English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 21 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
my heart bleeds for him U دلم برایش می سوزد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Wet and dry burn togrther . <proverb> U تر و خشک با هم مى سوزد .
I feel pity (sorry) for her. U دلم بحالش می سوزد
The wound burns and throbs. U زخم جایش می سوزد
I feel sorry for her. U دلم برای دخترک می سوزد
My heart goes out to you. <idiom> U دلم برایت می سوزد. [اصطلاح روزمره ]
The car is on fire. U اتومبیل آتش گرفته (دارد می سوزد )
lightwood U درخت کاج گرجستانی که چوبش خشک ودارای قیراست وخوب می سوزد
i fell pity for him U دلم برایش سوخت
i felt sorry for him U دلم برایش سوخت
i felt sorry for him U اوقاتم برایش تلخ شد
She has been a good wife to him. U همسر خوبی برایش بوده
She bore him a daughter. U برایش یک دختر آورد (زائید)
ne'er do well U ادمی که امیدبهبودی برایش نیست
You will need to spend some money on it. U تو باید برایش پول خرج بکنی.
to get rid of a baby U بچه اش را برایش انداختن [اصطلاح روزمره]
She took umbrage at your remark . U سخن شما برایش گران آمد
She found it hard to make up her mind. U برایش سخت بود که تصمیم بگیرد
He was framed. U برایش پاپوش دوختند ( توطئه کردند )
He lost everything that was dear to him. U آنچه برایش عزیز بود از دست داد
i read him to sleep U برایش خواندم تا خوابش برد انقدر خواندم تا خوابش برد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com