English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lesbianism U دفع شهوت زنی با زن دیگر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
lesbian U وابسته به دفع شهوت یک زن با زن دیگر
lesbians U وابسته به دفع شهوت یک زن با زن دیگر
Other Matches
voluptuous U شهوت پرست شهوت انگیز
chip U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
passion U شهوت
carnality U شهوت
concupiscence U شهوت
conoupiscence U شهوت
appetites U شهوت
desires U شهوت
lust U شهوت
desiring U شهوت
appetite U شهوت
desire U شهوت
rut U شهوت
ruts U شهوت
eros U شهوت
voluptuate U شهوت انگیزکردن
urolagnia U شهوت ادراری
urethral erotism U شهوت میزراهی
red-hot <adj.> U شهوت انگیز
juicy <adj.> U شهوت انگیز
orality U شهوت دهانی
erotism U شهوت گرایی
alloerotism U شهوت دگرگرا
graphomania U شهوت نوشتن
lustfully U از روی شهوت
lecherous U شهوت پرست
anaphrodisiac U کاهنده شهوت
anaphrodisia U کاهش شهوت
sensuality U شهوت پرستی
anality U شهوت مقعدی
anal erotism U شهوت مقعدی
anal eroticism U شهوت مقعدی
tasty <adj.> U شهوت انگیز
flesh U جسم شهوت
oral eroticism U شهوت دهانی
salacity U شهوت رانی
obscene U شهوت انگیز
voluptuousness U شهوت رانی
alloeroticism U شهوت دگرگرا
organ eroticism U شهوت اندامی
liking U شهوت ومیل
salacious U شهوت پرست
genital eroticism U شهوت تناسلی
satyriasis U شهوت پرستی
lascivious U شهوت انگیز
salaciousness U شهوت رانی
eroticism U شهوت گرایی
sexiness U شهوت انگیزی
lewdness U شهوت پرستی
libidinal U وابسته به شهوت جنسی
Lust for power and riches. U شهوت قدرت وثروت
He is verbose (garrulous). He has verbal diarrhea. U شهوت کلام دارد
burn U دراتش شهوت سوختن
ruts U مست شهوت شدن
burns U دراتش شهوت سوختن
impassion U برسر شهوت اوردن
libidos U شهوت جنسی هوس
libidinously U از روی شهوت رانی
voluptuously U بطور شهوت انگیز
pornography U نوشته شهوت انگیز
lasciviously U از روی شهوت پرستی
voluptuously U از روی شهوت پرستی
voyeurism U اطفاء شهوت با نگاه
lusty U قوی شهوت انگیز
to provoke passion U شهوت انگیز بودن
lustiest U قوی شهوت انگیز
lustier U قوی شهوت انگیز
luscious U دلپذیر شهوت انگیز
to gratify ones passions U شهوت رانی کردن
salaciously U از روی شهوت رانی
libidinous U وابسته به شهوت جنسی
passionately U بطور شهوت امیز
rut U مست شهوت شدن
libido U شهوت جنسی هوس
oestrum U شهوت ومستی جانوران
venery U شهوت پرستی خوشگذرانی جنسی
voyeurs U اطفا کننده شهوت بانگاه
She is blinded by passion . U شهوت او را کور کرده است
lust U حرص واز شهوت داشتن
lewd U ناشی از هرزگی شهوت پرست
to g. with passion U دراتش شهوت یاعشق سوختن
satyriasis U نعوظ یا شدت حس شهوت درمرد
voyeur U اطفا کننده شهوت بانگاه
bawdry U شهوت پرستی [غیر مصطلح]
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time U دفعه دیگر [وقت دیگر]
sexier U دارای تمایلات جنسی شهوت انگیز
She is passionately fond of tennis . U شهوت تنیس باز ی کردن دارد
sexy U دارای تمایلات جنسی شهوت انگیز
pornographic U وابسته به عکس یانوشته شهوت انگیز
sapphic vice U شهوت رانی زنان نسبت به یکدیگر
he has a rage for money U برای گرد کردن پول شهوت
pornographer U نویسنده مطالب قبیح یا شهوت انگیز
sexiest U دارای تمایلات جنسی شهوت انگیز
tunnelling U روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
to pander any one's lust U وسائل شهوت رانی کسی رافراهم کردن
peeper U اطفا کننده شهوت بانگاه [اصطلاح روزمره]
peeping Tom U اطفا کننده شهوت بانگاه [اصطلاح روزمره]
he was otherwise ordered U جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
shifts U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
poeeping tom U ادمی که بانگاه باعضاء تناسلی واعضای برهنه اطفاء شهوت کند
metafile U 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say U دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
HTML U مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
he is no more U او دیگر
no more U دیگر نه
furthered U دیگر
alternative U دیگر
other U دیگر
secus U از دیگر سو
alternatives U شق دیگر
alternatives U دیگر
else U دیگر
further U دیگر
furthering U دیگر
furthers U دیگر
of one another <adv.> U از هم دیگر
another U دیگر
anymore U دیگر
from one another <adv.> U از هم دیگر
from each other <adv.> U از هم دیگر
of each other <adv.> U از هم دیگر
thence U دیگر
one an other U یک دیگر
next U دیگر
again U دیگر
alternative U شق دیگر
others U دیگر
otherwhere U جای دیگر
my other books U کتابهای دیگر من
none other than U هیچکس دیگر جز
on more U بار دیگر
on the opposite side U در انسوی دیگر
so muchthe worse U دیگر بدتر
on the other hand U از سوی دیگر
on the other hand U ازطرف دیگر
on one's coat-tails <idiom> U همراه کس دیگر
no more of that U بس است دیگر
scilicet U بعبارت دیگر
otherworld U دنیای دیگر
otherwhile U وقت دیگر
otherwhile U گاه دیگر
et al U و در جای دیگر
again U از طرف دیگر
never more U هرگز دیگر
otherwhere U در مکان دیگر
nevermore U هرگز دیگر
withil U ازطرف دیگر
In our other words. U بعبارت دیگر
what more do you want U دیگر چه می خواهید
nevermore U دیگر ابدا
another U یکی دیگر
yon U ان یکی دیگر ان
shunted U به خط دیگر انداختن
other people U مردم دیگر
shunt U به خط دیگر انداختن
t' other U بعدی دیگر
tother U بعدی دیگر
to wit U بعبارت دیگر
on the other part U از طرف دیگر
otherguess U نوع دیگر
It never occurred again. دیگر رخ نداد.
to be no more U دیگر نبودن
elsewhere U درجای دیگر
elsewhere U بجای دیگر
othergates U طور دیگر
elsewhere U نقطه دیگر
otherguess U جور دیگر
in other words <idiom> U به کلام دیگر
about face U سوی دیگر
about face U جهت دیگر
about-face U سوی دیگر
about-face U جهت دیگر
another U شخص دیگر
about-faces U سوی دیگر
next year U سال دیگر
the other two U دوتای دیگر
about-faces U جهت دیگر
otherwhence U از جای دیگر
otherness U چیز دیگر
otherguise U جور دیگر
otherguess U بروش دیگر
othergates U جور دیگر
over U بسوی دیگر
variant U نوع دیگر
apart from that <adv.> U به ترتیب دیگر
at a later period U در موقع دیگر
another guess U قسمتی دیگر
another guess U نوعی دیگر
another day U یک روز دیگر
alternatively <adv.> U به ترتیب دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U به ترتیب دیگر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com