی میدهند
wedding cake U کلوچهای که در عروسی به مهمانان میدهند و برای دوستانی ....میفرستند
like a duck takes the water [Idiom] U کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
qui facit per alium facit perse U کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
automate U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automating U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
long pull U اضافه پیمانهای که درنوشابه خانه ها برای جلب مشتریان میدهند
bread-board U تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
bread-boards U تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
coffee-table book U کتاب پر تصویر و بزرگ و پر جلایی که روی میزپیشدستی قرار میدهند
coffee-table books U کتاب پر تصویر و بزرگ و پر جلایی که روی میزپیشدستی قرار میدهند
resolution U بیشترین تعداد خط وط که یه تصویر را روی صفحه LRT تشکیل میدهند
mezereum U پوست ماذریون که در داروسازی برای اوردن خوی و پیشاب میدهند
trading stamp U تمبریکه برای تشویق در مقابل خرید کالا بخریدار میدهند
page of bonour U لقب هایی است که به برخی گماشتگان خانواده سلطنتی میدهند
resolutions U بیشترین تعداد خط وط که یه تصویر را روی صفحه LRT تشکیل میدهند
failure U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failures U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
letter card U کاغذ پستی تا شده که لبههای چسب دارانرابهم چسبانده به پست میدهند
grillage U شبکهای از تیرهای سنگین که در جاهای سست بجای پی ساختمان قرار میدهند
music stands U میزی که نت های موسیقی را روی آن گذاشته و جلو نوازنده قرار میدهند
pantechnicons U نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
pantechnicon U نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
ostensorium U فرف سیمین ی زرینی که هنگام عشاربانی نان رادران گذاشته نمایش میدهند
airing cupboard U قفسه یا کمدی که لباسهای شسته شده را برای خشک شدن در آن قرار میدهند
gurantee U عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
interior affairs U کارهای درونی
temporary works U کارهای موقت
lunces U کارهای غریب
meshwork U کارهای مشبک
incidental works U کارهای اتفاقی
wirework U کارهای سیمی
miscellaneous works U کارهای مختلف
emergency works U کارهای اضطراری
the galleys U کارهای سخت
hatchet man <idiom> U کارهای سیاسی
auxiliary work U کارهای اضافی
cementation U کارهای سیمانی
previous work U کارهای قبلی
daily round U کارهای روزانه
preliminary works U کارهای مقدماتی
diabolism U کارهای شیطانی
Travaux preparatoires U کارهای مقدماتی
monstrance U فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان رادران گذاشته نمایش میدهند
decision U جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد
decisions U جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد
ostensory U فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان دران گذاشته نمایش میدهند
actuating horns U اهرمهایی که کابلهای کنترل به انهامتصل شده و توسط انها سطوح فرامین را حرکت میدهند
Boxing Day U اولین روز کار بعد از عید کریسمس که طی آن به پستچی و کارمند و غیره هدیه میدهند
foppery U جلفی کارهای جلف
welfare work U کارهای عام المنفعه
public works U کارهای ساختمانی همگانی
customs agent U واسطه کارهای گمرکی
diabolize U کارهای شیطانی کردن
logjam U کارهای عقب افتاده
chores U کارهای عادی و روزمره
light housekeeping U کارهای خانه داری
chore U کارهای عادی و روزمره
light housekeeping U کارهای سبک خانکی
mundane affairs U کارهای این جهان
Arrears of work . Back log of work . U کارهای عقب افتاده
inhouse work U کارهای داخلی تاسیسات
out of step U دو یا چند سری پالسهای دیجیتال یا سایر پدیدههای ناپیوسته با فرکانسهای یکسان که در زمانهای متفاون رخ میدهند
pile-up U انباشتگی کارهای عقب افتاده
automatons U ماشینی که کارهای انسان را میکند
automaton U ماشینی که کارهای انسان را میکند
outgeneral U در کارهای جنگی پیش افتادن از
pile-ups U انباشتگی کارهای عقب افتاده
donkeywork U کارهای عادی وروزمره خرکاری
A series of city improvement works. U یکرشته کارهای عمرانی شهری
I cant figure that girl out . U از کارهای او چیزی نمی فهمم
chickens come home to roost <idiom> U چوب کارهای گذشته را خوردن
erection crane U جراثقال برای کارهای ساختمانی
scheduling U برنامه ریزی کارهای اجرائی
land girl n U دختری که کارهای صحرایی میکرد
to pry into a person affairs U در کارهای کسی فضولی کردن
downswing U تنزل کارهای تجارتی وغیره
amphibious U اب خاکی
terrene U خاکی
earthy U خاکی
embankment U سد خاکی
terrestrial U خاکی
worldly U خاکی
mundane U خاکی
earthen U خاکی
earthly U خاکی
edaphic U خاکی
earthborn U خاکی
dust colour U خاکی
wood louse U خر خاکی
earth dam U سد خاکی
earth-bound U خاکی
embankments U سد خاکی
amphibious pack U تک اب خاکی
earth fill dam U سد خاکی
embankment dam U سد خاکی
tellurian U خاکی
scratch one's back <idiom> U کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
He is most suitable for brain work . U خیلی بدرد کارهای فکری می خورد
to pick on U برای کارهای دشواربرگزیدن بستوه اوردن
ship's serviceman U مسئول کارهای دفتری وخدماتی ناو
fieldwork U کارهای صحرایی :زمین پیمایی ومانندان
basket weave pattern U طرح شطرنجی که در کارهای بنایی بکارمیرود
apery U میمون صفتی کارهای بوزینه وار
he has no enterprise U دل ندارد که به کارهای مهم دست بزند
peonage U استفاده از غلام برای کارهای بندگی
rain worm U کرم خاکی
pulverulence U حالت خاکی
bordering U پشته خاکی
landing forces U قوای اب خاکی
mold etc U خاکی کردن
milliped U جنس خر خاکی
terrestrial U زمین خاکی
amphibious lift U ترابری اب و خاکی
amphibious operation U عملیات اب خاکی
amphibious pack U بارهای اب خاکی
amphibious reconnaissance U شناسایی اب خاکی
amphibious tank U تانک اب خاکی
amphibious transport ship U ترابر اب خاکی
amphibious vehicle U خودروی اب خاکی
angleworm U کرم خاکی
amphibious force U نیروی اب خاکی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com