Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
this very question
U
دقیقا همین پرسش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
There is the rub .
U
گیر کار همین جاست (همین است )
interrogatively
U
بشکل پرسش بطور پرسش
on the nose
<idiom>
U
دقیقا
minutely
U
دقیقا"
strictly
U
دقیقا"
nighly
U
دقیقا
graciously
U
دقیقا"
rigidly
U
دقیقا"
to a t
U
دقیقا
identical
U
دقیقا مشابه
spot-on
U
دقیقا صحیح
dead even
U
دقیقا برابر
quite so
U
دقیقا اینطور
to a T
<idiom>
U
کاملا،دقیقا
on the dot
<idiom>
U
دقیقا سر موقع
In the minutest detail .
U
موبه مو ( دقیقا" )
as ... as
<adv.>
U
دقیقا مانند ...
Just what I needed.
U
دقیقا چیزی که میخواستم.
Just what I needed.
U
دقیقا همینو میخواستم.
What does it exactly mean?
U
منظور از این دقیقا چه است؟
be a carbon copy
<idiom>
U
دقیقا مثل دیگری بودن
This is just what I want . This is the very thing I want .
U
این دقیقا" همان چیزی است که می خواهم
Greek Revival
U
[سبک احیای معماری یونانی که دقیقا کپی از نقش و نگارهای باستانی بود.]
this same
U
همین
as a consequence
<adv.>
U
بخاطر همین
alike
<adv.>
U
به همین نحو
immediately next door
<adv.>
U
همین همسایه ای
very
U
همان همین
all the same
<adv.>
U
به همین نحو
that once
U
همین یکبار
this once
U
همین یکبار
one of these o c shortlies
U
در همین روزها
not long a go
U
همین تازگی ها
This very day .
U
همین امروز
In the vicinity ( neighbourhood ).
U
همین نزدیکی ها
One of these days .
U
همین روزها
that is a
U
همین بود
immediately next door
<adv.>
U
همین جنبی
that is a
U
همین است
ditto
<adv.>
U
به همین نحو
by impl
<adv.>
U
بخاطر همین
as a result of this
<adv.>
بخاطر همین
in this respect
<adv.>
U
بخاطر همین
insofar
<adv.>
U
بخاطر همین
in so far
<adv.>
U
بخاطر همین
in this sense
<adv.>
U
بخاطر همین
for this reason
<adv.>
U
بخاطر همین
that is it
U
همین است
for that reason
<adv.>
U
بخاطر همین
in this vein
<adv.>
U
بخاطر همین
as a result
<adv.>
U
بخاطر همین
thus
[therefore]
<adv.>
U
بخاطر همین
therefore
<adv.>
U
بخاطر همین
in this wise
<adv.>
U
بخاطر همین
whereby
<adv.>
U
بخاطر همین
hence
<adv.>
U
بخاطر همین
consequently
<adv.>
U
بخاطر همین
by implication
<adv.>
U
بخاطر همین
in consequence
<adv.>
U
بخاطر همین
in this way
<adv.>
U
بخاطر همین
likewise
<adv.>
U
به همین نحو
in like manner
<adv.>
U
به همین نحو
in this manner
<adv.>
U
بخاطر همین
steadied
U
همین راه برو
steadies
U
همین راه برو
steadiest
U
همین راه برو
the th inst
U
پنجم همین ماه
last sunday
U
همین یکشنبه که گذشت
I arrived as soon as he left ( went ) .
U
همین که رفت من آمدم
Right now .
U
همین الان ( حالا)
steadying
U
همین راه برو
letter of even date
U
نامه همین تاریخ
I'll bring it right away .
U
همین الان می آورم
steady
U
همین راه برو
valued policy
U
بیمه نامه دریایی که در ان مبلغ بیمه دقیقا" تعیین و ذکر میشود
querying
U
پرسش
queries
U
پرسش
queried
U
پرسش
item
U
پرسش
questions
U
پرسش
items
U
پرسش
questioned
U
پرسش
test item
U
پرسش
query
U
پرسش
question
U
پرسش
This is precisely ( exactly) what I wanted to know .
U
همین رامی خواستم بدانم
from now on
<idiom>
U
درست از همین لحظه به بعد
the whole of morality is there
U
همه اخلاق همین جا است
I have to study
U
من درس دارم به همین خاطر کم میمونم
For example ( instance ) , lets take Iran .
U
مثلا" فرضا" همین ایران
In fact, that is just what is good about it.
U
اتفاقا"خوبیش در همین است
stick around
<idiom>
U
همین دوروبر منتظر ماندن
repeat range
U
با همین مسافت تیراندازی کنید
catechise
U
از راه پرسش
in an interrogatory tone
U
با لحن پرسش
cross-examining
U
پرسش کردن از
indirect question
U
پرسش غیرمستقیم
oblique question
U
پرسش غیرمستقیم
cross-examines
U
پرسش کردن از
cross-examined
U
پرسش کردن از
interogation mark
U
نشان پرسش
point of interrogation
U
نشان پرسش
interrogarive pronoun
U
ضمیر پرسش
interrogatively
U
ازراه پرسش
poseur
U
پرسش دشوار
poseurs
U
پرسش دشوار
poser
U
پرسش دشوار
questioningly
U
پرسش کنان
inquiries
U
پرسش بازجویی
catechize
U
از راه پرسش
catechist
U
ازراه پرسش
inquiry
U
پرسش بازجویی
posers
U
پرسش دشوار
floorer
U
پرسش سخت
item analysis
U
تحلیل پرسش
item difficulty
U
دشواری پرسش
questioned
U
تردید پرسش
questtioningly
U
پرسش کنل
questions
U
تردید پرسش
question
U
تردید پرسش
cross-examination
U
پرسش و مقابله
question marks
U
پرسش نشان
interrogator
U
پرسش کننده
debriefs
U
پرسش کردن
debriefed
U
پرسش کردن
debrief
U
پرسش کردن
questionary
U
پرسش نامه
cross-examinations
U
پرسش و مقابله
interrogators
U
پرسش کننده
item selection
U
پرسش گزینی
question mark
U
پرسش نشان
item validity
U
اعتبار پرسش
leadingquestion
U
پرسش راهنما
cross-examine
U
پرسش کردن از
Is that your final word ?
U
همین ؟( درمقام اتمام حجت یا تهدید )
He just went outside.
U
او
[مرد]
همین الان رفت به بیرون.
He just stepped out.
U
او
[مرد]
همین الان رفت به بیرون.
inquiry
U
پرسش بازجویی رسیدگی
leading question
U
پرسش راهنمایی کننده
leap frog test
U
آزمایش پرسش قورباغه
catechisms
U
پرسش نامه مذهبی
leading questions
U
پرسش راهنمایی کننده
catechism
U
پرسش نامه مذهبی
inquiries
U
پرسش بازجویی رسیدگی
catechise
U
از راه پرسش یاددادن
status enquiry
U
پرسش نامه وضعیت
to overwhelm with questions
U
غرق پرسش کردن
open ended question
U
پرسش باز پاسخ
multiple choice item
U
پرسش چند گزینهای
item discrimination index
U
ضریب افتراق پرسش
inquiry system
U
سیستم پرسش- پاسخ
catechize
U
از راه پرسش یاددادن
quizzes
U
شوخی پرسش و ازمون
interrogator responsor
U
دستگاه پرسش- پاسخ
quiz
U
شوخی پرسش و ازمون
circularize
U
پرسش نامه فرستادن
pan cosmism
U
اعتقاد باینکه هر چه هست همین مادیات است
She is obsessed with it .
U
فکر وذکرش فقط همین است وبس
That is all we needed!That caps ( beats ) all !
U
واقعا" همین یکی دیگه مانده بود !
inquisitorial
U
مقرون به سخت گیری در پرسش
inquired
U
پرسش کردن جویا شدن
inquire
U
پرسش کردن جویا شدن
enquired
U
پرسش کردن جویا شدن
enquires
U
پرسش کردن جویا شدن
status enquiry
U
پرسش درخصوص وضعیت مشتری
inquires
U
پرسش کردن جویا شدن
in qviries r. to the accident
پرسش هایی درباره آن رویداد
She did not ask about this.
U
او
[زن]
دراین باره پرسش نکرد.
resolveme this
U
این پرسش را پاسخ دهید
multiple-choice
U
وابسته به پرسش چند پاسخی
Wherever you go the sky has the same colour .
<proverb>
U
به هر کجا که روى آورى آسمان همین رنگ است .
Knock off your fighting right now!
U
همین الآن از توی سر همدیگر زدن دست بکشید !
to p angone with questions
U
با پرسش زیاد کسی را بستوه اوردن
to pry into a person affairs
U
فضولانه در باره کسی پرسش کردن
to p any one with question
U
کسی را از پرسش زیاد بستوه اوردن
this act provoked my inquiry
U
این کار موجب پرسش من است
... if you don't mind my asking
U
... اگر پرسش من
[برای تو]
ایرادی ندارد
interrogate
U
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
catechetical
U
مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
interrogating
U
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogates
U
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogated
U
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
Akstafa peacock
U
طرح طاووس در فرش های ترکمنی و قفقازی مربوط به همین نام
jump instruction
U
پرسش شرطی در صورتی که پرچم یا ثبات صفر باشند
open
U
به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
opened
U
به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
catechetics
U
فن اموزش اصول دین بوسیله پرسش مسئله گویی
opens
U
به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
relational database management system
U
پرسش پایگاه داده ها که حاوی عملگرهارابط های است
I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now.
U
من فردا با او
[مرد]
تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
maieutics
U
فن زنده کردن فکر نهایی شخص بوسیله پرسش وپاسخ
a penny for your thoughts
<idiom>
U
[طریقه ای پرسش در مورد اینکه طرف مقابل به چی فکر می کند؟]
images
U
توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
image
U
توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
Excepting
[With the exception of]
two students, no one could answer the last question correctly.
U
به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
querying
U
که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
query
U
که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
queries
U
که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
queried
U
که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
universal roll
U
برای شکل دادن تیرهای بال پهن معمولابا چهار استوانه دوار نوردمیکنند که به همین نام معروف است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com