English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bangtail U دم اسب که پایین ان بطورافقی چیده شده باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
girt U تیری که بین دو ستون بطورافقی قرارگرفته و روی ان دیوار تیغهای بنا میگردد
shearling U چیده باشند
fleeced U پشم چیده
placed rockfill U چیده سنگریز
sheared U چیده شده
pinioned U بال چیده
cut nails U ناخنهای گرفته یا چیده
clipping U تکه چیده شده
virgin wool U پشم تازه چیده شده
The jewels were laid out beautifully. U جواهرات رابطرز زیبایی چیده بودند
to page up type U حروف چیده را صفخه بندی کردن
brush revetment U سرشاخههای چیده شده کنارهم در کنار دیوار
crop end U بخشهای اضافی شمش که قبل از نوردکاری چیده میشود
reserve price U قیمت پنهانی [در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
cont line U فاصله میان رشتههای طناب یاچلیک هایی که تنگ هم چیده باشند
depress U پایین دادن لوله پایین اوردن
depresses U پایین دادن لوله پایین اوردن
downhaul U پایین کشیدن رشته پایین کشنده
down U سوی پایین بطرف پایین
fall wool U پشم پاییزه [پشمی که در پاییز چیده می شود و مرغوبیت کمتری از پشم بهاره دارد.]
scissored wool U پشم مقراضی [پشمی که با قیچی دستی چیده شده نه با ماشین برقی لذا الیاف یک ناحیه دارای طول های متفاوت می باشند.]
vertically U از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
wool sorting U دسته بندی الیاف [بر اساس طول الیاف، ناحیه چیده شدن از بدن حیوان و رنگ پشم]
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hottest U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
wool in the grease U پشم نشسته پشم تازه چیده
escutcheon U سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
open back U [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
lapheld U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
laptop U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
wellŠsuppose it is so U خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
Zel-i Sultan vase U طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
karachoph design U لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
charges U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
rool crush U اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
cobb doglas production function U ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
shaggy ugs U فرش های با پرز بلند [این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
denial U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denials U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
lowers U پایین تر
low U پایین
tailwater U پایین اب
subatmospheric U پایین تر از جو
lower limit U حد پایین
lower most U پایین تر
flattest U پایین
flat U پایین
neath or neath U پایین
neath or neath U پایین تر
lowering U پایین تر
beneath U پایین تر
beneath U پایین
low level U پایین
shortest U پایین تر
shorter U پایین تر
short U پایین تر
below U پایین
lower U پایین تر
lower U پایین
sub- U یا پایین تر
underneath U پایین
down U پایین
lowered U پایین تر
shitu U پایین
further down U پایین تر
vide infara U پایین
infara U پایین
down stairs U پایین
hypogenous U پایین رو
thereinafter [archaic or formal] <adv.> U در پایین
hereinafter [formal] <adv.> U در پایین
hereafter <adv.> U در پایین
below <adv.> U در پایین
bal U از مچ پا به پایین
dowm U پایین
bottom U پایین
infara U پایین تر
subteen U پایین تر از سن 31
submiss U پایین
bottoms U پایین
de- U پایین
uoppon pyon soon koot U کف دست پایین
downward U روبه پایین
undermost U پایین ترین
nutate U پایین افتادن
to sink in the scale U پایین رفتن
downward U پایین زیرین
nether U واقع در پایین
shuts U پایین اوردن
shut U پایین اوردن
shutting U پایین اوردن
on the down grade U پایین رونده
overhand U از پایین ببالا
downstairs U طبقه پایین
nether U زیر پایین
oars down U پارو پایین
up and down U بالا و پایین
lowest U پایین ترین
to set down U پایین اوردن
to reach down U پایین اوردن
beneath U از زیر پایین تر از
the masses U دستههای پایین تر
depressions U پایین دادن
depression U پایین دادن
res U noitaloseR پایین
submaxilla U ارواره پایین
subordinating U فرعی پایین تر
subordinates U فرعی پایین تر
subordinated U فرعی پایین تر
the lower world U جهان پایین
subordinate U فرعی پایین تر
push down stack U پایین فشردنی
the valley lies below U ده در پایین است
pushdown U پایین فشردنی
to look down U پایین امدن
to let down U پایین کردن
to go down U پایین رفتن
to get down U پایین رفتن
to come down U پایین امدن
prolapse U پایین افتادگی
prolapsus U پایین افتادگی
drives U ضربه از پایین
drive U ضربه از پایین
to bring down U پایین اوردن
to beat down U پایین اوردن
prolapse U پایین افتادن
nutant U پایین افتاده
dim light U نور پایین
bottom up U از پایین به بالا
go dan barai U رد کردن از پایین
bate U پایین اوردن
hereinbelow U در پایین این
hereinbelow U ازاین پایین تر
low resolution U تفکیک پایین
alow U روبه پایین
decurrent U پایین افتاده
minor U پایین رتبه
infrahuman U پایین تر از انسان
desceht U پایین امدن
foot U پایین بادبان
feet U پایین دامنه
low U پایین ضعیف
low U پایین اهسته
bottommost U پایین ترین
catabatic U پایین اینده
face down feed U خورد رو به پایین
disrate U پایین اوردن
down current U جریان رو به پایین
down draft U جریان رو به پایین
down stroke U ضربه رو به پایین
downward stroke U ضربه رو به پایین
downfeed U تغذیه رو به پایین
downfield U میدان پایین
download U بارگیری پایین
downmost U پایین ترین
downtrend U سیربطرف پایین
downward compatibility U سازگارمتمایل به پایین
downward compatible U سازگار رو به پایین
downward movement U حرکت رو به پایین
downward swing U نوسان رو به پایین
downward travel U ضربه رو به پایین
let down U پایین کردن
look down U پایین امدن
low order U پایین رتبه
low order U مرتبه پایین
degrades U پایین دادن
degrade U پایین دادن
low pass U پایین گذر
low resolution U وضوح پایین
lower limit U کران پایین
lower mast U دکل پایین
lower most U پایین ترین
lower threshold U استانه پایین
lowermost U پایین ترین
lowpass U پایین گذار
mean low water U اب پایین میانگین
neath or neath U پایین زیرین
nether world U جهان پایین
descend U پایین امدن
descends U پایین امدن
low activity U فعالیت پایین
low altitude U ارتفاع پایین
low wing U بال پایین
lower bound U کران پایین
low energy U انرژی پایین
low frequency U فرکانس پایین
lower classes U طبقه پایین
lower class U طبقه پایین
top-down U از بالا به پایین
top down U از بالا به پایین
low level U در سطح پایین
comedown U پایین رفتن
lee U پایین باد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com