English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 39 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
disobliging U دل شکننده نامهربان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
unmercifully U نامهربان
inaffable U نامهربان
unmerciful U نامهربان
ill disposed U نامهربان
ill affected U نامهربان
unkindest U نامهربان
unkinder U نامهربان
unkind U نامهربان
disgracious U نامهربان
give someone the cold shoulder <idiom> U با کسی نامهربان بودن
inhospitable U غریب ننواز نامهربان
brickle U شکننده
refringent U شکننده
fragile U شکننده
shivery U شکننده
friable U شکننده
brittle U شکننده
frangible U شکننده
smiter U درهم شکننده
short brittle U شکننده- کوتاه
embrittle U شکننده کردن
brittle U ترد و شکننده
frailest U شکننده زودگذر
frail U شکننده زودگذر
pluckier U ترد شکننده
smashers U درهم شکننده
pluckiest U ترد شکننده
plucky U ترد شکننده
eager U ترد و شکننده
fragilely U بطور شکننده
smasher U درهم شکننده
disruptive voltage U ولتاژ شکننده
frailer U شکننده زودگذر
break down U درهم شکننده فروریختن
semicrustaceous U دارای پوشش شکننده
breakable crust U سطح شکننده برف
over the falls U مستقیما روی انحنای موج شکننده
kemp U پشم ضخیم [بیشتر مربوط به ناحیه زیر شکم گوسفند بوده که شکننده است و خاصیت رنگ پذیری کمی دارد.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com