Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
plene administrative preter
U
دفاعی مبنی بر این که مقداری از مال متوفی هنوز باقی است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
creditor's bill
U
رسیدی که بستانکار متوفی درمقابل دریافت مقداری ازترکه به عنوان تصفیه حساب
quando acciderint
U
وقتی مدیرترکه در مقابل غرماء متوفی به دفاع در دست نبودن مالی از متوفی متوسل میشودمحکمه با صدور حکمی باعنوان بالا مقرر می دارد که هر گاه مالی از متوفی بدست اید باید به غرماء داده شود
plene administravit
U
بر این مبنا که اموال متوفی مستغرق دیونش شده است و دیگر چیزی باقی نمانده است
safety
U
بازی بیلیارد دفاعی که گویها را در جای نامناسبی برای حریف باقی می گذاردضامن تفنگ
escheat
U
حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
strong point
U
پایگاه دفاعی سنگر مستحکم دفاعی
There's more to come.
<idiom>
U
هنوز تموم نشده.
[هنوز ادامه داره]
quantity equation
U
معادله مقداری . منظورمعادله مقداری پول است که در حقیقت نشان دهنده انگیزه معاملاتی برای پول است
beta software
U
نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
quantity equation of exchange
U
یعنی حاصلضرب حجم پول در سرعت گردش پول باارزش پولی کلیه تولیدات برابر است معادله مقداری مبادله که براساس نظریه مقداری پول است و اولین بار توسط ایروینگ فیشر عنوان شد .این معادله بصورت زیراست :PQ = V
The football players are warming up before the game ( match) .
U
هنوز درگرما گرم موضوع است ( کاملا" متوجه نیست ؟ هنوز گرم است )
dead
U
متوفی
defunct
U
متوفی
deceased
U
متوفی
deceased
U
با the متوفی
late
U
متوفی
the defunct
U
شخص متوفی
distributions
U
تقسیم ترکه متوفی
distribution
U
تقسیم ترکه متوفی
decedent
U
شخص متوفی مرحوم
residue check
U
بررسی تشخیص خطا که در آن داده دریافتی با یک مجموعه اعداد تقسیم میشود و باقی مانده بررسی میشود با باقی مانده مورد نظر
obsequy
U
مجلس ترحیم یا تجلیل متوفی فرمانبرداری
the system of
U
رد مازاد ترکه متوفی به خویشان ذکورپدری
metempsychosis
U
حلول روح متوفی در بدن انسان یا جانوردیگری
deat benefit
U
وفیفه یا پولی که کارفرمابعیال و اولاد کارگر متوفی میدهد
nonagium
U
عشر ماترک متوفی که به کشیش کلیسای محل می رسیده است
plene administravit
U
دفاع امین یا مدیر ترکه درمقابل دعاوی مطروحه علیه متوفی
real representative
U
قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
qualitative
U
مقداری
quantitative
U
مقداری
quantitatively
U
مقداری
volume discont
U
تخفیف مقداری
bill of quantities
U
صورت مقداری
extensive property
U
خاصیت مقداری
value parameter
U
پارامتر مقداری
some cold water
U
مقداری آب سرد
some crisps
U
مقداری چیپس
I'd like some ...
من مقداری ... میخواهم.
I'd like some ...
من مقداری ... میخواهم.
drop in the bucket
<idiom>
U
مقداری جزئی
I'd like some ...
من مقداری ... میخواهم.
some milk
U
مقداری شیر
quantitative analysis
U
تحلیل مقداری
quantitative methods
U
روشهای مقداری
quantitative value
U
ارزش مقداری
parameter
U
مقداری از یک مدار
some hot water
U
مقداری آب گرم
parameters
U
مقداری از یک مدار
single valued function
U
تابع یک مقداری
quantity theory of money
U
نظریه مقداری پول
amounted
U
مقداری از داده یا کاغذ یا...
Some sugar, please.
لطفا مقداری شکر.
I'd like some soup.
من مقداری سوپ میخواهم.
size distribution of income
U
توزیع درامد مقداری
applicative
U
صفت مقداری مانندsome یا every
amount
U
مقداری از داده یا کاغذ یا...
amounts
U
مقداری از داده یا کاغذ یا...
amounting
U
مقداری از داده یا کاغذ یا...
quantity theory of money and prices
U
نظریه مقداری پول و قیمت
augmenter
U
مقداری که به دیگری اضافه میشود
apologetic
U
دفاعی
backfield
U
خط دفاعی
vindicative
U
دفاعی
defensive
U
دفاعی
defensive line
U
خط دفاعی
to run to a quantity
[to run into a sum]
U
بر مبلغی
[مقداری]
بالغ شدن
[یا بودن]
The welfare budget has been cut down.
U
از بودجه رفاهی مقداری زده اند
to have a limit
[of up to something]
U
[تا]
به حد
[چیزی یا مقداری]
اعتبار داشتن
[اقتصاد]
defensively
U
حالت دفاعی
mixers
U
نوعی خط دفاعی
blue line
U
خط دفاعی هاکی
defence mechanisms
U
مکانیزم دفاعی
odd front
U
خط دفاعی 4 نفره
defence mechanism
U
مکانیزم دفاعی
preventive war
U
نبرد دفاعی
backcourt
U
نیمه دفاعی
defensive league
U
اتحادیه دفاعی
defensive league
U
اتحاد دفاعی
defensive war
U
جنگ دفاعی
five man line
U
خط دفاعی 5 نفره
agger
U
پشته ی دفاعی
covers
U
بازی دفاعی
coverings
U
بازی دفاعی
cover
U
بازی دفاعی
zones
U
منطقه دفاعی
defensive fire
U
اتش دفاعی
mixer
U
نوعی خط دفاعی
zone
U
منطقه دفاعی
stack the defence
U
ارایش دفاعی
defense base
U
پایگاه دفاعی
rejoinder
U
پاسخ دفاعی
defense information
U
اطلاعات دفاعی
defense mechanism
U
مکانیسم دفاعی
defense position
U
موضع دفاعی
rejoinders
U
پاسخ دفاعی
parameter
U
مقداری ارسالی به تابع یا برنامه هنگام فراخوانی
May I have some ...?
آیا ممکن است مقداری ... برایم بیاورید؟
parameters
U
مقداری ارسالی به تابع یا برنامه هنگام فراخوانی
handily
U
ذخیره کردن مقداری از انرژی از طرف اسب
leakage
U
مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
leakages
U
مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
to have a maximum limit
[of something]
U
[به]
حداکثر
[چیزی یا مقداری]
اعتبار داشتن
[اقتصاد]
transparency
U
مقداری از یک تصویر دیگر در زیر آن نشان میدهد
transparencies
U
مقداری از یک تصویر دیگر در زیر آن نشان میدهد
lipoprotein
U
مواد پروتئینی که حاوی مقداری چربی باشند
cover up
U
در لاک دفاعی فرورفتن
Cashel
U
[استحکامات دفاعی ایرلندی]
defensive wrestler
U
کشتی گیر دفاعی
ante-mural
[e]
U
جان پناه دفاعی
cover-ups
U
در لاک دفاعی فرورفتن
defensiveness
U
حالت دفاعی داشتن
cover-up
U
در لاک دفاعی فرورفتن
first defense gun
U
جلوترین تیربار دفاعی
presses
U
تاکتیک دفاعی فشرده
protective cover
U
جان پناه دفاعی
rejoins
U
پاسخ دفاعی دادن
rejoining
U
پاسخ دفاعی دادن
rejoined
U
پاسخ دفاعی دادن
rejoin
U
پاسخ دفاعی دادن
sandbags
U
ایجاداستحکامات دفاعی کردن
sandbagging
U
ایجاداستحکامات دفاعی کردن
sandbagged
U
ایجاداستحکامات دفاعی کردن
sandbag
U
ایجاداستحکامات دفاعی کردن
apologists
U
نویسندهء رسالهء دفاعی
defensive player
U
شطرنج باز دفاعی
pale
U
حصار دفاعی دفاع
paler
U
حصار دفاعی دفاع
switch position
U
موضع دفاعی بینابین
bump and go
U
نوعی مانور دفاعی
bump and run
U
نوعی مانور دفاعی
press
U
تاکتیک دفاعی فشرده
bangoe gei
U
تکنیک دفاعی تکواندو
back judge
U
داور در محوطه دفاعی
guards
U
حالت دفاعی شمشیرباز
guarding
U
حالت دفاعی شمشیرباز
guard
U
حالت دفاعی شمشیرباز
cross block
U
سد کردن خط دفاعی از کنار
apologist
U
نویسندهء رسالهء دفاعی
switch position
U
موضع رابط دفاعی
rejoinders
U
پاسخ دفاعی دادن
decompensation
U
فروپاشی مکانیسمهای دفاعی
palest
U
حصار دفاعی دفاع
rejoinder
U
پاسخ دفاعی دادن
defense articles
U
اماد و تجهیزات دفاعی
inventory
U
از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
based
U
مبنی
based on
U
مبنی بر
nonary
U
مبنی بر عد د نه
expressive of
U
مبنی بر
denoting
U
مبنی بر
bassedon or basedupon
U
مبنی بر
reposing upon
U
مبنی بر
plough land
U
مقداری زمین که با هشت گاومیتوانستند در یک سال شخم بزنند
stillest
U
هنوز
stills
U
هنوز
yet
U
هنوز
nevertheless
U
هنوز
as yet
U
هنوز
however
U
هنوز
still
U
هنوز
not yet
<adv.>
U
هنوز نه
stiller
U
هنوز
not yet
<adv.>
U
نه هنوز
integrated defense
U
پدافند ازمناطق توام دفاعی
parry
U
حرکت دفاعی در جنگ باسرنیزه
broken field
U
محوطه دفاعی فراسوی خط تجمع
defensive
U
منطقه دفاعی شامل دروازه
corrals
U
دفاعی که از واگون وعرابه میسازند
special pleader
U
متخصص تهیه لوایح دفاعی
parrying
U
حرکت دفاعی در جنگ باسرنیزه
parried
U
حرکت دفاعی در جنگ باسرنیزه
corralling
U
دفاعی که از واگون وعرابه میسازند
prevent defence
U
جبهه دفاعی با استفاده از نفراضافی
parries
U
حرکت دفاعی در جنگ باسرنیزه
corral
U
دفاعی که از واگون وعرابه میسازند
corralled
U
دفاعی که از واگون وعرابه میسازند
soft valve
U
شیر ترمویونیکی که مقداری هوا به داخل ان نشت کرده است
oversale
U
پیش فروش چیزی به مقداری که بعدا` نتوان تحویل داد
drags
U
مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
drag
U
مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
dragged
U
مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
fratricidal
U
مبنی بربرادرکشی
geomantic
U
مبنی بر رمل
suppositional
U
مبنی بر فرض
equivocatory
U
مبنی برایهام
empiric
U
مبنی بر تجربه
euphuistic
U
مبنی برتصنع
prophetic
U
مبنی بر پیشگویی
sophistic
U
مبنی بر مغالطه
usurious
U
مبنی بررباخواری
condolatory
U
مبنی برهمدردی
theorematic
U
مبنی بر قاعده
abstentious
U
مبنی برپرهیزکاری
to the effect that
U
مبنی براینکه
licentious
U
مبنی بر هرزگی
ill-advised
U
مبنی بر بی اطلاعی
ill advised
U
مبنی بر بی اطلاعی
castigatory
U
مبنی برتنبیه
deprecative
U
مبنی بربیمیلی
dualistic
U
مبنی برخداشناس
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com