English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
enjambment U دنبالهء سخنی رادرشعریابیت بعدی ادامه دادن دنباله سطری رابه سطردیگرکشیدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hold over U به تصرف ملک ادامه دادن ادامه دادن
to do a thing with f. U کاری رابه اسانی انجام دادن
To give someone full powerw. U ریش وقیچه رابه دست کسی دادن
to key up any to do s.th. <idiom> O کسی رابه انجام دادن کاری برانگیختن
baits U خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
bait U خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
baited U خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
reopen U ادامه دادن
reopened U ادامه دادن
further U ادامه دادن
reopening U ادامه دادن
reopens U ادامه دادن
furthered U ادامه دادن
to keep on U ادامه دادن
to take up U ادامه دادن
run on U ادامه دادن
keep on U ادامه دادن
bring on U ادامه دادن
carry-on U ادامه دادن
carry on U ادامه دادن
go along <idiom> U ادامه دادن
go on <idiom> U ادامه دادن
hang on <idiom> U ادامه دادن
hold good <idiom> U ادامه دادن
keep up <idiom> U ادامه دادن
continue U ادامه دادن
extending U ادامه دادن
keep U ادامه دادن
continues U ادامه دادن
keeps U ادامه دادن
extends U ادامه دادن
to continue U ادامه دادن
extend U ادامه دادن
to follow U ادامه دادن
to drag on or out U ادامه دادن
furthers U ادامه دادن
hold on U ادامه دادن
take up U ادامه دادن
furthering U ادامه دادن
to carry on U ادامه دادن
to follow up U ادامه دادن قوت دادن
to press ahead with U با زور ادامه دادن
dwell at U به تیراندازی ادامه دادن
dwell at U اتش را ادامه دادن
dashed U مسیری را ادامه دادن
dash U مسیری را ادامه دادن
continuation U عمل ادامه دادن
bide U بکاری ادامه دادن
to set on U با زور ادامه دادن
inability to box U ناتوان از ادامه دادن
dashes U مسیری را ادامه دادن
keep the home fires burning <idiom> U اجازه ادامه دادن
thwarted U ادامه دادن یا کشیدن
live on U بزندگی ادامه دادن
thwart U ادامه دادن یا کشیدن
runs U دوام یافتن ادامه دادن
maintrain U ادامه دادن عقیده داشتن
keep up with <idiom> U به شکل قبل ادامه دادن
stick it out <idiom> U طاقت آوردن ،ادامه دادن
maintains U ابقا کردن ادامه دادن
maintain U ابقا کردن ادامه دادن
maintained U ابقا کردن ادامه دادن
hang on U ادامه دادن دوام داشتن
run U دوام یافتن ادامه دادن
pick up <idiom> U ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
to keep the field U جنگ یاعملیات جنگی را ادامه دادن
border break U ادامه دادن اطلاعات نقشه تا حاشیه ان
run on U ادامه دادن متن بدون توقف
pull off U باوجود مشکلات بکارخود ادامه دادن
to rumble on [British E] U ادامه دادن به شکایت پر سرو صدا
follow up U تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
let (something) ride <idiom> U ادامه دادن بدون عوض شدن شرایط
extraditing U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extend U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
extending U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
carry one's bat U تا پایان بازی ادامه دادن کارتوپزن بدون سوختن
extends U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
to continue one's progress U پیشرفت خودرا ادامه دادن همواره جلو رفتن
increment U افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
increments U افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
forms U دستوری به چاپگر برای قرار دادن صفحه بعدی
formed U دستوری به چاپگر برای قرار دادن صفحه بعدی
form U دستوری به چاپگر برای قرار دادن صفحه بعدی
projecting U تولید نمایش گرافیکی دو بعدی از یک صفحه سه بعدی تصویر
continue U ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continues U ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
sequential U خاتمه دادن یک کار در سیستم دستهای پیش از اینکه بعدی شروع شود
incommunicativeness U کم سخنی
dialogues U هم سخنی
dialogue U هم سخنی
To stay the course . U تا آخر ماندن ( به مسابقه و مبارزه وغیره تا آخر ادامه دادن )
pass a remark U سخنی گفتن
laconicism U کوته سخنی
speak a word U سخنی بگویید
lambency U نرم سخنی
quintain U شعرپنج سطری
row binary U دودویی سطری
line printing U چاپ سطری
line raster U ترام سطری
line printer U چاپگر سطری
line printers U چاپگر سطری
LP U چاپگر سطری
laconism U کوته سخنی سخن پر مغز
to interject a remark U سخنی را بطور معترضه گفتن
row binary card U کارت دودویی سطری
quatrains U شعر چهار سطری
quatrain U شعر چهار سطری
line by line milling U فرز کردن سطری
bar chart U نمودار سطری یا ستونی
row wise recalculation U محاسبه مجدد سطری
sustain U پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustained U پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustains U پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
claptrap U سخنی که برای ستایش دیگران بگویند
to interject a remark U سخنی را در میان سخن دیگران گفتن
to get in a word edgeways U سخنی درمیان حرف ادم پرگوپراندان
to read between the lines U معنی پوشیده نوشته یا سخنی را دریافتن
hai ku U شعر بی قافیه سه سطری ژاپنی
paradoxicality U چگونگی سخنی که درفاهرمهمل ودرمعنی درست باشد
PHIGS U برنامه واسط استاندارد بین نرم افزار و آداپتور گرافیکی که از مجموعهای از دستورات استاندارد برای رسم و تغییر تصاویر دو بعدی و سه بعدی تشکیل شده است
preemptive multitasking U حالت چندکاره که سیستم عامل یک برنامه را برای مدت زمانی اجرا میکند و پس کنترل را به برنامه بعدی میدهد به طوری که برنامه بعدی وقت پردازنده را نخواهد گرفت
nonprint U پالسی که از چاپ سطری تحت کنترل ماشین جلوگیری میکند
word U موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
worded U موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
trimetrogon U عکاسی هوایی با استفاده ازسه بعد یا صفحه سه بعدی عکاسی سه بعدی هوایی
to sniff up water U اب رابه بینی کشیدن
To take a chance . To risk it. U دل رابه دریا زدن
carriage control tape U نواری که اطلاعات لازم برای کنترل تعویض سطر در یک چاپگر سطری روی ان پانچ شده است
establish U کسی رابه مقامی گماردن
They bombarded the building. U ساختمان رابه توپ بستند
Not to let someone have a say. U کسی رابه بازی نگرفتن
She wrecked the party for us. U مهمانی رابه مازهر کرد
establishes U کسی رابه مقامی گماردن
To mail a letter. U نامه ای رابه پست انداختن
establishing U کسی رابه مقامی گماردن
own up <idiom> U گناه رابه گردن گرفتن
You have been recommended to us. U توصیه شما رابه ما کرده اند
submission U موضوعی رابه داوری ارجاع کردن
lay off (someone) <idiom> U کاری رابه علت درآمد کم کنارگذاشتن
He turned his back on us. U پشتش رابه ماکرد ( به ما پشت کرد )
He made over the house to his son . U خانه رابه اسم پسرش کرد
to i. person with an opinion U عقیدهای رابه کسی تلقین کردن
pitches U توپ رابه طرف چوگان زن پرتاب کردن
pitch U توپ رابه طرف چوگان زن پرتاب کردن
advising bank U بانکی که گشایش اعتبار اسنادی رابه ذینفع
nemo tenetur se impum accusare U هیچ کس مجبور نیست خود رابه گناهی متهم کند
track bolt U پیچی که قطعات راه اهن رابه یکدیگر متصل میکند
check string U ریسمان درشکه که مسافربوسیله ان راننده رابه ایست کردن اگاهی
compacted U ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
compact U ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
compacting U ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
compacts U ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
series U دنباله
tail end U دنباله
trains U دنباله
trained U دنباله
train U دنباله
trails U دنباله
tails U دنباله
rear U دنباله
reared U دنباله
stem U دنباله
trailed U دنباله
trail U دنباله
trainbearer U دنباله کش
appendixes U دنباله
appendix U دنباله
continued form U دنباله
rearing U دنباله
rears U دنباله
sequels U دنباله
sequel U دنباله
stemming U دنباله
suites U دنباله
wakes U دنباله کش تی
stemmed U دنباله
following U دنباله
wake U دنباله کش تی
trailing U دنباله
follow-ups U دنباله
stems U دنباله
waked U دنباله کش تی
tailed U دنباله
appendices U دنباله
follow-up U دنباله
suite U دنباله
tail U دنباله
capitalization U عمل یک کلمه پردازکه یک خط یا بلاک متن رابه حروف بزرگ تبدیل میکند
drawbar U میلهای که واگونهای قطار رابه لکوموتیو متصل میکند میله اتصال واگون
bytes U پتروکل ارتباطات که داده رابه صورت حروف و نه رشتههای بیتی ارسال میکند
byte U پتروکل ارتباطات که داده رابه صورت حروف و نه رشتههای بیتی ارسال میکند
trailed U دنباله داشتن
tail cone U دنباله مخروطی
trailing U دنباله داشتن
extension lines U خطوط دنباله
the trail of a meteor U دنباله شهاب
calling sequence U دنباله فراخوانی
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com