English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 128 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
nice U دلپذیر مطلوب
nicer U دلپذیر مطلوب
nicest U دلپذیر مطلوب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
utopiannism U اعتقاد به مدینه فاضله روش فکری افلاطون فرانسیس بیکن سر توماس مور و ..... که در اثار خودجامعهای با تاسیسات مطلوب و افراد بی عیب و درحد کمال مطلوب ایجاد و ان را به عنوان الگویی برای جوامع جهان معرفی کرده اند
loveliest U دلپذیر
graceful U دلپذیر
red-hot <adj.> U دلپذیر
juicy <adj.> U دلپذیر
palatable U دلپذیر
agreeable U دلپذیر
scrumptious U دلپذیر
melodious U دلپذیر
pleasantest U دلپذیر
pleasant U دلپذیر
pleasanter U دلپذیر
love some U دلپذیر
lovelier U دلپذیر
delightful U دلپذیر
lovely U دلپذیر
placable U دلپذیر
amiable U دلپذیر
handsome U دلپذیر
lief U دلپذیر
bonny U جذاب دلپذیر
euphony U صدای دلپذیر
agreeably U بطور دلپذیر
adorably U بطور دلپذیر
gracious U مهربان دلپذیر
mellow U دلپذیر مهربان
mellowed U دلپذیر مهربان
mellowing U دلپذیر مهربان
mellows U دلپذیر مهربان
kindly U دلپذیر ملایم
melodic U دلپذیر خوش اهنگ
euphonic U خوش صدا دلپذیر
luscious U دلپذیر شهوت انگیز
euphonious U خوش صدا دلپذیر
seemly U خوش منظر بطور دلپذیر
pretty U بطور دلپذیر قشنگ کردن
prettify U بطور دلپذیر قشنگ کردن
prettiest U بطور دلپذیر قشنگ کردن
prettier U بطور دلپذیر قشنگ کردن
bonhomie U خوش خلقی ورفتار دلپذیر
coveted U مطلوب
optimal U حد مطلوب
desired U مطلوب
indign U نا مطلوب
favorite U مطلوب
favorable U مطلوب
favorites U مطلوب
favourite or vor U مطلوب
favourite U مطلوب
favourites U مطلوب
optimum U مطلوب
optimum U حد مطلوب
to be congenial to somebody [things] U برای کسی دلپذیر بودن [اشیا]
optimum speed U سرعت مطلوب
optimum population U حد مطلوب جمعیت
optimum point U نقطه مطلوب
target profit U سود مطلوب
optimum output U تولید مطلوب
optimum height U ارتفاع مطلوب
lief U مطلوب مایل
optimal solution U راه حل مطلوب
merit goods U کالاهای مطلوب
economic order quantity U حد مطلوب سفارش
ideals U کمال مطلوب
desired leading U مسیر مطلوب
ideal U کمال مطلوب
safe velocity U سرعت مطلوب
at a premium U بسیار مطلوب
optimum U مقدار مطلوب
optimum U حالت مطلوب
favourable U موافق مطلوب
desirable U خواستنی مطلوب
ideal irrigation interval U فاصله مطلوب ابیاری
It is much sought after. بسیار مطلوب است.
eligible U واجد شرایط مطلوب
desired rate of development U نرخ مطلوب توسعه
to be in demand U خریدارداشتن مطلوب بودن
towardly U امید بخش مطلوب
bland U شیرین و مطلوب نجیب
blander U شیرین و مطلوب نجیب
optimum allocation of resources U تخصیص مطلوب منابع
optimization U بدست اوردن حد مطلوب
blandest U شیرین و مطلوب نجیب
optimal planning U برنامه ریزی مطلوب
optimal U مربوط به کمال مطلوب
favourably U بطور مساعد یا مطلوب
inflationary gap U سطح اشتغال مطلوب
to wait for a favorable opportunity U منتظر یک فرصت مطلوب بودن
desired rate of capital accumulation U نرخ تراکم سرمایه مطلوب
desired ground zone U نقطه ترکش اتمی مطلوب
desirability U درجه تمایل شرایط مطلوب
ideally U مطابق ارزو و یاکمال مطلوب
To obtain the desired result . U نتیجه مطلوب را بدست آوردن
your action produced the desired effect U اقدامتان اثر مطلوب بخشید
idealistic U مطلوب وابسته به ارمان گرایی
beau ideal U زیبای تمام عیار کمال مطلوب
desired leading U سمت حرکت مطلوب هواپیما یا ناو
desideratum U ارزوی اساسی و ضروری چیز مطلوب
tuner U زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
tuners U زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
Gezellig <adj.> U دنج دلپذیر راحت. اشاره ضمنی به زمانی که با عزیزان بعد از چند وقت دوری میگذرانید.
slot machine U ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
adverse yaw U شرایط پروازی که در ان دماغه هواپیما در خلاف جهت مطلوب منحرف میشود
slot machines U ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
capturing U کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
nympholept U کسیکه جنوی یافتن کمال مطلوب یا پی کردن چیز غیرقابل دسترسی را دارد
capture U کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
favourble balance of trade U تعادل مطلوب تجارتی موازنه مثبت بیشتر بودن صادرات یک کشور ازوارداتش
captures U کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
forward chaining U روش استدلال مبتنی بر وقایع که از شرایط شناخته شده به هدف مطلوب می رسد زنجیره پیشرو
backward chaining U روشی برای استدلال که ازهدف مطلوب شروع و به سمت حقایق از قبل شناخته شده ادامه می یابد
pitch setting U تنظیم گام ملخ یا رتورهلیکوپتر بطوریکه همه تیغه ها گام مطلوب را دارا باشد
pareto optimality U حد مطلوب پاراتو وضعیتی که در ان نتوان رفاه یک فرد را افزایش داد مگر به قیمت کاهش دادن رفاه دیگری
ideal index U شاخص کمال مطلوب شاخص ایده ال
tone U به رنگ مطلوب دراوردن رنگ
tones U به رنگ مطلوب دراوردن رنگ
logogriph U نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
drawings U روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawing U روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
kaldor criterion U ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
desired investment U سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
favorites U طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favourites U طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favourite U طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com